الهیات مسیحی (درس 25)

نجات شناسی(4)

دو ذات و صفات مسیح

مقدمه

در جلسۀ گذشته هدف و ماهیت مجسم شدن مسیح رو با هم مورد بحث و بررسی قرار دادیم و این مطلب ما رو متوجه ذات و صفات مسیح میکنه که موضوع مطالعۀ درس امروز ما که چهارمین بخش از مبحث نجات شناسی است.

پس توجه شما رو به رئوس مطالب جلب میکنم.

رئوس مطالب

مطالعۀ امروز ما در چهار بخش انجام خواهد شد که شامل این عناوین هستند.

بخش اول انسان بودن مسیح

بخش دوم- الوهیت مسیح

بخش سوم- وجود دو ذات الهی و انسانی در مسیح

بخش چهارم- صفات مسیح

در بخش اول به مطالعۀ شش دلیل مبنی بر انسان بودن مسیح خواهیم پرداخت که شامل این عناوین هستند:

1 – مانند انسان متولد شد

2 – مانند انسان رشد کرد

3 – عناصر اصلی ذات انسان را دارا بود

4 – دارای نام های انسانی بود

5 – دارای محدودیت های انسانی، اما فاقد ذات گناه آلود  بود

6- بارها انسان خوانده شد

و در بخش دوم توضیحی در رابطه با الوهیت مسیح خواهم داد.

در بخش سوم، به مطالعۀ وجود دو ذات الهی و انسانی در مسیح خواهیم پرداخت که طی آن ابتدا چگونگی اتحاد دو ذات مسیح را بررسی میکنیم و سپس به ویژگی های اتحاد دو ذات مسیح می پردازیم که طی آن چهار ویژگی را مورد مطالعه قرار خواهیم داد که از این قرارند:

1) مسیح انسان خدا شده نیست

2) اتحاد دو ذات در شخصیت مسیح است

3) اتحاد دو ذات مسیح شامل صفات و اعمال الهی و انسانی است

4) اتحادِ این دو ذات، حضور دائمی انسانیت و الوهیت را تضمین میکند

در بخش چهارم هم، هفت صفت مسیح رو بررسی خواهیم کرد که از این قرارند:

1- قدیسیت مسیح

2 محبت مسیح

3 فروتنی مسیح

4 حلیم بودن مسیح

5 متعادل بودن مسیح

6 تسلیم بودن مسیح در دعا

7 – جدیت مسیح

پس توجه شما رو به اولین بخش از مطالعۀ امروز یعنی انسان بودن مسیح جلب میکنم.

بخش اول – انسان بودن مسیح

کلیسای اولیه به انسان بودن مسیح مانند الوهیت او معتقد بود. اگر چه انسان بودن مسیح به ندرت مورد سوال قرار میگرفت ولی در گذشته عقاید بدعتی در این رابطه بوجود آمدند، مانند، اعتقادات ناستیکی که حقیقی بودن بدن مسیح را انکار میکردند و یا پیروان یوتیکوس (Eutychainism) که حتی بدن مسیح را هم الهی می دانستند.

از بین آموزه های کتاب مقدس، الوهیت مسیح بیشتر از انسان بودن او، مورد انکار بدعتها قرار میگرفت.

از آنجائیکه لازم بود مسیح واقعا انسان شود تا بتواند گناهان انسان را کفاره کند، پس میتونیم نتیجه بگیریم که موضوع انسان بودن مسیح فقط یک بحث تئوری نیست بلکه کاملا عملی است.

پس قبل از اینکه الوهیت مسیح را از دیدگاه کتاب مقدس مورد مطالعه قرار دهیم، دلایلی را که انسان شدن مسیح را ثابت میکنند، بررسی میکنیم.

من در اینجا به شش دلیل مبنی بر انسان شدن مسیح از کلام خدا اشاره خواهم کرد که توجه شما را به آنها جلب میکنم.

اولین دلیل اینست که مسیح مانند انسان متولد شد.

1 – مانند انسان متولد شد

در غلاطیان 4:4 میخوانیم که عیسی از یک زن متولد گردید.

این موضوع به وسیله گزارشات مربوط به تولد مسیح از مریم باکره تایید می شود. ما شرح تولد او از مریم باکره را میتونیم در انجیل متی 18:1 -11:2، و نیز انجیل لوقا 1: 30 -38 و 2 : 1 20 مطالعه کنیم.

بدلیل تولد انسانی عیسی مسیح است که در متی 1:1 او، پسر داود، پسر ابراهیم خوانده میشود

و در رومیان 3:1 میگوید، که عیسی همچون انسان از نسل داود نبی بدنیا آمد،

و بهمین جهت نیز نسب نامۀ مسیح در انجیل لوقا 23:3-38، به آدم میرسد.

تولد مسیح از نسل زن، وعده ای بود که به حوا داده شد بود ( پیدایش 3 : 15 ) همچنین انجام وعده به آحاز نیز داده شد ( اشعیا 7: 14 ).

شاید بپرسید که چرا در کتاب مقدس بارها از مسیح  بعنوان پسر یوسف اشاره شده است؟ در پاسخ باید گفت که این اشارات، توسط کسانی بوده، که او را کاملا نمی شناختند (لوقا : 22 ،یوحنا 1: 45 و 6: 42 مقایسه شود بامتی 13 : 55 ).

نکتۀ جالب دیگر اینکه وقتی نویسندۀ انجیل این خطر را احساس کند که خواننده ممکن است تصور کند که عیسی مسیح یک انسان معمولی است، در مورد آن توضیحاتی اضافه میکند.

