الهیات مسیحی
(درس هشتم)
ماهیت خدا: ذات و صفات خدا
چند جلسۀ گذشته رو به موضوع مهم کتاب مقدس شناسی اختصاص دادیم و گفتیم که این کتاب الهی نه تنها عالی ترین بلکه یگانه منبع مصون از خطا در مورد خداشناسی است و از این پس می خواهیم سایر مطالعاتمان رو بر همین اساس قرار بدیم.
بعد از بررسی و شناخت کتاب مقدس، قصد داریم که طی چند درس به مطالعه و شناخت نویسندۀ آن، یعنی شناخت خدا بپردازیم. برای سهولت کار، ما این موضوع را به چهار بخش تقسیم بندی کردیم که عبارتند از:
مباحث دروس شناخت خدا
شناخت خدا بخش اول: ماهیت خدا
شناخت خدا بخش دوم: وحدانیت و تثلیث الهی
شناخت خدا بخش سوم: تدابیر خدا
شناخت خدا بخش چهارم: کارهای خدا
رئوس مطالب این درس (ذات خدا)
قسمت اول – روح بودن خدا
چهار ویژگی روح بودن خدا
- 1- خدا غیر مادی و بدون جسم است
- 2- خدا نامریی است
- 3- خدا زنده است
- 4- خدا شخص است
قسمت دوم- قائم به ذات بودن خدا
قسمت سوم – نامحدود بودن خدا
قسمت چهارم – ابدی بودن خدا
ماهیت خدا: ذات و صفات
برای پی بردن به ماهیت یا چگونگی خدا باید از ذات و صفات او مطلع باشیم. وقتی صحبت از ماهیت خدا میشه منظور ما ذات و صفات الهی هست. همانطور که در رئوس مطالب دیدید ما امروز به مطالعۀ ذات الهی خواهیم پرداخت.
اول – ذات خدا
منظور ما از ذات عبارت ازپی بردن به باطن، که از ظاهر عمیق تر است. بعبارتی ذات یعنی حقیقت اصلی یک چیز، اعم از جنبه های مادی و غیرمادی، یا جوهر و اصل آن یا آنچه دارای ویژگی های واقعی آن است. اگر ذات وجود نداشته باشد صفات هم وجود نخواهد داشت.
پس وقتی دربارۀ شناخت خدا صحبت میکنیم، باید دربارۀ ذات او بحث کنیم نه دربارۀ یک اعتقاد محض و مظهر آن اعتقاد.
همانطور که در رئوس مطالب عنوان شد، برای روشن شدن موضوع در این قسمت چهار ویژگی از ذات الهی را با هم بررسی خواهیم کرد که شامل:
چهار ویژگی ذات الهی
الف – روح بودن خدا
ب – قائم به ذات بودن خدا
ج – نامحدود بودن خدا
د – ابدی بودن خدا
پس به مورد اول یعی روح بودن خدا میپردازیم.
قسمت اول- روح بودن
از کلام خدا میفهمیم که خدا یک وجود مادی نیست بلکه او ذاتاً یک وجود روحانی است. عیسی مسیح در این رابطه میگوید:
یوحنا 24:4 خدا روح است.
پس میتوان گفت که خدا ذاتاً روح است. حالا ممکن سوال بشه که منظور از اینکه خدا روح است چیست؟ برای پاسخ به این سوال چها ویژگی “روح بودن خدا“ را با هم مطالعه میکنم.
چهار ویژگی روح بودن خدا
- خدا غیر مادی و بدون جسم است
- خدا نامرئی است
- خدا زنده است
- خدا شخص است
اولین ویژگی روح بودن خدا، غیر مادی و بدون جسم بودن اوست.
1- خدا غیر مادی و بدون جسم است
عیسی در لوقا 39:24 میگوید که:
لوقا 39:24 روح گوشت و استخوان ندارد چنانکه مینگرید که در من است.
