الهیات مسیحی (درس 26)
نجات شناسی(5)
کار مسیح (1): مرگ او
مقدمه
جلسۀ گذشته موضوع شخصیت مسیح را به پایان رساندیم و امروز که پنجمین بخش از مبحث نجات شناسی است رو با موضوع کار مسیح شروع می کنیم.
مبحث کار مسیح در این بخش از نجات شناسی، شامل مرگ، رستاخیز، صعود و نشستن مسیح به دست راست خدا می باشد. این چهار واقعه به ترتیب وقوع، مورد بررسی قرار خواهند گرفت. در این جلسه مرگ مسیح را مطالعه خواهیم کرد. مرگ عیسی مسیح قسمتی از کارهای او محسوب می گردد، چون بر خلاف میل او انجام نشد و هر چند می توانست از آن دوری کند ولی با تصمیم خودش آن را پذیرفت. این کار مسیح دارای، نتایج بسیار مهمی بود و به همین دلیل از نظر کتاب مقدس کار بسیار مهمی محسوب می شود.
مطالعۀ این هفته در چهار بخش انجام خواهد شد که شامل این عناوین هستند.
بخش اول – اهمیت مرگ مسیح
بخش دوم-تفسیر های غلط در مورد مرگ مسیح
بخش سوم-مفهوم واقعی مرگ مسیح در کفاره شدن برای گناهان ما
بخش چهارم – حدود تاثیر مرگ مسیح
بخش اول – اهمیت مرگ مسیح
بر خلاف زندگی انسان های معمولی، مرگ مسیح بیشتر از زندگی او بر روی زمین دارای اهمیت بود . در این مورد به هفت دلیل اشاره میکنم که شامل این عناوین هستند.
1) مرگ مسیح در عهدعتیق پیشگویی شده است
2) مرگ مسیح در عهدجدید از جایگاه مهمی برخوردار است
3) مرگ مسیح مهم ترین هدف مجسم شدن اوست
4) مرگ مسیح اساسی ترین موضوع انجیل است
5) مرگ مسیح پایه مسیحیت است
6) مرگ مسیح برای نجات ما ضروری است
7) مرگ مسیح در آسمان دارای اهمیت زیادی است
1) مرگ مسیح در عهد عتیق پیشگویی شده است
اولین دلیلی که میخوام بهش اشاره کنم اینه که در عهد عتیق نبوت های سمبلیک زیادی به مرگ مسیح بعنوان یک قربانی وجود دارد. بعنوان مثال:
در قربانی هابیل ( پیدایش 4:4 )
قوچ در کوه موریا ( پیدایش (13:22)
قربانی های یهودیان به طور کلی (پیدایش 20:8و 8:12 )
بره فصح در مصر ( خروج1:12-28)
قربانی های لاویان ( لاویان (1-7)
قربانی توسط مانوح (داوران16:13-19)
قربانی سالانه توسط القانه ( اول سموئیل 21:1
قربانی های سموئیل ( اول سموئیل 9:7و10)
قربانی های داود(دوم سموئیل18:6)
قربانی ایلیا (اول پادشاهان13:18)
قربانی های حزقیا (دوم تواریخ 21:29-24)
قربانی ها در زمان یشوع و زر بابل (عزرا3:3-6)
تمام اینها اشاره ای به یک قربانی کامل، که همان مسیح است، میباشد.
علاوه بر نبوتهای سمبلیک، در عهدعتیق پیشگویی های مستقیم در مورد مرگ مسیح وجود هم دارند.
بعنوان مثال:
تسلیم شدن مسیح (مزمور9:41)،
مصلوب شدن مسیح و وقایع مربوط به آن (مزمور 1:22و7و8و18)
قیام یا رستاخیز مسیح از مردگان(مزمور8:16-11
اشعیا باب 53 تماماً مصلوب شدن مسیح را نبوت میکند.
زکریا پیشگویی می کند که مسیح در مقابل سی پاره نقره فروخته شده و با آن پول مزرعه کوزه گر خریداری خواهد شد (زکریا 12:11-13).
دومین دلیل بر اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ مسیح در عهدجدید از جایگاه مهمی برخوردار است.
2) مرگ مسیح در عهد جدید از جایگاه مهمی برخوردار است
آخرین هفته زندگی خداوند ما عیسی مسیح در این جهان، حدود یک پنجم مطالب چهار انجیل را به خود اختصاص داده است. همچنین رسالات رسولان اشارات زیادی به این واقعه مهم دارند. روشن است که مرگ و رستاخیز خداوند ما عیسی مسیح از نظر نویسنده کتاب مقدس یعنی رو ح القدس دارای اهمیت زیادی است.
دلیل سوم بر اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ مسیح مهم ترین هدف مجسم شدن اوست.
3) مرگ مسیح مهم ترین هدف مجسم شدن اوست
همانطوری که قبلا اشاره کردیم، مهم ترین هدف مسیح از آمدن به این جهان این نبود که برای ما سر مشق باشد و یا تعالیمی بدهد، بلکه این بود که برای نجات ما جان خود را قربانی کند.