مثلا در لوقا 23:3 می خوانیم که:

لوقا 23:3  وقتی عیسی مأموریت خود را شروع کرد در حدود سی سال از عمرش گذشته بود و برحسب تصوّر مردم او پسر یوسف بود و یوسف پسر هالی، (ترجمۀ مژده)

و در رومیان 9 : 5 می خوانیم:

رومیان 5:9 و نیز پدران به ایشان تعلق دارند، و مسیح به‌لحاظ بشری از نسل آنان است، خدای مافوقِ همه که او را تا به ابد سپاس باد. آمین. (ترجمۀ مژده)

در این مورد یک سئوال وجود دارد: اگر مسیح از یک باکره متولد شد، آیا از مادر خود، ذات گناه آلود انسان را به ارث برد؟

کتا ب مقدس در بارۀ پاک بودن ذات مسیح صراحت دارد و اعلام می کند که او:

دوم قرنتیان 21:5 مسیح گناه را نشناخت ( دوم قرنتیان 5 : 21 )

عبرانیان 26:7 مسیح قدوس و بی آزارو بی عیب و از گناهان جدا شده  است.

اول یوحنا 5:3 در مسیح هیچ گناه نیست.

لوقا 35:1 جبرائیل فرشته، مسیح را ( مولود مقدس ) می خواند.

یوحنا 30:14 یوحنا میگوید که شیطان در مسیح سهمی ندارد و نمی تواند اتهامی بر پسر مقدس خدا وارد سازد.

چون گناه باعث میشود که شیطان بتواند انسان را گرفتار کند، بهمین دلیل در عیسی گناهی وجود ندارد.

عیسی مسیح به طرز معجزه آسایی، با عمل روح القدس بدون گناه متولد شد.

دومین دلیل مبنی بر انسان بودن مسیح اینه که او مانند یک انسان رشد کرد.

2 – مانند انسان رشد کرد

در این رابطه کلام خدا میگوید:

لوقا 40:20 عیسی نمو کرده به روح قوی می گشت و از حکمت پر شده فیض خدا بر وی می بود

لوقا 52:2  و عیسی در حکمت و قامت و رضامندی نزد خدا و مردم ترقی می کرد

رشد بدنی و فکری مسیح را نباید تابع الوهیت او، بلکه تابع قوانین معمولی مربوط به رشد انسان دانست. معهذا نفسانی نبودن او و دوری کردن از گناه در رشد او موثر بوده است.

رشد فکری مسیح مربوط است به تربیت او در خانوادۀ خدا پرست و شرکت مرتب او در جلسات کنیسه (لوقا 4 : 16)، رفتن او به عبادتگاه اورشلیم ( لوقا 2 : 41 و 46 )، مطالعه کتاب مقدس ( لوقا 17 )، استفاده از کتاب مقدس در موقع وسوسه شدن و مصاحبتی که با خدای پدر داشت ( مرقس 1: 35، یوحنا 4 : 32- 34).

سومین دلیل برای انسان بودن مسیح اینه که او عناصر اصلی ذات انسان را دارا بود.

3 – عناصر اصلی ذات انسان را دارا بود

از این آیات روشن می شود که مسیح دارای یک بدن انسانی بود:

– این زن که این عطر را بر بدنم مالید ( متی 26 : 12 ).

– لیکن او درباره قدس جسد خود سخن می گفت ( یوحنا 2: 21).

– در خون و جسم … شریک شد ( عبرانیان 2 : 14 ).

– جسدی برای من مهیا ساختی ( عبرانیان 10 : 5 )

– به قربانی جسد عیسی مسیح ( عبرانیان 10 : 10 )

– مسیح حتی بعد از زنده شدن به شاگردانش گفت:

لوقا 29:24  دست بر من گذارده ببینید زیرا که روح گوشت و استخوان ندارد چنانکه می نگرید که در من است.

 مسیح نه فقط بدن مادی و انسانی داشت، بلکه سایر عناصر ذات انسانی را هم دارا بود، بعنوان مثال:

داشتن عقل و اراده است. او می توانست استدلال کند و تصمیم بگیرد.

کتاب مقدس نشان میدهد که او دارای نفس یا روح بود: 

او در متی 38:26 هنگامیکه در باغ جتسیمانی بود به شاگردانش میگوید:  نفس من از غایت درد مشرف به موت شده است (مقایسه شود با مرقس 8 : 12 و یوحنا 12 : 27 و 13 : 21). 

مرقس 2:8 عیسی در روح خود ادارک نمود.

لوقا 46:23 ای پدر به دست های تو روح خود را می سپارم

وقتی می گوییم که مسیح ذات انسانی بر خود گرفت، باید همیشه به این نکته توجه داشته باشیم که ذات انسانی با ذات گناه آلود تفاوت دارد. عیسی دارای ذات انسانی بود ولی ذات گناه آلود نداشت.

با این گفته به دلیل چهارم میپردازیم که نامهای انسانی مسیح هستند.

4 – دارای نام های انسانی بود

کلام خدا به  نام های انسانی مسیح اشاره میکند.

– نام عیسی که به معنی (نجات دهنده )  است. ( متی 1: 21 )  از ریشه عبری (یوشع ) می باشد ( مقایسه شود با اعمال 7 : 45 و عبرانیان 4 : 8).

–  مسیح پسر ابراهیم (متی 1 : 1 ) و پسر داود نامیده شده و این اسم، بارها در انجیل متی ذکر گردیده است ( 1 : 1 و 9 : 27 و 12 : 23 و 15 : 22 و 20 : 30 و 31 و 21 : 9 و 15 ).