چون خدا روح است پس غیر مادی و بدون جسم میباشد. در این راستا، دومین حکم از ده فرمان خدا در خروج 4:20، میبینیم که خدا ساختن مجسمه و تِمثال را برای پرستش منع میکند چون او ذاتاً بدون جسم و غیر مادی است. وجود دستورات متعدد در مورد خودداری از بت پرستی هم به همین علت است. بعنوان مثال:
لاویان 1:26 «برای خود بتها مسازید، و تِمثال تراشیده و ستونی به جهت خود برپا منمایید، و سنگی مصور در زمین خود مگذارید تا به آن سجده کنید، زیرا که من یهوه خدای شما هستم.
تثنیه 22:16 و ستونی برای خود نصب مکن زیرا یهُوَه خدایت آن را مکروه میدارد.
البته در کتاب مقدس اشاراتی به اجزای مختلف بدن در مورد خدا وجود دارد مثلاً
آیاتی که در کتاب مقدس اشاره به اجزای مختلف بدن در مورد خدا میکنند
دست ها (اشعیا 2:65، عبرانیان 10:1)
پاها (پیدایش 8:3، مزمور 6:8)
چشم ها (اول پادشاهان 29:8، دوم تواریخ 9:16)
گوش ها (نحمیا 6:1، مزمور 15:34)
ولی باید بدونیم که اینها جنبۀ تمثیلی و نمادی دارند و اشاره ای هستند به علائق، قدرت ها و فعالیت های مختلف خدا.
تفاوت انسان با خدا اینه که انسان، دارای روح محدودی هست، در اول قرنتیان 11:2 میخوانیم:
اول قرنتیان 11:2 زیرا کیست از مردمان که امور انسان را بداند جز روح انسان که در وی میباشد. همچنین نیز امور خدا را هیچکس ندانسته است، جز روح خدا.
اول تسالونیکیان 23:5 نیز بما میگوید که:
اول تسالونیکیان 23:5 امّا خودِ خدای سلامتی، شما را بالکّل مقدّس گرداند و روح و نَفْس و بدن شما تماماً بیعیب محفوظ باشد در وقت آمدن خداوند ما عیسی مسیح.
در صورتیکه خدا روح نامحدود است و به همین دلیل است که بدن ندارد. در این رابطه اعمال رسولان 48:7-49 چنین میگوید:
اعمال 48:7-49 و لیکن حضرت اعلی در خانههای مصنوع دستها ساکن نمیشود چنانکه نبی گفته است که، خداوند میگوید آسمان کرسی من است و زمین پایانداز من. چه خانهای برای من بنا میکنید و محّل آرامیدن من کجاست؟
ویژگی دوم در رابطه با روح بودن خدا نامرئی بودن اوست.
2- خدا نامرئی است
وقتی خدا در حوریب بر بنی اسرائیل ظاهر شد، کلام خدا میگوید که، قوم بنی اسرائیل “هیچ صورتی ندیدند” و به همین دلیل همانطور که در تثنیه 15:4-19 گفته شده، حق نداشتند هیچ نوع صورتی از خدا بسازند.
خدا در خروج 20:33 به موسی گفته بود که هیچ انسانی نمیتواند او را ببیند و زنده بماند.
یوحنای رسول نیز در انجیل یوحنا 18:1 میگوید:
یوحنا 18:1 خدا را هرگز کسی ندیده است.
پولس در کولسیان 15:1 و چند رسالۀ دیگرش خدا را “خدای نادیده” میخواند و اعلام میکند که هیچ انسانی او را ندیده و نمیتواند دید.
اما بعضی از آیات کتاب مقدس به روشنی میگویند که یک روز نجات یافتگان، خدا را خواهند دید. مثلاً در
مزمور 15:17 و امّا من روی تو را در عدالت خواهم دید، و چون بیدار شوم، از صورت تو سیر خواهم شد.
متی 8:5 خوشابحال پاکدلان، زیرا ایشان خدا را خواهند دید.
عبرانیان 14:12 و در پی سلامتی با همه بکوشید و تقدّسی که بغیر از آن هیچکس خداوند را نخواهد دید.