اول یوحنا 5:3 اما میدانید که مسیح انسان شد تا بتواند گناهان ما را پاک سازد؛ و این را نیز میدانید که او کاملا پاک و بیگناه بود، چون هرگز کاری برخلاف خواست خدا انجام نداد.
مرگ مسیح یک تصادف یا امر اتفاقی نبود، بلکه مهم ترین هدف در تجسم خدا بود. بعبارتی، مجسم شدن مسیح، هدف نهایی نبود بلکه برای این انجام شد که به وسیله مرگ مسیح بر روی صلیب،گمشدگان به نجات برسند.
چهارمین دلیل بر اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ مسیح اساسی ترین موضوع انجیل هست.
4) مرگ مسیح اساسی ترین موضوع انجیل است
کلمه انجیل به معنی مژده یا خبر خوش است. پولس رسول در رسالاتش بخصوص اول قرنتیان 15 می فرماید، که انجیل شامل مرگ، مدفون شدن و رستاخیز مسیح برای رهایی ما از گناه می باشد. بعبارتی، مرگ مسیح برای گناه بشر، مژده نجات انسان است و نشان می دهد که لازم نیست انسان برای تاوان گناهش بمیرد.
اول قرنتیان 1:15-5 حال ای برادران ، بگذارید بار دیگر حقایق انجیل را بیاد شما آورم ، یعنی همان خبر خوشی را که قبلا به شما اعلام کردم و شما هم آن را با شادی پذیرفتید و اکنون نیز ایمانتان بر همین پیغام عالی استوار است. همین خبر خوش است که اگر واقعاً به آن ایمان داشته باشید، باعث نجاتتان می گردد، مگر آنکه ایمانتان واقعی نباشد. من مهمترین حقایق انجیل را همانطور که دیگران به من رساندند، به شما اعلام کردم ، یعنی این حقایق را که مسیح طبق نوشته های کتاب آسمانی ،جان خود را در راه آمرزش گناهان ما فدا کرد و مرد، در قبر گذاشته شد و روز سوم زنده گردید و از قبر بیرون آمد، همانطور که انبیا پیشگویی کرده بودند. پس از آن ، پطرس او را زنده دید و بعد، بقیه آن دوازده رسول نیز او را دیدند.
شریعت موسی، موعظه سر کوه، تعالیم و مثل های عیسی مسیح همه به گناهان مان اشاره دارند و احتیاج به نجات دهند ه را تاکید می کنند ولی علاج گناه فقط در مرگ مسیح می باشد.
پنجمین دلیل بر اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ او پایه مسیحیت است.
5) مرگ مسیح پایه مسیحیت است
تفاوت مسیحیت با سایر ادیان این است که بر خلاف دیگر ادیان که اساس شان بر تعالیم بنیان گذارانش قرار دارد، مسیحیت بر اساس مرگ بنیانگذار خود قرار گرفته است. اگر اینچنین نبود، ما از نجات از گناهانمان محروم بودیم. زیرا اگر صلیب که سمبل قربانی مسیح میباشد، از مسیحیت حذف شود، قلب مسیحیت از بین خواهد رفت. موضوع موعظه رسولان عبارت از مسیح و آن هم مسیح مصلوب بود.
اول قرنتیان 18:1و 23 من بخوبی می دانم که برای آنانی که بسوی هلاکت می روند، چقدر احمقانه بنظر می رسد وقتی می شنوند که عیسی مسیح بر روی صلیب جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد. اما برای ما که در راه نجات پیش می رویم ، این پیغام نشانه قدرت خداست. اما پیام ما اینست که مسیح برای نجات انسان مصلوب شد و مرد؛ و این پیام برای یهودیان توهین آمیز است و برای یونانیان پوچ و بی معنی.
ششمین دلیل مبنی بر اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ مسیح برای نجات ما ضروری است.
6) مرگ مسیح برای نجات ما ضروری است
عهدجدید اشارات زیادی به ضرورت مرگ مسیح دارد که در اینجا فقط به ذکر دو آیه کلیدی اکتفا میکنم.
یوحنا 14:3-15 همانگونه که موسی در بیابان مجسمه مار مفرغی را بر چوبی آویزان کرد تا مردم به آن نگاه کنند و از مرگ نجات یابند، من نیز باید بر صلیب آویخته شوم تا مردم به من ایمان آورده ، از گناه نجات پیدا کنند و زندگی جاوید بیابند. (ترجمۀ تفسیری)
یوحنا 24:12 یقین بدانید که اگر دانه گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچوقت از یک دانه بیشتر نمیشود امّا اگر بمیرد دانههای بیشماری به بار میآورد.