نام (پسر انسان)  بیش از هشتاد بار در عهد جدید به کار برده شده است. این نام بارها در مورد حزقیال ( 2 : 1 و 3 : 1 و 4 : 1 و غیره ) و یک بار هم در مورد دانیال ( 8 : 17 ) بکار برده شده است.

نام پسر انسان، همچنین بعنوان پیشگویی در مورد مسیح در دانیال 7 : 13 دیده می شود ( مقایسه شود با متی 16 : 28 ). این اسم توسط یهودیان در مورد مسیح موعود به کار می رفت زیرا وقتی عیسی پیشگویی مذکور در دانیال را به خودش نسبت داد رئیس کاهنان لباس خود را چاک زد ( متی 26 : 64  و 65 ) .

یهودیان نام پسر انسان را با مسیح موعود معادل می دانستند ( یوحنا 12 : 34 ) و وقتی می گفتند پسر انسان مقصودشان پسر خدا بود ( لوقا 22 : 69 و 70 ). این نام نشان میدهد که او نه فقط واقعا انسان است بلکه نماینده تمام انسان ها نیز می باشد (مقایسه شود با عبرانیان 2 : 6-9 ).

پنجمین دلیل بر انسان بودن مسیح اینه که او دارای محدودیت های انسانی، اما فاقد ذات گناه آلود بود.

5 – دارای محدودیت های انسانی، اما فاقد ذات گناه آلود بود

بعنوان مثال:

– مسیح خسته می شد ( یوحنا 4 : 6 )

– گرسنه شد ( متی 4 : 2 و 21 : 18 )

– تشنه میشد ( یوحنا 19 : 28 )

– مسیح می خوابید ( متی 8 : 24 مقایسه شود با مزمور 121 : 4 )

وسوسه می شد ( عبرانیان 2 : 18 و 4 : 15 مقایسه شود با یعقوب 1 : 13 )

– برای قدرت یافتن به خدای پدر متکی بود ( مرقس 1 : 35 ،یوحنا 6 : 15 ، عبرانیان 5 : 7 )

– به کمک روح القدس معجزه می کرد ( متی 12 : 28 )

– تعلیم می داد ( اعمال 1: 2 )

و خود را به خدا تقدیم می نمود ( اعمال 10 : 38 ،عبرانیان 9 : 14 )

به همین دلیل ما مسیحیان در آسمان دارای رئیس کهنه ای هستیم که در تمام خطرات و غم ها و مشکلات بطور کاملا بی نظیری میتونه با ما همدردی کنه، زیرا خودش بعنوان انسان با تمام رنجها و محدودیتها روبرو شده است. باز هم تاکید می کنم که محدودیت های انسانی با محدودیت های گناه آلود تفاوت دارند.

ششمین و آخرین دلیل مبنی بر انسان شدن مسیح اینه که او بارها انسان خوانده شد.

6- بارها انسان خوانده شده است

آیاتی که در آنها عیسی بعنوان یک انسان از او یاد شده است.

– عیسی خود را انسان می د اند ( یوحنا 8 : 40 )

– یحیی تعمید دهنده، پطرس و پولس مسیح را انسان می خوانند ( یو 10 : 30، اع 22:2 و  اول قرن 15 : 21)

– او را بعنوان یک یهودی می شناختند ( یوحنا 4 : 9 )

– او بالغ و کامل تر از سنش بود ( یوحنا 8 : 57 )

– او را کافر میدانستند، چون میگفتند انسان است ولی خودش را خدا میخواند (یوحنا 10 : 33 ).

– حتی بعد از زنده شدنش، دارای شکل انسانی بود ( یوحنا 20 : 15 و 21 : 4 و 5 ).

حال که دلایل انسان بودن مسیح رو بررسی کردیم، مناسب هست که بخش دوم یعنی الوهیت مسیح رو مطالعه کنیم.

بخش دوم – الوهیت مسیح

در درس دهم از این مجموعه ، آیات و دلایلی برای اثبات الوهیت مسیح، یعنی برابر بودن مسیح با خدای پدر در تثلیث اقدس را به تفصیل مورد مصالعه قرار دادیم. حال در اینجا به طور مختصر به سه نکته اشاره ای میکنم که:

– مسیح دارای صفات، مقام و امتیازات الهی است. آنچه در عهد عتیق درباره یهوه گفته شده در عهدجدید، صریحاً به مسیح نسبت داده می شود.

– نکتۀ جالب دیگری که در رابطه با الوهیت مسیح وجود دارد اینست که، در کتاب مقدس نام های الهی به او داده شده است.

– وقتی که عیسی مسیح در جهان بود، مورد پرستش قرار می گرفت و این امر را از طرف پرستندگانش، می پذیرفت. خود مسیح می دانست که الوهیت دارد و خدای مجسم شده است.

این خلاصه ای بود از مبحث مورد تثلیث اقدس که در درس دهم بطور مفصل بررسی کردیم.

حالا بیائید تا به مطالعۀ بخش، سوم تحت عنوان وجود دو ذات  الهی و انسانی در مسیح بپردازیم.

بخش سوم -وجود دو ذات الهی و انسانی در مسیح

موضوع دو ذات الهی و انسانی در مسیح، مطلب  بسیار اسرارآمیزی است.

