الهیات مسیحی (درس 21)
انسان شناسی(6)
سقوط انسان (4): ماهیت گناه و نتایج نهایی آن
مقدمه
در مطالعات گذشته زمینه، منشا، نتایج فوری سقوط انسان و محسوب شدن گناه و نتایج آنرا را بطور مفصل مطالعه کردیم.
امروز که آخرین بخش از مبحث انسان شناسی است به بررسی “ماهیت گناه و نتایج آن“ خواهیم پرداخت. پس توجه شما رو به رئوس مطالب امروز جلب میکنم.
رئوس مطالب
مطالعۀ امروز ما در سه بخش انجام خواهد شد.
عنوان بخش اول “تباهی بر اثر گناه“ نام داره که طی آن:
مفهوم تباهی و میزان تباهی رو مورد بررسی قرار خواهیم داد.
سپس به بخش دوم میرسیم که عنوانش “احساس گناه“ هست.
در این بخش مفهوم احساس گناه و درجات احساس گناه رو با هم بررسی خواهیم کرد.
و در بخش سوم که “مجازات گناه“ نام داره،
که طی آن، به مطالعۀ دو مقولۀ، مفهوم مجازات گناه و ویژگی مجازات گناه خواهیم پرداخت.
پس توجه شما رو به مطالعۀ بخش اول یعنی “تباهی بر اثر گناه“ جلب میکنم.
در اینجا ابتدا به مفهوم تباهی میپردازیم.
بخش اول – تباهی بر اثر گناه
الف- مفهوم تباهی
مفهوم تباهی، مطابق با کلام خدا، عبارتِ از اینکه انسان، نیکویی اولیه و علاقه مقدس به خدا را از دست داده، ذات اخلاقی او فاسد، و کاملاً تباه شده است. وجود این تباهی به وسیله کتاب مقدس و تجربه انسانی تائید میشه.
از این لحاظ است که به گفتۀ عیسی مسیح، برای نجات و ورود به ملکوت خدا، همه باید تولد تازه پیدا کنند.
حال بیائید ببینیم که میزان این تباهی چقدر هست.
ب- میزان تباهی
کتاب مقدس اعلام می کنه که ذات انسان کاملا تباه شده است. ولی ممکن است در مورد “تباهی کامل انسان“ دچار سو تفاهم و سو تفسیر شویم. به این دلیل، لازم است بدانیم که “تباهی کامل“ شامل چه چیزهایی هست و چه چیزهایی را شامل نمی باشد.
من میخوام در اینجا، ابتدا، به چهار مورد اشاره کنم که شاملِ تباهی کامل، نمی شود!
چهار موردی که تباهی کامل شامل آنها نیست
1) صفات نیکوی انسانی: تباهی کامل به این مفهوم نیست که یک شخص گناهکار فاقد صفات نیکوی انسانی است.
عیسی خود شاهد بعضی از صفات پسندیده در افراد بود.
مثلاً در مرقس 18:10-21 عیسی مسیح با شخص ثروتمندی که از طفولیت احکام موسی را نگاه میداشت ملاقات میکند و به او چنین میگوید:
مرقس 10 :18-21 عیسی بدو گفت، چرا مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط؟ احکام را میدانی، زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، دغابازی مکن، پدر و مادر خود را حرمت دار. او در جواب وی گفت، ای استاد، این همه را از طفولیّت نگاه داشتم. عیسی با محبّت به او خیره شده فرمود: «یک چیز کم داری، برو آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در عالم بالا گنجی خواهی داشت و بعد بیا و از من پیروی کن.»
2) ارتکاب به هر نوع گناه: وقتی میگوئیم که ذات انسان بر اثر گناه کاملاً تباه شده است به این مفهوم نیست که شخص گناهکار، مرتکبِ هر نوع گناهی می شود.
مثلاً در رابطه با دروغی که ابراهیم به فرعون گفته بود، که سارا خواهرش هست، وقتی خداوند فرعون و تمام افراد قصرش را به بلایا مبتلا کرد و پس از اینکه فرعون فهمید که سارا همسر و نه خواهر ابراهیم است، به ابراهیم چنین گفت:
پیدایش 18:12-19 «این چه کاری بود که با من کردی؟ چرا به من نگفتی که سارای زن توست؟ چرا او را خواهر خود معرفی کردی تا او را به زنی بگیرم؟ حال او را بردار و از اینجا برو.»