توبه به تنهایی نمیتواند باعث بخشش گناهان گردد چون چنین بخششی برای خدای عادل امکان پذیر نیست. خدا فقط زمانی می تواند گناه را ببخشد که جریمه آن پرداخت شده باشد. به همین دلیل مسیح جریمۀ گناه گناهکار را بر روی صلیب پرداخت تا بدون خدشه دار شدن عدالت خدا، گناهان ما بخشیده شود.
کلام خدا در این رابطه میفرماید:
رومیان 25:3و26 خدا عیسی مسیح را فرستاد تا مجازات گناهان ما را متحمل شود و خشم و غضب خدا را از مابرگرداند. خدا خون مسیح و ایمان ما را وسیله ای ساخت برای نجات ما از غضب خود. به این ترتیب او عدالت خود را ظاهر نمود. اگر او کسانی را که در زمانهای گذشته گناه کرده بودند مجازات نکرد، این هم کاملا عادلانه بود، زیرا او منتظر زمانی بود که مسیح بیاید و گناهان آنان را نیز پاک سازد. در زمان حاضر نیز خدا از همین راه گناهکاران را به حضور خود می پذیرد، زیرا عیسی مسیح گناهان ایشان را برداشته است .اما آیا این بی انصافی نیست که خدا گناهکاران را بی گناه بشمارد؟ نه ، زیرا خدا این کار را بر اساس ایمانشان به عیسی مسیح انجام می دهد، یعنی ایمان به کسی که با خون خود گناهانشان را پاک کرده است.
مسیح بارها فرمود که باید زحمت ببیند و کشته شود و روز سوم زنده گردد متی21:16، مرقس 31:8 ،لوقا 22:9 و 25:17، یوحنا 32:12-34).
پس میبینیم که از نظر الهی مرگ مسیح برای نجات بشر کاملا ضروری بود.
هفتمین نکته در اهمیت مرگ مسیح این است که مرگ او در آسمان از اهمیت زیادی برخوردار است.
7) مرگ مسیح در آسمان دارای اهمیت زیادی است
در لوقا 31:9 میخوانیم که وقتی موسی و الیاس بر کوه تبدیل هیات، ظاهر شدند، با مسیح در باره مرگ او که می بایست بزودی در اورشلیم واقع میشد، گفتگو می کردند.
مکاشفه 8:5-10 از چهار حیوان و بیست و چهار پیر سخن میگوید که سرودی در مورد نجات توسط مرگ مسیح می خواندند.
در مکاشفه 11:5-12 نیز میخوانیم، حتی فرشتگانی که در اطراف تخت خدا هستند، با وجودی که خودشان احتیاجی به نجات ندارند، در خواندن سرود بره ذبح شده (یعنی مسیح) شرکت میکنند.
اگر وقتی میبینیم موسی، الیاس و فرشتگان که آزاد از قید و بندهای جسم هستند و به حقایق عمیق نجات به وسیله خون مسیح پی برده اند، و مرگ او را بسیار مهم می دانند، ما که هنوز در جسم هستیم، چقدر بیشتر نیاز داریم که مفهوم اهمیت مرگ مسیح را درک کنیم.
با این گفته به مطالعۀ بخش دوم تحت عنوان تفسیرهای غلط در مورد مرگ مسیح میپردازیم.
بخش دوم-تفسیر های غلط در مورد مرگ مسیح
برای درک مفهوم صحیح تعلیم روحانی در مورد مرگ مسیح بهتر است اول به نظرات غلطی که در این مورد وجود دارد توجه نماییم. در بسیاری از موارد، این موضوع با اعتقادات تعصب آمیز و عقاید فلسفی تفسیر گردیده و به همین دلیل در مورد کفاره، عقایدی مخالف کتاب مقدس ابراز شده است که به پنج تای آن اشاره میکنم که تحت این عناونین هستند.
1- نظریۀ تصادف
2- نظریه شهید شدن یا سرمشق شدن
3- نظریه نفوذ اخلاقی (یا نظریۀ محبت خدا)
4- نظریه قانونی
5- نظریه تبادلی (دادوستدی)
اولین نظریۀ غلط نظریۀ تصادف نام دارد.
1- نظریۀ تصادف
طبق این نظریه مرگ مسیح هیچ اهمیتی ندارد. به اعتقاد پیروان این نظریه مسیح مثل هر انسانی تابع مرگ بود. اصول و روشهای او مورد قبول مردم آن زمان قرار نگرفت و به همین دلیل او را کشتند. البته جای تاسف است که چنین شخص خوبی کشته شد، معهذا مرگ او برای هیچ کس نتیجه ای نداشت. این یک اعتقاد متداول انسان گرایانه است.
ولی حقیقت این است که مرگ مسیح تصادفی نبود. در مورد آن در عهد عتیق پیشگویی ها شده بود. حتی مسیح مرگ خود را بارها پیشگویی کرد. کلام خدا میگوید که مسیح آمد تا جان خود را در راه ما فدا سازد.
دومین نظریۀ غلط، نظریۀ شهید شدن یا سرمشق شدن نام دارد.