مکاشفه 4:22 و چهره او را خواهند دید و اسم وی بر پیشانیِ ایشان خواهد بود.
سوالی که ممکن است پیش بیاید این است که چرا در بعضی از قسمت های کلام خدا مثلاً در پیدایش، خروج، اعداد، تثنیه، و بسیار موارد دیگر، میخوانیم که مردم خدا را دیدند؟ بعنوان مثال به چند نمونه از این آیات اشاره میکنم.
پیدایش 30:32 و یعقوب آن مکان را «فِنیئیل» نامیده، (گفت:) «زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.»
خروج 6:3 و گفت: «من هستم خدای پدرت، خدای ابراهیم، و خدای اسحاق، و خدای یعقوب.» آنگاه موسی روی خود را پوشانید، زیرا ترسید که به خدا بنگرد.
خروج 9:24- 10 و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل بالا رفت. و خدای اسرائیل را دیدند، و زیر پایهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا.
اعداد 6:12-8 خداوند به ایشان فرمود: « من با یک نبی بوسیله رویا و خواب صحبت میکنم، ولی با موسی که خدمتگزار من است به این طریق سخن نمیگویم، چون او قوم مرا با وفاداری خدمت میکند. من با وی رودررو و آشکارا صحبت میکنم، نه با رمز، و او تجلی مرا میبیند. چطور جرأت کردید او را سرزنش کنید؟» (ترجمۀ تفسیری)
تثنیه 10:34 در اسرائیل پیامبری مانند موسی نبوده است که خداوند با او رودررو صحبت کرده باشد. (ترجمۀ تفسیری)
اشعیا 1:6 در سالی که عزّیا پادشاه مرد، خداوند را دیدم که بر کرسی بلند و عالی نشسته بود، و هیکل از دامنهای وی پر بود.
خب سوال این بود که اگر خدا روح است و قابل روئت نیست پس چطور در این آیات میخوانیم که افرادی او را دیدند یا روبرو ملاقات میکنند؟
در پاسخ به یک مثال اشاره میکنم: توجه داشته باشیم که وقتی یک نفر صورت خود را در آینه نگاه میکنه از یک طرف میشه گفت که خودش را دیده، ولی از طرف دیگه میتونیم بگیم که او واقعاً خودش ندیده است. در مورد آیاتِ قرائت شده هم همین مورد هم صادق است، یعنی آنچه که مردم در گذشته از خدا دیدند انعکاسی از جلال خدا بود، در واقع ذات او را ندیدند.
در عبرانیان 3:1 چنین میخوانیم.
عبرانیان 3:1 فرزند خدا، منعکس کننده جلال خدا و مظهر دقیق وجود اوست .
علاوه بر این هم باید توجه داشته باشیم که روح میتواند خود را بصورت مرئی هم ظاهر کنه. مثلاً
یوحنا 32:1 سپس گفت : “من روح خدا را دیدم که به شکل کبوتری از آسمان آمد و بر عیسی قرار گرفت. (ترجمۀ تفسیری)
عبرانیان 7:1 خدا درباره فرشتگان می فرماید: “همچون باد، بسرعت پیغام می برند، و چون شعله های آتش ، با شور و حرارت خدمت می کنند. (ترجمۀ تفسیری)
یک مورد جالب در این رابطه، ملاقات خدا با موسی در کتاب خروج باب 33 هست.
خروج 18:33-23 موسی عرض کرد: «استدعا دارم جلال خود را به من نشان دهی.» خداوند فرمود: «من شکوه خود را از برابر تو عبور میدهم و نام مقدس خود را در حضور تو ندا میکنم. من خداوند هستم و بر هر کس که بخواهم رحم و شفقت میکنم. من نخواهم گذاشت چهره مرا ببینی، چون انسان نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند. حال برخیز و روی این صخره، کنار من بایست. وقتی جلال من میگذرد، تو را در شکاف اینصخره میگذارم و با دستم تو را میپوشانم تا از اینجا عبور کنم؛ سپس دست خود را برمیدارم تا مرا از پشت ببینی، اما چهره مرا نخواهی دید.» (ترجمۀ تفسیری)
پس ظهور الهی بصورت های انسانی، بخاطر اینه که خدا قصد داره خودش رو به طریقی بر انسان ظاهر کنه تا با او ملاقات داشته باشه: در این مورد به چند مثال دیگه اشاره میکنم: مثلاً
یعقوب در پیدایش 30:32 با شخصی کشتی میگیره و بعد چنین گفت: “خدا را روبرو دیدم”
در موارد دیگر، آیات بسیاری مثل پیدایش بابهای 16، 18 و 22 و در کتاب خروج باب 3 و داوران 6، ظهور مرئی الوهیت خدا تحت عنوان “فرشتۀ خداوند” آشکار میشه.