ظاهراً در اینجا فرعون بدلیل اینکه همسر ابراهیم را اشتباهاً به زنی گرفته، ناراحت بود. در دنیا هم افراد گناهکاری پیدا میشوندکه به دلایل مختلف، مرتکب هر گناهی نمی شوند.
3) علاقه به هر نوع گناه: همچنین تباهی کامل به این مفهوم نیست که شخص گناهکار به هر نوع گناهی تمایل و علاقه دارد.
ظاهراً پیلاطس فرماندار یهودا علاقه ای به مصلوب کردن، عیسی مسیح که بی گناه بود، نداشت.
متی 24:27 چون پیلاطُس دید که ثمری ندارد بلکه آشوب زیاده میگردد، آب طلبیده، پیش مردم دست خود را شسته گفت، من برّی هستم از خون این شخص عادل. شما ببینید.
4) مخالفت شدید با خدا: تباهی کامل لزوماً به این معنی نیست که گناهکار با خدا، مخالفت شدید دارد.
در زمان عیسی مسیح ما کاتبان و فریسیان را میبینیم که ظاهراً افراد مذهبی و خدا دوستی بنظر می رسیدند و عیسی مسیح نیز این مسئله را تائید کرد.
متی 23:23 «وای بر شما ای علما و فریسیان ریاکار، شما از نعناع و شوید و زیره دهیک میدهید، امّا مهمترین احکام شریعت را که عدالت و رحمت و صداقت است، نادیده گرفتهاید. شما باید اینها را انجام دهید و در عین حال از انجام سایر احکام نیز غفلت نکنید.
پولس هم در این رابطه میگوید که، بعضی از امت ها احکام شریعت را بطور طبیعی انجام می دهند.
رومیان 14:2 هرگاه غیریهودیان که دارای شریعت موسی نیستند، احکام شریعت را طبیعتاً انجام میدهند، معلوم است که شریعت آنان خودشانند. با وجود اینکه شریعت کتبی ندارند،
حالا که فهمیدیم که تباهی کامل چه مواردی را شامل نمیشه، میخوام به 9 مورد اشاره کنم که تباهی کامل شامل آنها میشود.
نُه مورد که تباهی کامل شامل آنها می شود
اولین مورد که شامل تباهی کامل میشود این است که:
1) گناهکار فاقد آن نوع محبتی است که شریعت موسی در تثنیه 4:6-5 به انجام آن حکم کرده است.
تثنیه 4:6-5 ای اسرائیل بشنو، یهُوَه، خدای ما، یهُوَه واحد است. پس یهُوَه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما.
در متی 37:22 میخوانیم که، عیسی مسیح در پاسخ به سوال شخص فقیهی که از او پرسیده بود بزرگترین حکم خدا چیست، به همین حکم اشاره کرد.
2) شخص گناهکار خود را برتر از خدا می داند.
دوم تیموتاوس 1:3-4 امّا این را بدان که در ایّام آخر زمانهای سخت پدید خواهد آمد، زیرا که مردمان، خودپرست خواهند بود و طمّاع و لافزن و متکبّر و بدگو و نامطیعِ والدین و ناسپاس و ناپاک و بیالفت و کینهدل و غیبتگو و ناپرهیز و بیمروّت و متنفّر از نیکویی و خیانتکار و تندمزاج و مغرور، که عشرت را بیشتر از خدا دوست میدارند؛
3) گناهکار مخالف با خداست، که گاهی به دشمنی علنی تبدیل می شود
رومیان 7:8 یرا دلبستگی به امور نفسانی، دشمنی با خداست. چنین شخصی از شریعت خدا اطاعت نمیکند و در واقع نمیتواند اطاعت نماید.
4) شخص گناهکار تمام توانایی های او خراب و فاسد است.