2- نظریه شهید شدن (یا نظریۀ سرمشق)
این نظریه، مسیح را یک شهید می پندارد. پیروان این نظریه معتقدند که مسیح به این دلیل کشته شد که نسبت به اصول و وظایف خود وفادار بود و به همین دلیل به وسیله مخالفین مقتول گردید. او نمونه ای از وفاداری به حقیقت و وظیفه است. پیروان این نظریه میگویند که انسان برای نجات یافتن باید خودش را اصلاح کند. سرمشق مسیح به ما یاد می دهد که از گناهان توبه کنیم و خود را اصلاح نماییم.
مشکلاتی که این نظریه دارد این است که:
اولاً: این حقیقت را انکار می کند که گناه باید در حضور خدا کفاره شود (رومیان24:3و25).
دوماً: سر مشق بودن مسیح را برای نجات همگی کافی می داند در حالی که بر اساس متی 29:11 مسیح فقط برای ایمانداران سر مشق می باشد.
سوماً: نظریۀ شهید شدن با تمام تعالیم اساسی کتاب مقدس مانند الهام، گناه، الوهیت مسیح، عادل شمرده شدن، تولد تازه و مجازات ابدی مخالف است.
چهارماً: این فرضیه نمی تواند علت رنج کشیدن مسیح در باغ جتسیمانی و زحمات او بر روی صلیب و ترک شدن او توسط پدر را روشن سازد. حتی اگر مرگ مسیح با فرضیه شهید یا سرمشق شدن باعث اصلاح اخلاقی مردم شود، نمی تواند گناهان گذشته را کفاره کند و گناهکار را نجات دهد.
سومین نظریۀ غلط نظریۀ نفوذ اخلاقی یا محبت خدا نام دارد.
3- نظریه نفوذ اخلاقی (یا نظریۀ محبت خدا)
این نظریه می گوید که مرگ مسیح تنها نتیجه طبیعی انسان شدن او بود و او فقط با گناهان مخلوقات خود رنج کشید. محبت خدا که در مجسم شدن و رنج ها و مرگ مسیح ظاهر شد برای این بود که قلب انسان را نرم کند و او را به توبه بکشاند. در این نظریۀ غلط کفاره مسیح برای قانع کردن عدالت الهی نیست بلکه برای ابراز محبت خدا است.
اعتقاد نظریۀ نفوذ اخلاقی در مورد کفاره، کاملاً غلط است چون طبق آن مسیح با گناهکاران و نه بجای آنها رنج کشید. در اینجا میخوام در پاسخ به این نظریه به پنج نکته اشاره کنم:
1- هر چند مرگ مسیح بیان کننده محبت خدا است، اما حتی خیلی پیش از آنکه او به جهان بیاید انسان می دانست که خدا او را دوست دارد
2- فقط با بر انگیختن احساسات نمی توان انسان را به توبه کشانید.
3- نظریۀ نفوذ اخلاقی مخالف با این تعلیم کتاب مقدس است که برای بخشیده شدن گناه ،کفاره لازم است.
4- نظریۀ نفوذ اخلاقی مرگ مسیح را بر اساس محبت خدا و نه بر اساس قدوسیت او میداند.
5- طبق این نظریه، مشکل است بتوانیم طرز نجات یافتن ایمانداران عهد عتیق را روشن کنیم چون این نظریه، مرگ مسیح را از محبت خدا نمیبیند.
در پاسخ به این نظریه غلط در مورد مرگ مسیح باید گفت که کفاره گناهان نباید تا به حد نمایشی تنزل داده شود. البته شکی نیست که ظهور محبت الهی در جلجتا در مردم تاثیر زیادی دارد، ولی باید به غضب الهی نیز که در صلیب جلجتا ظاهر می شود توجه کنیم.
چهارمین نظریۀ غلط در مورد مرگ مسیح نظریۀ قانونی نام دارد.
4- نظریه قانونی
این نظریه هم مثل سه نظریۀ قبلی، در ذات خدا نیازی به کفاره نمی بیند. به اعتقاد پیروان این نظریه خدا برای حفظ قوانین خود، به وسیله مرگ مسیح نشان دادکه از گناه نفرت دارد و اگر انسان از آن توبه نکند مجازات خواهد شد. همچنین به غلط میگویند که مسیح مجازات شریعت را به طور کامل متحمل نشد، ولی خدا مرگ مسیح را بعنوان بهای کامل مجازات ما پذیرفت. تحمل مجازات گناهان ما به وسیله مسیح به قدری در مردم تاثیر میگذارد که آنها را به توبه می کشاند، این نظریه همچنین میگوید، چون توبه یگانه شرط بخشیده شدن است، و در نتیجه خدا گناهکاران را به وسیله مرگ مسیح نجات می دهد.