پس باید توجه داشته باشیم که در بعضی از آیات، “فرشتۀ خداوند” با خود “خداوند” یکی است مثلاً میتونید پیدایش 11:16 را با آبۀ 13 همان باب و خروج 2:3 را با آیۀ 4 همان باب و داوران 12:6 را با آیۀ 16 از همان باب مقایسه کنید و ببینیم که چطور خدا در نمادی از یک فرشته به انسان ظاهر میشه.
سومین ویژگی از روح بودن خدا زنده بودن اوست.
3- خدا زنده است
وقتی میگوییم خدا روح است این نتیجه حاصل میشود که او نه تنها یک وجود غیر مادی و نامرئیست، بلکه در او حیات است. بعبارت ساده تر منظور اینه که خدا یک موجود بیجان نیست بلکه او زنده است. به همین دلیل در کتاب مقدس، خدای زنده یا خدای حی نامیده میشه.
یوشع 10:3 امروز خواهید دانست که خدای زنده درمیان شماست. (ترجمۀ تفسیری)
اول سموئیل 26:17 و داود کسانی را که نزد او ایستاده بودند خطاب کرده، گفت: «به شخصی که این فلسطینی را بکُشد و این ننگ را از اسرائیل بردارد چه خواهد شد؟ زیرا که این فلسطینی نامختون کیست که لشکرهای خدای حی را به ننگ آورد؟
مزمور 2:84 جان من مشتاق، بلکه کاهیده شده است برای صحنهای خداوند. دلم و جسدم برای خدای حی صیحه میزند.
متی 16:16 شمعون پطرس در جواب گفت که، تویی مسیح، پسر خدای زنده!
مکاشفه 2:7 و فرشته دیگری دیدم که از مَطلَع آفتاب بالا میآید و مُهر خدای زنده را دارد.
زنده بودن یا حیات، شامل احساسات، قدرت و فعالیت است و خدا همۀ این چیزها را داراست.
همچنین خدا سرچشمه و حافظ هر نوع حیات از جمله حیات نباتی، انسانی، روحانی و ابدی است
مزمور 9:36 زیرا که نزد تو چشمه حیات است و در نور تو نور را خواهیم دید.
یوحنا 26:5 زیرا همچنان که پدر در خود حیات دارد، همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد.
کلام خدا برای اینکه بر زنده بودن خدا تاکید کنه گاهی او را در مقایسه با بتها قرار میده. مثلاً
مزمور 3:115-9 امّا خدای ما در آسمانهاست. آنچه را که اراده نمود، به عمل آورده است. بتهای ایشان نقره و طلاست، از صنعت دستهای انسان. آنها را دهان است و سخن نمیگویند. آنها را چشمهاست و نمیبینند. آنها را گوشهاست و نمیشنوند. آنها را بینی است و نمیبویند. دستها دارند و لمس نمیکنند. و پایها و راه نمیروند. و به گلوی خود تنطّق نمینمایند. سازندگان آنها مثل آنها هستند، و هر که بر آنها توکّل دارد. ای اسرائیل بر خداوند توکّل نما. او معاون و سپر ایشان است.