معمولاً این سوال مطرح میشه که، چطور ممکن است که مسیح دارای دو ذات، ولی یک شخص باشد؟

اتحادِ این دو ذات پاسخ به این سوال است، هر چند درک این موضوع مشکل است ولی کتاب مقدس ما را تشویق می کند آن را بفهمیم.

کولسیان 2:2-3 همواره دلگرم باشید و بوسیله ریسمانهای نیرومند محبت، به یکدیگر بپیوندید و با اطمینان واقعی و درک روشن، به شناخت مسیح دست یابید. زیرا آن راز بزرگ خدا که اکنون آشکار شده است، خود مسیح است. تمام گنجینه های حکمت و معرفت خدا، در مسیح نهفته است. (ترجمۀ تفسیری)

عیسی هم اعلام میکند که برای درک واقعی او نیاز به مکاشفه ای الهی هست.

 

متی 27:11 «پدر همه ‌چیز را به من سپرده است و هیچ‌کس جز پدر، پسر را نمی‌شناسد و هیچ‌ کس پدر را نمی‌شناسد، به جز پسر و کسانی که پسر بخواهد پدر را به ایشان بشناساند.» (ترجمۀ مژده)

مطالعه در مورد شخصیت مسیح کار مشکلی است، چون او منحصر به فرد است  و شخص دیگری مانند او وجود ندارد و نمی توانیم او را به شخص دیگری تشبیه کنیم.

من در اینجا میخوام به دلایل اتحادِ دو ذات مسیح اشاره کنم منتهی اول باید بعضی سو تفاهمات در رابطه با اتحادِ دو ذات مسیح را رفع کنیم.

1 – چگونگی اتحادِ دو ذات مسیح

رفع سوء تفاهمات در رابطه با چگونگی اتحادِ دو ذات مسیح

– چگونگی اتحاد بین دو ذات مسیح را نمی توان به اتحاد در ازدواج تشبیه کرد، چون در ازدواج دو نفر از یکدیگر کاملاً مستقل هستند.

– همچنین نمی توان گفت که ذات الهی، در عیسی ساکن شد، چون در آن صورت، انسانی می بود که پر از خدا شده، نه اینکه خود خداست.

– اعتقاد به دو شخصیتی بودن مسیح هم خلاف کتاب مقدس است.

– همچنین نمی توان گفت که (کلمه) جای فکر یا روح انسانی مسیح را گرفت، چون در آنصورت مسیح نمی توانست کاملا انسان باشد.

– بعلاوه، این دو ذات یکی نشدند که ذات سومی را تشکیل دهند، چون در آنصورت باز هم مسیح انسان کامل نمیتوانست باشد.

– ضمنا مسیح به تدریج الوهیت پیدا نکرد، چون در آنصورت معلوم می شود که او از ازل خدا نبوده است.

کلیسا تمام اعقاداتی که بهشون اشاره شد را، خلاف کتاب مقدس و به همین دلیل غیر قابل قبول میداند.

خب حالا که سوتفاهمات رو مطرح کردیم، بیائید به چگونگی اتحاد دو ذات الهی و انسانی مسیح بپردازیم و ببینیم که چطور می توان نشان داد که دو ذات مسیح به طور تفکیک ناپذیری متحد هستند و یک شخص را با دو اراده تشکلیل می دهند.

چگونگی اتحاد دو ذات الهی و انسانی مسیح

– هر چند در مسیح دو ذات وجود دارد، ولی او فقط یک شخص هست.

– و هر چند نمیتوان صفات یک ذات  را به ذات دیگر نسبت داد، اما صفات دو ذات به یک شخص مربوط می شوند.

– نباید گفت که مسیح خدایی است که جنبه انسانی دارد یا انسانی است که خدا در او ساکن می باشد، چون در صورت اول، انسان بودن او کامل نیست و در صورت دوم، خدا بودن او کامل نمی باشد.

– دومین اقنوم تثلیث اقدس، یعنی عیسی مسیح، بطور کامل انسان شد و به همین دلیل معلوم می شود که شخصیت مسیح در ذات الهی اوست، چون، پسر با یک انسان متحد نشد بلکه ذات انسانی را به خود گرفت. بنابراین، ذات انسانی مسیح مربوط به زمان مجسم شدن او بود، ولی ذات الهی او اینطور نبود.

– این اتحادِ دو ذات، به طوری در یک شخص عملی شد که مسیح در عین حال دارای صفات ظاهراً متضاد بود.

بعنوان مثال، او هم ضعیف بود و هم قادر مطلق، هم در دانش رشد می کرد و هم دانای مطلق بود، هم محدود بود و هم نامحدود و هم در یک جا ساکن بود و هم در همه جا حضور داشت.

– عیسی با وجود دارا بودن دو ذات الهی و انسانی، در باره خود بعنوان یک شخص سخن می گوید. بهمین دلیل کسانیکه با اوتماس داشتند، او را بعنوان یک شخص و یک شخصیت میشناختند.

در رابطه با خودآگاهی مسیح را باید عرض کنم که:

مسیح، در زمان کودکی از ذات الهی خود آگاهی داشت و در عین حال بمانند هر کودک دیگری، شخصیت و آگاهی  انسانی او رشد کرد.

دوم قرنتیان 5: 21 خدا بار گناهان ما را بر دوش مسیح بی گناه گذاشت ، تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست ، نیک و عادل شویم. (ترجمۀ تفسیری)

هدف مسیح در زندگی انسانی، انجام اراده پدر آسمانی بود (عبرانیان 10 : 7) و او این امر را به بهترین نحو انجام داد.