این نظریه غلط با عقاید آرمینیوس در مورد کفاره مطابقت دارد آن عده از علمای الهیات که پیرو این نظریه هستند نمی توانند به آسانی جانشینی قانونی مسیح را تشریح کنند. آنها می گویند که مرگ مسیح به نظر پولس جنبه جانشینی ندارد و آنچه که به نظر عده ای جانشینی می آید فقط نمونه ای از مجازات ماست، یعنی مسیح برای ما و نه بجای ما کاری را انجام داده است.
در مورد نادرستی این نظریه به چند دلیل اشاره می کنم:
1- قانون وقتی محترم است که میزان مجازات با جرم مطابقت داشته باشد. مسیح مجازاتی را که واقعا برای گناهکار تعیین شده بود متحمل شد در حالی که انسان معمولی قادر به انجام چنین کاری نیست.
2- این نظریه نشان نمی دهد که چرا شخصی که به عنوان نمونه مجازات شد، لازم بود بدون گناه باشد و چرا لازم بود تا این حد رنج بکشد.
3- نظریۀ قانونی، آیات زیادی را که به جانشینی مسیح اشاره می کند، نادیده می گیرد.
4- همچنین این نظریه عدالت خدا را نادیده می گیرد. خدا گناه را باید مجازات کند. به همین دلیل کلام خدا به صراحت میگوید که مسیح مجازات گناهان ما را به بر خود گرفت.
پنجمین نظریۀ غلط در مورد مرگ مسیح، نظریۀ تجارتی نام دارد.
5- نظریه تبادلی (دادوستدی)
بسیاری از محافظه کاران از این نظریه پیروی میکنند و می گویند که گناه باعث بی احترامی به خدا می شود و چون گناه علیه یک وجود نامحدود یعنی خدا، ارتکاب می یابد، مجازات آن هم باید نامحدود باشد.
علاوه بر این، آنها معتقدند که الزام مجازات گناه و از طرف دیگر محبت و دلسوزی خدا نسبت به گناهکار و بخشش گناهش، باعث ایجاد تضادی بین صفات الهی میگردد، که این تضاد بوسیلۀ قربانی شدن داوطلبانه مسیح، برطرف می شود.
طبق این نظریه، مسیح درست معادل گناهِ برگزیدگان مجازات شد.
این نظریه با تاکید بیش از اندازه بر حس عدالتخواهی خدا در برابر گناه، در موارد مهمی مانند عادل شمرده شدن انسان و ادعاهای دروغین شیطان ناقص و مبهم است.
هر چند این نظریه نکات صحیحی در مورد مرگ مسیح ابراز میکند، ولی در اینجا به پنج نقطه ضعفِ این نظریه، اشاره میکنم:
1- صفات الهی از جمله مجازات و بخشش گناهکار را با یکدیگر متضاد می داند.
2- احترام به خدا را بالاتر از قدوسیت او می شمارد.
3- در مورد اطاعت مسیح و زندگی مقدس او تاکید کافی به عمل نمی آورد.
4- کفاره را به برگزیدگان از لحاظ کمَی محدود می سازد.
5- در مورد کفاره مسیح بصورت کمَی و نه کیفی سخن می گوید.
در تمام فرضیه هایی که تا کنون ذکر شد، حقایق نسبی در مورد مرگ مسیح وجود دارند، ولی کامل نیستند. بعنوان مثال، میپذیریم که مسیح به خاطر وفاداری به اعتقادات خود جان داد، و صحیح است که مرگ مسیح نشان دهنده محبت خدا بود، همچنین مرگ او بی احترامی نسبت به خدا را بر طرف ساخت، ولی تمام اینها قسمتی از مفهوم مرگ مسیح را بیان میکنند و به معنای واقعی صلیب توجه ندارند.
حال پس از بررسی تفسیرهای غلط در مورد مرگ مسیح، بیائید به بررسی بخش سوم تحت عنوان مفهوم عمیق و واقعی مرگ مسیح در کفاره شدن برای گناهان ما براساس کتاب مقدس بپردازیم.
بخش سوم-مفهوم واقعی مرگ مسیح در کفاره شدن برای گناهان ما
از بخشهای مختلف کلام خدا مثل اشعیا باب 53 میفهمیم که مرگ مسیح کفاره ای برای گناهان ما بود. بهمین دلیل برای درک مفهوم واقعی مرگ مسیح، بهتر است که در رابطه با کفاره سه نکته بررسی کنیم.
1) کفارۀ مسیح جنبه جانشینی دارد
2) کفارۀ مسیح جنبۀ رضامندی دارد
3) کفارۀ مسیح پرداخت تاوان است
پس به بررسی اولین نکته یعنی کفارۀ مسیح جنبۀ جانشینی دارد میپردازیم:
1) کفارۀ مسیح جنبه جانشینی دارد
کتاب مقدس به وضوح روشن میسازد که مسیح برای گناهان خود جان نداد بلکه بارها اعلام کرده که مسیح برای گناهان دیگران کفاره شد.
بنابراین، رنج های مسیح، تنها بمانند رنج های یک دوست صمیمی نبود بلکه او همانند بره خدا بود که برای گناهان جهان جان داد.