پولس رسول در بشارت به اهالی شهر لستره از همین روش استفاده میکنه:
اعمال 15:14 ”ای مردم ، چه می کنید؟ ما هم مثل خود شما انسان هستیم ! ما آمده ایم به شما بگوییم که از این کارها دست بردارید. ما برای شما مژده آورده ایم و شما را دعوت می کنیم که این چیزهای بیهوده را نپرستید و بجای آن در حضور خدای زنده دعا کنید که آسمان و زمین و دریا و هر چه را که در آنهاست آفرید.
اول تسالونیکیان 9:1 زیرا خودشان ؟؟؟ برای ما بیان می کنند که با آمدن ما نزد شما، چگونه از بت پرستی دست کشیدید و به خدا گرویدید، بطوری که اکنون فقط بنده خدای زنده و حقیقی هستید. (ترجمۀ تفسیری)
پس خدای ما زنده است و میتواند ببیند، بشنود و محبت کند در صورتیکه بت های امت ها مرده اند و هیچ کدام از این کارها را نمیتونن انجام بدن.
چهارمین و آخرین نکته ای که ما از روح بودن خدا میفهمیم، شخص بودن اوست.
4- خدا شخص است
جورج ولم فردریک هِگل و فلاسفه ایده آلیست به غلط خدا را یک روح غیر شخصی می دانند در حالی که وقتی ما مسیحیان می گوییم که خدا روح است یعنی او دارای شخصیت هست.
برای پی بردن به ماهیت روح، علاوه بر اطلاعاتی که از کتاب مقدس دریافت میکنیم، بهترین راه این است که روح خدا را با روح انسان مقایسه کنیم.
با این تفاوت که انسان وقتی که زنده است، شخص و بدن او متحد هستند. اما در موقع مرگ این ارتباط گسسته میشود. بدن به خاک سپرده میشه ولی شخص به زندگی خود ادامه میدهد. ولی در موقع رستاخیز، شخص و ذات انسانی دوباره شکل میگیرد و باقی میماند. اما خدا شخصی است که بدن ندارد.
حالا سوالی که پیش میاد اینه که ذاتِ شخص چیست؟ ذات شخص عبارت است از خودآگاهی و خودمختاری.
در مورد خودآگاهی میتوان گفت که بالاتر از آگاهی است و خودمختاری بالاتر از مختار بودن است.
انسان بعنوان موجود خودآگاه، احساسات و تمایلات افکار خود را بخودش مربوط می سازد. اما در مقایسه، حیوان تا حدودی صاحب آگاهی است.
به همین صورت انسانِ خودمختار میداند که آزاد است و خودش با توجه با انگیزه ها و هدف هایی که دارد تصمیم می گیرد، در صورتیکه حیوانِ مختار تصمیماتی که می گیرد بصورت مکانیکی یا غریزی هست.
نویسندگان کتاب مقدس به وضوح در هر دو موردِ خودآگاهی و خودمختاریِ خدا صحبت کردند:
در رابطه با خودآگاهیِ خدا:
خروج 14:3 خدا به موسی گفت: «هستم آنکه هستم.» و گفت: «به بنیاسرائیل چنین بگو: اهْیه (هستم) مرا نزد شما فرستاد.»
اشعیا 5:45 من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نی. من کمر تو را بستم هنگامی که مرا نشناختی.
اول قرنیتان 10:2 امّا خدا آنها را به روح خود بر ما کشف نموده است، زیرا که روح همهچیز حتّی عمقهای خدا را نیز تفحّص میکند.
و در مورد خودمختاری خدا
ایوب 13:23 لیکن او واحد است و کیست که او را برگرداند؟ و آنچه دل او میخواهد، به عمل میآورد.
رومیان 11:9 زیرا هنگامی که هنوز تولّد نیافته بودند و عملی نیک یا بد نکرده، تا اراده خدا برحسب اختیار ثابت شود نه از اعمال بلکه از دعوتکننده.
افسسیان 9:1و11 چونکه سرّ اراده خود را به ما شناسانید، برحسب خشنودی خود که در خود عزم نموده بود، که ما نیز در وی میراث او شدهایم، چنانکه پیش معیّن گشتیم برحسب قصد او که همه چیزها را موافق رأی اراده خود میکند.