عبرانیان 7:10 آنگاه گفتم ای خدا، من حاضرم و چنانکه در کتاب تورات آمده است، من آمده‌ام تا اراده تو را بجا آورم. (ترجمۀ مژده)

پس از بررسی چگونگی اتحاد این دو ذات در مسیح، به بررسی ویژگی این دو ذات در مسیح می پردازیم که شامل چهار ویژگی اساسی است که از این قرارند:

2- ویژگی های اتحاد دو ذات مسیح

1) مسیح انسان خدا شده نیست

2) اتحاد دو ذات در شخصیت مسیح است

3) اتحاد دو ذات مسیح شامل صفات و اعمال الهی و انسانی است

4) اتحادِ این دو ذات، حضور دائمی انسانیت و الوهیت را تضمین می کند

تا حد زیادی در قسمت قبل در رابطه با چگونگی اتحاد این دو ذات صحبت کردم، اما در اینجا سعی میکنم که ویژگی این اتحاد را بیشتر بشکافم.

اگرچه  به هیج وجه نمی توان شخصیت بی نظیر مسیح را از نظر روان شناسی تجزیه و تحلیل کرد، ولی کتاب مقدس به آن اشاراتی کرده است که به چند تای آن اشاره میکنم.

اولین ویژگی در رابطه با اتحاد دو ذات مسیح این است که مسیح انسان خدا شده نیست.

    1) مسیح انسان خدا شده نیست

وقتی به شخص مسیح اشاره میکنیم می توانیم او را انسان الهی بخوانیم ولی نمی توانیم بگوییم ذات او انسانی و الهی است، بلکه باید بگوییم ذات انسان و ذات خدا در مسیح هستند.

علت این امر این است که مسیح دارای عقل و اراده محدود بود. او آگاهی انسانی و آگاهی الهی داشت. عقل الهی او نامحدود بود ولی عقل انسانی او رشد می کرد. اراده الهی او دارای قدرت مطلق بود ولی اراده انسانی او فاقدِ گناه بود. بنابراین عیسی مسیح، از نظر آگاهی الهی قادر بود در پاسخ به سوال نتنائیل بگوید:

یوحنا 48:1-49  نتنائیل بدو گفت، مرا از کجا می‌شناسی؟ عیسی در جواب وی گفت، قبل از آنکه فیلپس تو را دعوت کند، در حینی که زیر درخت انجیر بودی تو را دیدم. نتنائیل در جواب او گفت، ای استاد تو پسر خدایی! تو پادشاه اسرائیل هستی!

ولی از نظر آگاهی انسانی عیسی در پاسخ به سوال شاگردان در رابطه با زمان آخر فرمود:

یوحنا 36:24   «هیچ‌کس آن روز و ساعت را نمی‌داند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند. (ترجمۀ هزاره)

ویژگی دوم  در رابطه با اتحادِ دو ذات الهی و انسانی مسیح این است که اتحاد دو ذات در شخصیت مسیح است.

    2) اتحاد دو ذات در شخصیت مسیح است

مسیح نه با یک انسان بلکه با ذات انسانی متحد شد. بعبارتی، ذات الهی او مرکز شخصیت او شد.

ویژگی سوم در مورد دو ذات مسیح این است که، این اتحاد شامل صفات و اعمال انسانی و الهی در مسیح است.

    3) اتحاد دو ذات مسیح شامل صفات و اعمال الهی و  انسانی است

بعبارتی، هم صفات الهی و هم صفات انسانی را می توان به هر یک از نام های انسان الهی نسبت داد.

بعنوان مثال:

او  مردی بزرگ خواهد بود و پسر خدا نامیده خواهد شد ( لوقا 1: 32 )

اگر می دانستند خداوند جلال رامصلوب نمی کردند ( اول قرنتیان 2 : 8 )

کلیسای خدا ….که آن را به خون خود خریده است ( اعمال 2 : 28 )

از این آیات می توانیم بفهمیم که در تولد و مرگ عیسی مسیح، این خدا بود که تولد یافت و جان داد. بعلاوه صفات الهی ای وجود دارند که به مسیح بعنوان انسان نسبت داده شده اند:

بعنوان مثال:

آنکه از آسمان پایین آمد یعنی پسر انسان ( یوحنا 3 : 13 )

پس اگر پسر انسان را ببینید که بجایی که اول بود صعود می کند چه ؟ ( یوحنا 6 : 62 ).

مسیح به‌لحاظ بشری از نسل آنان (یهودیان) است، خدای مافوقِ همه که او را تا به ابد سپاس باد. آمین. ( رومیان 5:9).

همان مسیحی که جان داد همان مسیحی است که همه را در همه پر می سازد ( افسسیان 23:1 و متی 20:28).

همان انسانی است که خدا به وسیله او جهان را داوری خواهد نمود ( اعمال 31:17 و متی 31:25-32).

ویژگی چهارم این اتحاد بر اساس کتاب مقدس حضور دائمی ذات الهی و انسانی مسیح را تضمین میکند.

    4) اتحادِ این دو ذات، حضور دائمی ذات الهی و انسانی مسیح را تضمین میکند

بعبارتی، انسان بودن مسیح در تمام موارد با الوهیت او توام است. این حقیقت به سکونت مسیح در ایمانداران مفهوم عمیقی می بخشد. مسیح به وسیله الوهیت خود، و بوسیلۀ انسانیت خود، و همچنین بوسیله الوهیت و انسانیت توام خود، در ایماندارن ساکن می باشد.