اشعیای نبی در این رابطه می فرماید:
اشعیا 5:53-6 به سبب تقصیر های ما مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید و تادیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخم های او شفا یافتیم … و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد.
بعضی ممکنه این سوال رو بپرسند که آیا اینکه خدا شخص بی گناهی چون مسیح را بجای گناهان بشر مجازات کنه بی انصافی نیست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که اشتباه این گروه در اینجاست که تصور میکنند خدا و مسیح دو وجود کاملاً جدا هستند. از آنجائیکه مسیح خدای مجسم شده می باشد، پس میتوان نتیجه گرفت که خدا شخص دیگری را بجای گناهان بشر مجازات نکرد بلکه خودش مجازات گناهان ما را پرداخت کرد. پس غیر عادلانه نیست که یک قاضی جریمه خلافکار را خودش بپردازد. بعلاوه مسیح داوطلبانه جانشین ما شد.
سوال دیگری که پرسیده میشود این است:
اگر جریمۀ گناه ما توسط جانشینی پرداخت شده، عادلانه نیست که خدا بار دیگر آن را از ما مطالبه کند، بلکه در اینصورت مجبور است ما را ببخشد. در نتیجه، این بخشش وظیفۀ خدا محسوب میگردد. نظر شما چیست؟
در پاسخ به این سوال هم میتوان گفت که شخصی که جریمه را میپردازد کس دیگری غیر از خود قاضی نیست. در نتیجه، بخشیدن در دست خداوند است و میتواند طبق شرایطی که صلاح میداند ببخشد و این شرایط عبارت از توبه و ایمان شخص گناهکار به عیسی مسیح است.
پس مرگ مسیح لزوماً شرط لازم برای استفاده از بخشش خدا را از بین نمیبرد، بلکه برای استفاده از کفارۀ مسیح، نیاز به توبه و ایمان به او را داریم.
نکتۀ دوم در رابطه با کفاره مسیح این است که کفارۀ مسیح جنبۀ اقناع دارد.
2) کفارۀ مسیح جنبۀ رضامندی دارد
چون قدوسیت از صفات اصلی خداست، بدیهی است که قبل از بخشیدن گناه، باید حس عدالت خدا راضی شود. پس کفارۀ مسیح حس عدالت الهی را راضی میکند. من در اینجا به 5 مورد در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند اشاره میکنم که شامل این عناوین هستند.
1- کفارۀ مسیح عدالت خدا را راضی می کند
2- کفارۀ مسیح باعث رضامندی شریعت خدا میباشد
3- کفارۀ مسیح جنبۀ پوششی دارد
4- کفارۀ مسیح جنبۀ تسکینی دارد
5- کفارۀ مسیح جنبۀ مصالحه ای دارد
اولین مورد در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند این است که کفاره مسیح عدالت خدا را راضی میکند.
1- کفارۀ مسیح عدالت خدا را راضی می کند
انسان علیه خدا مرتکب گناه شده و بهمراه آن باعث ناخشنودی خدا و محکومیت خود گردیده است. این قانون شکنی باید توسط خدا مجازات شود. اما خدا تا زمانیکه عدالت اجرا نشود نمیتواند گناهکار را ببخشد و این عدالت تنها با مرگ مسیح میسر است. مرگ مسیح بر روی صلیب حس عدالت الهی را بطور کامل ارضا میکند.
دومین مورد در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند این است که کفارۀ مسیح باعث رضامندی شریعت خدا میباشد.
2- کفارۀ مسیح باعث رضامندی شریعت خدا میباشد
مرگ مسیح نه فقط حس عدالت الهی را ارضا می کند بلکه باعث رضایت شریعت خدا هم میشود. شریعت الهی از ذات خدا صادر شده و شکستن آن مستلزم مجازات می باشد. شخص گناهکار قادر به انجام شریعت نیست، ولی مسیح بعنوان نماینده و جانشین ما، شریعت در کمال به انجام رساند و این کار مسیح، خدا را راضی ساخت. پولس دربارۀ قوم یهود چنین میگوید:
رومیان 3:10-4 زیرا که چون عدالت خدا را نشناخته میخواستند عدالت خود را ثابت کنند مطیع عدالت خدا نگشتند زیرا که مسیح است انجام شریعت به جهت عدالت برای هر کس که ایمان آورد.
سومین نکته در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند این است که کفارۀ مسیح جنبۀ پوششی دارد.
3- کفارۀ مسیح جنبۀ پوششی دارد
کلمۀ کفاره در اصل به معنی پوشانیدن است تا چیزی دیده نشود. قربانی های عهدعتیق هم باعث پوشیده شدن گناهان میشد. کلمۀ پوشش در خود دارای چند معنی دیگر هم هست که در کتاب مقدس بارها به آنها اشاره شده است. بدین طریق که مرگ مسیح دو جنبه کفاره (پوشش) و هم بخشش گناهان را شامل میشود. بعنوان مثال:
لاویان 2:6-7 دربارۀ کفاره شخصی برای گناهان فردی بحث شده است: اگر کسی گناه کند و خیانت به خداوند ورزد … قربانی جرم خود را نزد خداوند بیاورد … و کاهن برای وی حضور خداوند کفاره خواهد کرد و آمرزیده خواهد شد از هر کاری که کرده و در آن مجرم شده است.