عبرانیان 17:6 از اینرو، چون خدا خواست که عدم تغییر اراده خود را به وارثان وعده به تأکید بیشمار ظاهر سازد، قسم در میان آورد.
از آنجایی که خدا شخص هست به همین دلیل برای اشاره به خود از ضمایر شخصی استفاده میکنه:
خروج 2:20و3 من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر و از خانۀ غلامی بیرون آوردم. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.
همچنین وقتی خدا مخاطب قرار میگیرد میتواند پاسخگو باشد.
اشعیا 1: 18 خداوند میگوید: «بیایید تا با همدیگر محاجه نماییم. اگر گناهان شما مثل ارغوان باشد مانند برف سفید خواهد شد و اگر مثل قرمز سرخ باشد، مانند پشم خواهد شد.
اشعیا 55: 3 گوش خود را فرا داشته، نزد من بیایید و تا جان شما زنده گردد بشنوید و من با شما عهد جاودانی یعنی رحمتهای امین داود را خواهم بست.
علاوه بر این، از کلام خدا میفهمیم که خدا، بدلیل اینکه شخص است، دارای خصوصیات شخصیتی نیز میباشد. بعنوان مثال
خصوصیات شخصیتی خدا که در کتاب مقدس اشاره شده اند
عقل (پیدایش 19:18، خروج 7:3، اعمال 18:15)
در رابطه با احساسات خدا (پیدایش 6:6، مزمور 8:103-14، یوحنا 16:3)
در مورد اراده خدا (پیدایش 15:3، مزمور 3:115، یوحنا 38:6)
کتاب مقدس همچنین خصوصیات و ارتباطات شخصی را به خدا نسبت می دهد مانند
ویژگی های ارتباطی خدا
سخن گفتن (پیدایش 3:1)
دیدن (پیدایش 5:11)
شنیدن (مزمور 9:94)
غمگین شدن (پیدایش 6:6)
پشیمان شدن (پیدایش 6:6)
خشمگین شدن (تثنیه 37:1)
غیور بودن (خروج 5:20)
و رحیم بودن (مزمور 4:111)
همچنین خدا در اعمال 15:14 خالق، در نحمیا 6:9 حیاتبخش، در مزمور 7:75 و دانیاۀ 32:4 حکمران، و در مزمور 27:104-30 و متی 26:6-30 حافظ همه چیز است.
در عین حال باید بین شخصیتِ ذات و عوامل تشکیل دهندۀ ذات تفاوت قائل شویم. روشن است که ذات نمیتواند در عین حال هم سه شخص باشد و هم یک شخص و به همین دلیل باید تفاوت شخصیت با شخص بودن خدا را به طرز صحیح درک کنیم. باید بدانیم که ذات خدا طوری است که در سه شخص، یک شخصیت واحد است. وجود سه شخص متمایز در خدای واحد که آنرا اقانیم ثلاثه میخوانیم را در برنامه های بعدی مطالعه خواهیم کرد.
خب، علاوه بر روح بودن خدا ویژگی دومی که میخوام در موردش با شما صحبت کنم قائم به ذات بودن اوست. پس این دومین ویژگی از ذات الهیست که با هم مطالعه میکنیم.
قسمت دوم – قائم به ذات بودن
همۀ ما میدانیم که علت وجود انسان در خارج از خودش هست، اما وجود خدا به هیچ علتِ خارج از خودش متکی نیست.
Tomas Aquinas فیلسوف و الهیدان قرن سیزدهم، در این رابطه میگوید:
خدا علت العلل است و خودش علتی ندارد.
برای روشن شدن این موضوع، جالب است به معرفی خدا از خودش در کتاب خروج 13:3-14 و مکاشفه 8:1 نگاهی بیاندازیم.
خروج 13:3-14 موسی عرض کرد: «اگر پیش بنیاسرائیل بروم و به ایشان بگویم که خدای اجدادشان، مرا برای نجات ایشان فرستاده است، و آنها از من بپرسند: “نام او چیست؟” به آنها چه جواب دهم؟» خدا فرمود: «هستم آنکه هستم! به ایشان بگو “هستم” مرا نزد شما فرستاده است.