با این گفته به مطالعۀ بخش چهارم یعنی صفات مسیح میپردازیم که در آن هفت صفت او را بررسی خواهیم کرد که از این قرارند:

بخش چهارم – صفات مسیح

1- قدیسیت مسیح

2 محبت مسیح

3 فروتنی مسیح

4 حلیم بودن مسیح

5 متعادل بودن مسیح

6 تسلیم بودن مسیح در دعا

7 جدیت مسیح

همانطور که گفته شد، یکی از هدف های تجسم مسیح این بود که برای ما نمونه باشد. به همین دلیل لازم است صفات او را مورد مطالعه قرار دهیم تا بتوانیم معیار و هدف های زندگی مسیحی را درک نماییم.

متی 11: 29  یوغ مرا به دوش بکشید و بگذارید من شما را تعلیم دهم ، چون من مهربان و فروتن هستم ، و به جانهای شما راحتی خواهم بخشید. (ترجمۀ تفسیری)

اول پطرس 21:2  سرمشق‌ شما مسیح‌ است‌ که‌ در راه‌ شما زحمت‌ کشید. پس‌ راه‌ او را ادامه‌ دهید. (ترجمۀ تفسیری)

اول یوحنا 6:2 کسی‌ که‌ ادعا می‌کند مسیحی‌ است‌،باید مانند مسیح‌ زندگی‌ کند. (ترجمۀ تفسیری)

اشعیای نبی وقتی که با خدا ملاقات کرد گفت:

اشعیا 5:6 وای‌ بر من‌ که‌ هلاک‌ شدم‌! زیرا من‌ که‌ مردی‌ ناپاک‌ لب‌ هستم‌ و در میان‌ قومی‌ ناپاک‌ لب‌ زندگی‌ می‌کنم‌، خداوند، پادشاه‌ قادر متعال‌ را دیدم‌!» (ترجمۀ تفسیری)

یوحنای رسول در رابطه با ملاقاتی که اشعیا با خدا داشت می گوید:

یوحنا 41:12  اشعیا با این پیشگویی ، به عیسی اشاره می کرد، چون پیش از آن در رویا جلال مسیح را دیده بود. (ترجمۀ تفسیری)

پطرس وقتی با عیسی مسیح خداوند ملاقات کرد، چشمانش باز شد و مانند اشعیا به ناپاکی خود پی برد:

لوقا 8:5 وقتی شمعون پطرس بخود آمد و پی برد که چه معجزه ای رخ داده است، در مقابل عیسی زانو زد و گفت: “سرور من، نزدیک من نیا، چون من ناپاکتر از آنم که در حضور تو بایستم.” (ترجمۀ تفسیری)

قطعاً وقتی چشمان خود را به شخصیت عالی مسیح بدوزیم همین تجربه را خواهیم داشت.

پس بیائید با هم از کلام خدا صفات مسیح را مطالعه کنیم و ببینیم که چه چیزهایی در او بود که مردم را اینقدر شگفت زده میکرد.

اولین صفتی که به آن میپردازیم اینست که قدیسیت مسیح است.

1 قدیسیت مسیح

من در اینجا میخوام به آیاتی از کتاب مقدس اشاره کنم که به قدوس بودن مسیح اشاره دارند:

 او ( آن مولود مقدس ) ( لوقا 1 : 35 )

و ( آن قدوس و عادل ) ( اعمال 3 : 14 )

و بنده قدوس خدا ( اعمال 4: 27 ) بود .

مسیح ذاتا قدوس بود، زیرا رئیس این جهان در او هیچ قدرتی ندارد ( یوحنا 14 : 30 )

و بدون گناه بود ( عبرانیان 4 : 15 ) .

مسیح در کارهای خود، قدوس بود زیرا ذاتاً از گناهکاران جدا شده بود ( عبرانیان 7: 26 ) .

همیشه کارهای پسندیده خدا را به جا می آورد ( یوحنا 8 : 29 )  .

اول پطرس 22:2-23 او هیچ گناه نکرد و مکر در زبانش یافت نشد .  چون او را دشنام میدادند دشنام پس نمی داد و چون عذاب می کشید تهدید نمی نمود بلکه خویشتن را به داور عادل تسلیم کرد.

وقتی از دشمنان خود پرسید کیست از شما که مرا به گناه ملزم سازد؟ ( یوحنا 8:46 ) هیچ کس نتوانست در او گناهی پیدا کند. اما کلام خدا در عبرانیان 15:4 میگوید که او مانند ما در هر چیز آزموده شد.

ما باید مقدس باشیم زیرا او قدوس است ( اول پطرس 1: 16 ).

 هر قدر هم از شبیه به مسیح بودن قاصر باشیم نباید از معیارهای تعیین شده در کتاب مقدس دور بمانیم.

کلام خدا در این رابطه میفرماید:

دوم قرنتیان 18:3 ما مسیحیان نقابی بر صورت خود نداریم و همچون آینه ای روشن و شفاف، جلال خداوند را منعکس می کنیم ؛ و در اثر کاری که خداوند یعنی روح القدس در وجودمان انجام می دهد، با جلالی روزافزون، بتدریج شبیه او می شویم. (ترجمۀ تفسیری)

مسیح سرمشق ما به عنوان پاکی کامل است و ما باید به سوی کمال برویم. او راه مقدس بودن را به مانشان داده است.

دومین صفت مسیح محبت واقعی اوست

2 – او دارای محبت واقعی بود

کلام خدا در رابطه با محبت مسیح  می فرماید :

محبت مسیح فوق از معرفت است ( افسسیان 3: 19).