لاویان 13:4-20 درباره کفاره قومی برای گناهان جمعی بحث شده است: و هر گاه تمامی جماعت اسرائیل سهواً گناه کنند و … مجرم شده باشند… مشایخ جماعت، دستهای خود را به سر گوساله به حضور خداوند بنهند و گوساله بحضور خداوند ذبح شود … و کاهن برای ایشان کفاره کند و آمرزیده خواهند شد.
پوشیده شدن گناهان از نظر خدا در چنین آیاتی اشاره شده است:
مزمور 9:51 روی خود را از گناهانم بپوشان و همۀ خطایای مرا محو کن.
اشعیا 17:38 زیرا که تمام گناهان مرا به پشت سر خود انداختی.
میکاه 19:7 جمیع گناهان آنان را به عمق های دریا خواهی انداخت.
چهارمین نکته در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند این است که کفارۀ مسیح جنبۀ تسکینی دارد.
4- کفارۀ مسیح جنبۀ تسکینی دارد
این بدین معنی است که مرگ مسیح باعث دور ساختن گناه انسان میگردد و این باعث تسکین و آرام ساختن غضب الهی میشود.
کتاب مقدس دربارۀ غضب خدا مطالب زیادی میگوید. عهدجدید اعلام میدارد که مرگ مسیح باعث تسکین غضب الهی میگردد.
پولس میفرماید که خدا مسیح را: از قبل معین کرد تا کفاره باشد (رومیان 25:3)
و رسالۀ عبرانیان در این رابطه از تخت رحمت در خیمه سخن میگوید (عبرانیان 5:9).
دعای باجگیر در لوقا 13:18 این بود: خدایا بر من گناهکار ترحم فرما.
پس نتیجه میگیریم که مسیح با مرگ خود خشم و غضب الهی را تسکین داد.
پنجمین و آخرین مورد در رابطه با رضامندی کفارۀ مسیح در نظر خداوند اینکه کفارۀ مسیح جنبۀ مصالحه ای دارد.
5- کفارۀ مسیح جنبۀ مصالحه ای دارد
کفاره علاوه برپوشش و تسکین، جنبۀ مصالحه یا آشتی هم دارد. در واقع این دو، علت و معلول یکدیگر هستند. مرگ مسیح غضب الهی را تسکین داد و در نتیجه بین خدا و ما مصالحه برقرار شد. کلمۀ مصالحه و نظایر آن در عهدجدید در این آیات یافت میشود: بعنوان مثال رومیان 10:5، اول قرنتیان 11:7، دوم قرنتیان 18:5-20، رومیان 11:5و 15:11، دوم قرنتیان 18:5و19، متی 24:5.
در تمام این آیات مفهوم اصلی همان مصالحه یا آشتی است که عبارت است از رابطۀ صلح آمیزی که بر اثر از بین رفتن موانع و خصومت، توسط مرگ مسیح بین خدای پدر و انسان بوجود می آید.
سومین نکته در رابطه مفهوم واقعی مرگ مسیح در کفاره شدن برای گناهان ما پرداخت تاوان است.
3) کفارۀ مسیح پرداخت تاوان است
مرگ مسیح بعنوان پرداخت تاوان محسوب میگردد.
کلمۀ یونانی لوتروسیس که به فارسی تاوان ترجمه شده، وجهی بود که برای آزاد سازی یک برده میپرداختند.
نویسندگان عهدجدید با بکارگیری از این واژه میخواستند بگویند که کفارۀ مسیح تاوانی بود که خدا برای آزادی ما از اسارت گناه پرداخت نمود.
باید بدانیم که این تاوان نه به شیطان بلکه به خدا پرداخت شد. چون طلب ما مربوط به حس عدالتخواهی خداست. شیطان هیچ حقی بر گناهکار ندارد و به همین دلیل برای آزادی گناهکار نباید چیزی به او پرداخت شود. به قول یکی از علمای الهیات، رحمت الهی تاوان عدالت الهی را برای انسان میپردازد.
کلام خدا تعلیم میدهد که ما بوسیلۀ مرگ مسیح آزاد شده ایم.
حال شاید بعضی بپرسند که مسیح ما را از چه چیزهایی آزاد ساخته است؟ در پاسخ به چهار مورد میتوان اشاره کرد:
1- مسیح ما را از مجازات شریعت یا بقول پولس رسول در غلاطیان 13:3 از لعنت شریعت آزاد کرد.
2- مسیح ما را از خود شریعت آزاد کرد. (رومیان 4:7).
3- مسیح ما را از قدرت گناه آزاد کرد (رومیان 12:6-14).