خداوند نیز در ملاقاتی که با یوحنای رسول داشت اینگونه خود را معرفی کرد:
مکاشفه 8:1 خدا میفرماید: “من الف و یا هستم. من ابتدا و انتها هستم.” این را خداوندی میفرماید که صاحب تمام قدرتهاست، و هست و بود و باز خواهد آمد. (ترجمۀ تفسیری)
ما از خروج 3:6 نتیجه میگیرم که مفهوم “یهوه” هم همین است.
نکتۀ دیگری که در این رابطه لازم است به آن توجه داشته باشیم این است که قائم به ذات بودن خدا مربوط به خواست او نیست بلکه کاملاً ذاتی است. خدا بر اثر ذات خود وجود دارد و وجود او را “علتی“ نیست. بنابراین، صحیح نیست بگوییم که، خدا علت وجود خودش است چون در آن صورت قدرت میداشت که خود را از بین ببرد.
سومین ویژگی در ذات خدا، نامحدود بودن اوست.
قسمت سوم – نامحدود بودن
منظور ما از نامحدود بودن خدا از نظر مکانی است. او در فضا محدود نمی شود بلکه برعکس هر مکان یا فضای محدودی مخلوق او است. پس خدا برتر از مکان است.
کتاب مقدس نامحدود بودن خدا را بطور روشن اعلام میکند مثلاً
اول پادشاهان 27:8 «امّا ای خدا، آیا براستی تو در زمین ساکن خواهی شد؟ حتّی همه آسمانها گنجایش تو را ندارند، پس چگونه این معبد بزرگ، تو را در خود جای خواهد داد؟ (ترجمۀ مژده)
مزمور 7:139و8 از حضور تو به کجا میتوانم بگریزم؟ اگر به آسمان صعود کنم، تو در آنجا هستی؛ اگر به اعماق زمین فرو روم، تو در آنجا هستی.
اشعیا 1:66 خداوند میفرماید: «آسمان، تخت سلطنت من است و زمین، فرش زیر پای من! پس چه خانهای میخواهید برای من بسازید تا در آن ساکن شوم؟ (ترجمۀ تفسیری)
پولس رسول در بشارت به مردم آتن در مورد خدا چنین میگوید
اعمال 24:17-28 ”او همان کسی است که این دنیا و هر چه را که در آن هست آفریده است . چون او خود، صاحب آسمان و زمین است ، در این بتخانه ها که بدست انسان ساخته شده اند، ساکن نمی شود، و احتیاج به دسترنج ما ندارد، چون بی نیاز است! زیرا خود او به همه نَفس و حیات می بخشد، و هر نیاز انسان را رفع می کند. او تمام مردم دنیا را از یکنفر بوجود آورد، یعنی از آدم ، و قوم ها را در سرتاسر این زمین پراکنده ساخت؛ او زمان به قدرت رسیدن و سقوط هر یک از قوم های جهان و مرزهای آنها را از پیش تعیین کرد. ”مقصود از تمام این کارها این است که مردم در جستجوی خدا باشند تا شاید به او برسند؛ حال آنکه او حتی از قلب ما نیز به ما نزدیکتر است. زیرا زندگی و حرکت و هستی از اوست. یکی از شعرای شما نیز گفته است که ما فرزندان خدا هستیم. (ترجمۀ تفسیری)
با توجه به اینکه خدا ذاتاً روح است و اینکه ما نمیتوانیم خارج از محدودۀ مکان فکر کنیم، درک نامحدود بودن خدا برای ما بسیار مشکل است، ولی میدانیم که خدا، ذاتاً نامحدود، برتر، در همه جا حاضر و بر همه چیز عالِم و قادر است. بعبارتی خدا به عنوان روح در همه جا و همه وقت حاضر و ناظر می باشد و حد و حدودی ندارد.
چهارمین و آخرین ویژگی ذاتی خدا ابدی بودن اوست.