مسیح در مرحله اول پدر را محبت می نماید ( یوحنا 14 : 31 ).

بعلاوه، مسیح کتاب مقدس را که در آن موقع عهدعتیق بود محبت می کرد. او کتاب مقدس را به عنوان مدرک صحیح در مورد ثبت وقایع و اعتقادات می دانست ( متی 5 : 17و 18 ).

در موقع وسوسه شدن از کتاب مقدس استفاده می کرد ( متی 24: 44 و 45 ) و اعلام فرمود که کتاب مقدس ممکن نیست محو گردد ( یوحنا 10 : 35 ).

مسیح همچنین تمام انسانها را محبت می نماید. او را بخاطر اینکه با باجگیران و گناهکاران دوست بود، متهم می کردند ( متی 11: 19 ).

او  به قدری نسبت به گمشدگان محبت داشت که جان خود را برای آنها فدا کرد ( یوحنا 10 : 11 و 15 : 13 ، رومیان 5: 8 ).

او نسبت به ایمانداران محبت خاصی دارد . یوحنا در مورد او می فرماید:

ما را محبت می نماید و مارا از گناهان ما به خون خود شست (مکاشفه  1 : 5 ).

او شاگردان را محبت کرد ( یوحنا 15 : 9 ).

او خاصان خود را به قدری محبت می نماید که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند آنها را از محبت او جدا سازد ( رومیان 8: 37 – 39 ).

صفت دیگر مسیح فروتنی اوست.

3 – او واقعا فروتن بود

  فروتنی مسیح را می توان از تجسم او فهمید. کلام خدا در این رابطه میفرماید:

فیلیپیان 5:2-8 شما باید همان طرز فکری را در پیش گیرید که مسیح داشت. او با اینکه ماهیت خدایی داشت، اما نخواست از اختیار و حق خدایی خود استفاده کند؛ بلکه قدرت و جلال خود را کنار گذاشت و به شکل یک بنده درآمد، و شبیه انسانها شد؛ و حتی بیش از این نیز خود را فروتن ساخت ، تا جایی که حاضر شد مانند یک تبهکار، بر روی صلیب اعدام شود. (ترجمۀ تفسیری)

فروتنی او همچنین از رفتار او بر روی زمین روشن می گردد. کلام خدا میگوید:

 او که ثروتمند بود به خاطر ما فقیر گردید ( دوم قرنتیان 8: 9 ).

در آخوری بدنیا آمد . زیرا برای او در مهمان سرا جایی نبود ( لوقا 2: 7 ).

 

وقتی خدمات خود را با تعلیم و شفای بیماران انجام میداد جای سر نهادن نداشت ( لوقا 9: 58 ) به طوری که بعضی از کسانیکه که توسط او شفا یافته و از دیوها آزاد شده بودند از اموال خود او را خدمت می کردند ( لوقا 8: 2 و 3 ).

او به پطرس گفت ماهی صید کند تا بتواند مالیات عبادتگاه را بپردازد ( متی 17: 27 ).

او در قبری که به دیگری تعلق داشت مدفون گردید ( متی 27 : 59 و 60 ).

بعلاوه با اشخاص حقیر معاشرت می کرد و او را ( دوست باجگیران و گناهکاران ) می خواندند (متی 11: 19  مقایسه شود با لوقا 15: 2 ).

تدهین را از دست زنی که گناهکار بود قبول کرد ( لوقا 7: 37 و 38 ) و گناهان او را بخشید ( آیات 47 و 48 ).

در واقع شاگردان او از طبقه پایین جامعۀ آن روز بودند ولی اسرار مهم ملکوت خدارا به آنها تعلیم داد (متی 13 : 11و 16 و 17 ).

حتی خدماتی را که پست شمرده میشد انجام داد. بعنوان مثال:

کلام خدا در (متی 10:23، یوحنا 14:13) در رابطه با مسیح میگوید که، ( او نیامد که مختوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد،  ولی خودش را دوست آنها می دانست ( یوحنا 15 : 13 – 15 )

نکتۀ چهارم اینکه مسیح کاملاً حلیم بود:

4 – حلیم بودن مسیح

عیسی مسیح خود فرمود:

( حلیم و افتاده دل می باشم ) ( متی 11: 29)

و پولس هم در خواهش خود از قرنتیان به حلم و رافت مسیح اشاره میکند (دوم قرنتیان 10 : 1 ).

کلام خدا میگوید که حلیم بودن مسیح از این فهمیده می شود که نی خرد شده را نمی شکند و فتیله نیم سوخته را خاموش نمی کند ( متی 12 : 20).

حلیم بودن مسیح را در رفتار پر مهر او با گناهکاران توبه کار میبینیم (لوقا 7: 37 – 39 و 48 – 50 ).

همچنین رفتارش با تومای شکاک ( یوحنا 20: 29 ) و لطف او نسبت به پطرس بعد از اینکه او را انکار کرده بود ( لوقا 22: 61 یوحنا 21 : 15 – 23 ) قابل توجه است.

حلم و رافت مخصوص او را، در رفتارش با یهودای خائن و همچنین با کسانیکه او را مصلوب کردند، می توان مشاهده کرد (متی 26 : 50 یوحنا 13 : 21  و لوقا 23: 34)

عهدعتیق در رابطه با حلم او چنین پیشگویی کرده است:

نزاع و فغان نخواهد کرد و کسی آواز او را در کوچه ها نخواهد شنید (42: 2 ).