افسسیان 4: 18 پس این را میگویم و در خداوند شهادت میدهم که شما دیگر رفتار منمایید، چنانکه امّتها در بطالتِ ذهنِ خود رفتار مینمایند. که در عقل خود تاریک هستند و از حیات خدا محروم، به سبب جهالتی که بجهت سخت دلی ایشان در ایشان است.
5) شخص گناهکار هیچ فکر و احساس یا عملی که مورد تائید کامل خدا باشد ندارد.
پولس رسول در رومیان 18:7 در این رابطه میگوید:
رومیان 18:7 زیرا میدانم که در من، یعنی در جسدم هیچ نیکویی ساکن نیست، زیرا که اراده در من حاضر است امّا صورت نیکو کردن نی.
6) گناهکار اسیر گناه است.
گناهکار چنان در راه تباهی قرار گرفته، که با توانایی خود به هیچ وجه نمی تواند از آن رهایی پیدا کند. پولس رسول در همین آیۀ، رومیان 18:7 نیز به اسیر بودن شخص گناهکار اشاره دارد.
7) تباهی تمام وجود گناهکار، یعنی فکر، احساسات و اراده او را تباه کرده است
اشعیا 5:1 تمامی سر بیمار است و تمامی دل مریض.
8) تباهی در شخص گناهکار، ناتوانی کامل روحانی ایجاد کرده است، بطوری که با اراده خود، نمی تواند اخلاق و زندگی خود را مطابق با شریعت الهی تغییر دهد.
رومیان 24:7 طبیعت جدید من به من امر می کند که اعمالم پاک و خوب باشد، اما آن طبیعت کهنه که هنوز در من است، بسوی گناه کشیده می شود. (ترجمۀ مژده)
9) گناهکار نمی تواند از ترجیح دادن خود و گناه نسبت به خدا، خودداری کند. اما تا حدودی دارای آزادی هست. مثلاً میتواند تصمیم بگیرد که بر ضد روح القدس گناه نکند، و بجای گناه بزرگتر، گناه کوچک تری مرتکب بشود. همچنین میتواند با برخی وسوسه ها مخالفت کند و بعضی کارهای نیکو انجام دهد، هر چند محرک او نامناسب و غیر روحانی است، و حتی این امکان هست که با انگیزه ای کاملا خودخواهانه در جستجوی خدا باشد. آزادی انتخاب در این محدوده ها با اسارتِ کاملِ اراده در امور روحانی، تضادی ندارد. این ناتوانی به مفهوم از دست دادن توانایی روحی و از دست دادن آزادی عمل نیست، چون، شخص گناهکار هنوز هم درمورد کارهای خود، تصمیم گیرنده است.
علاوه بر آنچه گفته شد، تباهی کامل، همچنین به مفهوم عدم تمایل نسبت به نیکویی نیست بلکه به مفهوم از دست دادنِ تشخیص روحانی و در نتیجه محروم شدن از احساسات مناسب است. در نتیجه، هیچ شخصی نمی تواند با اراده خود به خودش تولد تازه بدهد یا توبه کند و ایمان نجات بخش داشته باشد.
یوحنا 12:1-13 به همه کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این امتیاز را داد که فرزندان خدا شوند که نه مانند تولّدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی یک پدر جسمانی، بلکه از خدا تولّد یافتند.
ولی فیض و روح خدا حاضرند انسان گناهکار را قادر سازند که توبه کند و نجات بیابد.
در اینجا، به دومین بخش از مطلب امروز میرسیم که عنوانش “احساس گناه“ هست.
بخش دوم – احساس گناه (Guilt)
با وجودی که احساس گناه را بعد از موضوع تباهی مورد بحث قرار می دهیم، ولی نباید فکر کنیم که بعد از آن قرار دارد. این دو، یعنی تباهی کامل و احساس گناه، در نتیجه سقوط آدم و حوا، همزمان با هم در انسان ایجاد می شوند. اجازه بدید که ابتدا ببینیم، مفهوم احساس گناه چیست.
الف – مفهوم احساس گناه
احساس گناه عبارت از حسِ مستحق مجازات بودن، و لزوم راضی ساختن، خداست. طبق کتاب مقدس، خدا در مقابل گناه عکس العمل نشان می دهد و این “غضب خدا“ خوانده می شود.