قسمت چهارم – ابدی بودن
منظور ما از ابدی بودن خدا در واقع نامحدود بودن او از نظر زمان است. یعنی خدا بدون آغاز و بدون انتهاست. او از هر نوع قیدِ زمان آزاد هست وخودش علت بوجود آمدن زمان است. ازلی و ابدی بودن خدا را میتوان از قائم به ذات بودن او فهمید. پس خدا ذاتاً وجود دارد و وجود هم خواهد داشت.
ابدی بودن خدا بارها در کتاب مقدس تاکید شده است. یکی از نمونه های بارز آن نامهایی است که در این رابطه به خدا در کتاب مقدس نسبت داده شده. مثلاً “خدای سرمدی” (در پیدایش 32:21) یا “ازلی و ابدی” (در مزمور 2:90).
در مزمور 27:102 چنین میخوانیم:
مزمور 27:102 لیکن تو همان هستی و سا لهای تو تمام نخواهند گردید.
اشعیا خدا را چنین معرفی میکند:
اشعیا 15:57 او عالی و بلند است و ساکن در ابدیت می باشد.
پولس رسول در مورد ابدی بودن خدا میگوید:
اول تیموتاوس 16:6 او خدایی است که هرگز نمی میرد و ساکن در نوری است که کسی نمی تواند به آن نزدیک شود. هیچ بشری او را ندیده و نخواهد دید. عزت و قدرت و سلطنت تا به ابد از آن او باد. آمین.
حبقوق 12:1 ای خداوند، خدای من! ای قدوسِ من که از ازل هستی ! تو نخواهی گذاشت که ما نابود شویم .
گفته شده که زمان، عبارت است از تداوم فاصله های کوتاه مدت.
در صورتیکه خدا فراتر از این محدودیت هاست. خدا مالک تمام فاصله های زمانی است و تمام اطلاعات و تجارب الهی همیشه نزد خدا حاضر است. به همین دلیل برای خدا فاصله زمانی وجود ندارد. ابدیت برای خدا با زمان حال یکی است.
در کتاب مقدس به این موضوع با واژه هایی مثل “از کنون تا ابدالاباد” در دوم پطرس 18:3 و واژۀ “امروز” (مزمور 7:2، دوم پطرس 8:3) اشاره شده است.
گذشته از این نباید تصور کنیم که زمان برای خدا وجود ندارد، بلکه منظور ما اینه که خدا مثل انسان نیست، او گذشته و آینده را مانند زمان حال به روشنی می بیند.
یوحنا 3:1 هر چه هست، بوسیله او آفریده شده و چیزی نیست که آن را نیافریده باشد. (ترجمۀ تفسیری)
عبرانیان 3:11 با ایمان به وجود خداست که می دانیم زمین و آسمان ، و در حقیقت همه چیز، بدستور خدا ساخته شده اند؛ و همه اینها از چیزهای نادیدنی به وجود آمده اند. (ترجمۀ تفسیری)
اشعیا خدا را در باب 9 آیۀ 6 پدر جاودانی میخواند. در این صورت هم زمان و هم مکان جزء “همه چیز” است که “به واسطۀ او آفریده شد” (یوحنا 3:1).
بعضی از علمای مسیحی معتقدند که ابدیت برای موجودات، بدون زمان نخواهد بود زیرا هر فکر محدودی مجبور است در محدودۀ زمان بیندیشه و احساس و عمل داشته باشه. روزی خواهد رسید که زمان در ابدیت ادغام خواهد گردید.
از کلام خدا میفهمیم که در نهایت خداوند عیسی مسیح بر کل عالم هستی حاکم خواهد شد.
اول قرنتیان 28:15 سرانجام ، وقتی مسیح بر تمام دشمنان خود پیروزی یافت ، آنگاه خود او نیز که فرزند خداست ، خود را تحت فرمان پدرش خدا قرار خواهد داد تا خدا که او را بر همه چیز مسلط ساخته بود، بر کل عالم هستی حاکم شود.
موضوع درس آینده: صفات خدا خواهد بود.