پولس رسول حلم مسیح را الگویی برای رفتار خادمین استفاده میکند:

بنده خدا نباید نزاع کند بلکه با همه ملایم و راغب به تعلیم و صابر در مشقت باشد و با حلم مخالفین را تادیب نماید ( دوم تیموتائوس 2 : 24 و 25 ) .

پنجمین صفت مسیح متعادل بودن اوست.

5 – او کاملا متعادل بود

عیسی مسیح غمگین می شد ولی افسرده نبود ، شاد بود ولی خود را سبک نمی کرد و زندگی را جدی می گرفت.

اشعیا در باره او چنین پیشگویی می کند:

اشعیا 3:53-4 ما او را خوار شمردیم‌ و رد کردیم‌، اما او درد و غم‌ را تحمل‌ کرد. همه‌ ما از او رو برگردانیدیم‌. او خوار شد و ما هیچ‌ اهمیت‌ ندادیم‌. این‌ دردهای‌ ما بود که‌ او به‌ جان‌ گرفته‌ بود، این‌ رنجهای‌ ما بود که‌ او بر خود حمل‌ می‌کرد؛ اما ما گمان‌ کردیم‌ این‌ درد و رنج‌ مجازاتی‌ است‌ که‌ خدا بر او فرستاده‌ است‌.

عیسی علاوه بر غمگین بودن شادمان هم بود . او فرمود:

یوحنا 13:17 ”و حال ، نزد تو می آیم . تا وقتی که با آنان بودم ، چیزهای بسیار به ایشان گفتم تا از خوشی من لبریز باشند.

عیسی گریه کرد ( لوقا 19 : 41 ، یوحنا 11 : 35 ) .

بر حال کسانی که نجات رایگان را رد می کردند تاسف می خورد ( متی 23 : 37 ، یوحنا 5: 40 ) .

او غم ها و دردهای مارا بر خود گرفت.

ششمین صفت عیسی مسیح، تسلیم بودن او در دعاست.

6 تسلیم بودن او در دعا

عیسی غالبا دعا می کرد.

لوقا، یازده مورد از دعا کردن عیسی را ذکر میکند. او اغلب درحضور شاگردان دعا می کرد ولی هر گز گفته نشد که با آنها دعا کرده باشد.

عیسی مسیح مدت های طولانی و گاهی تمام شب را صرف دعا می نمود ( متی 14 : 23 ،لوقا 6: 12 ) .

در جایی دیگر، صبح زود بر می خواست و به تنهایی مشغول دعا  می شد ( مرقس 1: 35 ) .

قبل از شروع کار های مهم دعا کرد : مثلاً قبل از سفر بشارتی در جلیل ( مرقس 1: 35 -38 ) ، قبل از انتخاب دوازده شاگرد ( لوقا 6 : 12 و 13 ) و قبل از رفتن به جلجتا ( متی 26 : 38- 46 ) دعا کرد.

همچنین بعد از موفقیت های مهم دعا کرد ( یوحنا 6: 15 ) . وقتی برای خودش دعا می کرد دعا برای دیگران را از یاد نمی برد (لوقا 22: 32 ،یوحنا 17 ) .

مسیح با اشتیاق ( لوقا 22: 24 ، عبرانیان 5: 7 ) و با پشتکار (متی 26 : 44 ) و با ایمان ( یوحنا 11: 41 و 42 ) و با روح اطاعت (متی 26: 39 ) دعا می کرد.

در رساله عبرانیان چنین می خوانیم:

عبرانیان 5: 7 عیسی در زمان حیات خود بر روی زمین با اشک و ناله از درگاه خدایی که به رهایی او از مرگ قادر بود دعا کرد و حاجت خویش را خواست و چون کاملاً تسلیم بود، دعایش مستجاب شد.

اگر پسر یگانه خدا به دعا کردن احتیاج داشت، ماچقدر بیشتر احتیاج داریم که خود را در دعا به مانند او تسلیم کنیم.

هفتمین صفتی که از مسیح با هم بررسی میکنیم، جدیت اوست.

7 – جدیت مسیح

جدیت کار عیسی مسیح  در این کار ها دیده میشود بعنوان مثال :

مسیح کار خود را صبح زود شروع می کرد  و تا شب مشغول کار بود ((مرقس 1 : 35 ، یوحنا 8: 2 و  متی 8: 16 ، لوقا 6: 12 ، یوحنا 3: 2 ).

وقتی مسیح برای رفع احتیاجات مردم مشغول خدمت بود فراموش می کرد که:

غذا بخورد (یوحنا 4 : 31-34 ) ، استراحت کند ( مرقس 6: 31) و حتی رنج های روی صلیب خود را فراموش کند (لوقا 23: 41-43 ).

در تعلیم (متی 5-7) ،

موعظه کردن ( مرقس 1: 38 و 39 ) ،

اخراج دیو ها  (مرقس 5: 12 و 13 ) ،

شفای بیماران (متی 8 و 9 )

نجات گمشدگان ( لوقا 7: 48و 19: 9 ) ،

زنده کردن مردگان ( متی 9: 25 ،لوقا 7 : 14 ، یوحنا 2: 14 -17 و 3 : 3 و 19 : 10و 11 ) ،

کاملیت (متی 14 : 36 ، یوحنا 7: 23 ) ،

بی طرفی (متی 11: 19 )

و عقل و منطق ( مرقس 12: 34 ، یوحنا 4: 7 – 30 )

مطالعۀ آینده ما که پنجمین بخش از مبحث نجات شناسی است، از قسمت اول کار مسیح، موضوع مرگ او را بر صلیب، مورد مطالعه قرار خواهیم داد.