4- مسیح ما را از اسارت شیطان آزاد کرد (عبرانیان 14:2-15).
با این گفته به بررسی بخش چهارم یعنی حدود تاثیر مرگ مسیح میپردازیم.
بخش چهارم – حدود تاثیر مرگ مسیح
در مورد حدود تاثیر مرگ مسیح اختلاف نظرهایی وجود دارد. سوالاتی که در این رابطه مطرح میشود این است که:
آیا مسیح برای تمام جهانیان یا فقط برای برگزیدگان مُرد؟
اگر برای تمام مردم مرده است پس چرا همه نجات نمی یابند؟
اگر فقط برای برگزیدگان جان داد پس عدالت خدا چه می شود؟
جواب این سوالات بستگی به اعتقادات الهیاتی افراد دارد. کسانی که معتقدند، مسیح فقط برای برگزیدگان جان داد طبیعتاً مرگ او را فقط برای برگزیدگان میدانند و کسانی که معتقدند که مسیح برای تمام مردم جان داد طبیعتاً مرگ او را لااقل از نظری برای تمام جهانیان میدانند.
در اینجا هر دو مورد رو از کلام خدا، یعنی مرگ مسیح برای برگزیدگان و سپس برای جهانیان را با هم بررسی میکنیم. ابتدا به بررسی آیاتی که در رابطه با اینکه مسیح برای برگزیدگان جان داد میپردازیم.
1) مسیح برای برگزیدگان جان داد
کتاب مقدس تعلیم میدهد که مسیح در مرحلۀ اول برای برگزیدگان جان داد. پولس در این رابطه می فرماید:
اول تیموتاوس 10:4 که خدا جمیع مردمان علی الخصوص مومنین را نجات دهنده است.
عیسی فرمود:
متی 28:20 پسر انسان نیامد تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.
عیسی مسیح، در شب قبل از مصلوب شدنش، وقتی در باغ جتسیمانی نزد پدر آسمانی دعا میکرد چنین گفت:
یوحنا 9:17 و من به جهت اینها سوال میکنم و برای جهان سوال نمیکنم بلکه از برای کسانی که به من داده ای زیرا که از آن تو می باشند.
بعلاوه کلام خدا اعلام میدارد:
در افسسیان 25:5 میخوانیم که مسیح هم کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد.
از طرف دیگر آیاتی هم هستند که از آنها میتوانیم بفهمیم که مسیح برای تمام جهانیان جان داد.
ب- مسیح برای تمام جهانیان جان داد
این موضوع در آیات زیادی یافت میشود: بعنوان مثال:
یوحنا 29:1 اینک برۀ خدا که گناه جهان را برمیدارد.
اول تیموتاوس 6:2 مسیح جان خود را در راه همه داد.
تیطس 11:2 فیض خدا که برای همۀ مردم نجات بخش است ظاهر شده.
عبرانیان 9:2 عیسی بجای همه طعم مرگ را چشید.
دوم پطرس 9:3 خداوند … نمیخواهد که کسی هلاک گردد بلکه همه به توبه گرایند.
اول یوحنا 2:2 و او است کفاره به جهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلکه به جهت تمام جهان نیز.
پس با توجه به این آیات میتونیم نتیجه بگیریم که برای نجات انسان یک ترتیب ضروری وجود دارد:
اول اینکه شخص باید ایمان بیاورد که مسیح برای او مرده است تا بتواند از مزایای مرگ او برای نجا و رستگاری خود بهره مند شود.
هر چند مسیح از این نظر برای همه جان داد تا دنیا را با خدا آشتی دهد، ولی همه نجات نمی یابند، زیرا نجات آنها بستگی به این دارد که با خدا آشتی کنند (دوم قرنتیان 18:5-20).
پس با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، از مرگ مسیح برای نجات جهانیان میتوان این موارد را نتیجه گیری کرد.
– مرگ مسیح باعث شد که مجازات گناه به تعویق افتد و مردم فرصت زندگی و توبه داشته باشند.
– مرگ مسیح موانعی را که در راه خدا وجود داشت برطرف ساخت، تنها مانعی که وجود دارد رد کردن عمدی نجات توسط انسان میباشد.
– مرگ مسیح برای کسانی که شخصاً از روی عمد گناه نمی کنند نجات را فراهم ساخته است، یعنی کسانی که در کودکی می میرند و یا کسانی که قدرت تشخیص ندارند.
و بالاخره مرگ مسیح رستگاری تمام خلقت را امکان پذیر می سازد.
نتیجه ای که از حدود تاثیر مرگ مسیح میتوانیم بگیریم اینه که کفارۀ مسیح از این نظر نامحدود است که در اختیار همه قرار دارد و همه میتوانند از آن استفاده کنند ولی از این نظر محدود هست که فقط برای کسانی که به او ایمان میآورند، مفید است. بعبارتی در دسترس همه می باشد ولی فقط برای برگزیدگان موثر است.