رومیان 18:1 غضب خدا از آسمان بر هرگونه گناه و شرارت مردمی نازل میشود که زندگی شرارتآمیزشان مانع شناسایی حقیقت است.
احساس گناه فقط بر اثر گناه عمدی، خواه توسط آدم به عنوان نماینده انسانیت، و خواه توسط خود شخص، بوجود می آید. احساس گناه بر اثر گناهی ایجاد می شود که ما در آن سهیم باشیم.
گناه یا تباهی بر ضد کمالات الهی است، اما احساس گناه، دشمنی با ارادۀ مقدس خدا می باشد.
این دو عامل، یعنی گناه و احساس گناه، در وجدان شخص گناهکار وجود دارند.
ضمناً احساس گناه، نتیجه منطقی گناه کردن است، چون هر گناهی، از هر نوع که باشد، خطا بر علیه خدا به حساب میآید و باعث غضب خدا می شود.
این احساس را نباید محدود به وجدان شخص بدانیم چون اولاً بر علیه خدا انجام شده و ثانیاً، بر وجدان تاثیرگذار هست.
نکتۀ دیگه اینکه، محکومیت الهی، تا حدی در وجدان مردم منعکس می گردد. کلام خدا در این رابطه در اول یوحنا 20:3 میفرماید:
اول یوحنا 20:3 و اگر هم وجدان ما، ما را محکوم سازد، خدا از وجدان ما بزرگتر است و از همه چیز آگاه میباشد.
اصرار و پیشرفت در گناه باعث می شود که بتدریج احساس گناه یا حساسیت تشخیص اخلاقی خود، را از دست بدهیم. پولس رسول در در اول تیموتاوس 1:4-2 در این رابطه میگوید که معلمین کذبه در کلیسا آنقدر به تعالیم دروغشان ادامه میدهند که دیگر وجدانشان بی حس شده آنها را سرزنش نمیکند.
اول تیموتاوس 1:4-2 روحالقدس صریحاً میفرماید که در زمانهای آخر، بعضیها از ایمان دست خواهند کشید و از ارواح گمراه کننده و تعالیم شیاطین پیروی خواهند کرد. از تعالیم ریاکارانه دروغگویان استفاده کرده و وجدانشان طوری بیحس خواهد گردید که گویی با آهنی داغ سوخته شده است.
نکتۀ دیگه در رابطه با احساس گناه، درجات احساس گناه هست.
ب – درجات احساس گناه
از کتاب مقدس به وضوح میفهمیم که احساس گناه با توجه به انواع مختلف گناهان، درجات متفاوتی دارد. این اصل در عهدعتیق، لاویان بابهای 4 الی 7، در شریعت موسی با گذراندن انواع قربانی ها برای گناهان مختلف کاملاً مشهود است.
در عهد جدید هم این اصل با محکومیت های متفاوت روشن شده است. بعنوان مثال عیسی مسیح وقتی که داشت در رابطه با مجازات عدم وفاداری خادمینی که خدا را خدمت میکنند سخن میگفت به شاگردانش چنین گفت:
لوقا 47:12-48 «غلامی که خواستههای ارباب خود را میداند و با وجود این برای انجام آنها هیچ اقدامی نمیکند با شلاّق ضربههای بسیار خواهد خورد. امّا کسی که از خواستههای اربابش بیخبر است و مرتکب
عملی میشود که سزاوار تنبیه میباشد، ضربههای کمتری خواهد خورد. هرگاه به کسی زیاده داده شود از او زیاد مطالبه خواهد شد و هرگاه به کسی زیادتر سپرده شود، از او زیادتر مطالبه خواهد شد.» (ترجمۀ مژده)
و یا در جای دیگر عیسی مسیح در اشاره به تسلیم کنندۀ خود به پیلاطس چنین میگوید:
یوحنا 11:19 عیسی جواب داد، هیچ قدرت بر من نمیداشتی اگر از بالا به تو داده نمیشد. و از این جهت آن کس که مرا به تو تسلیم کرد، گناه بزرگتر دارد.
پولس رسول هم در این راستا در رومیان 6:2 میگوید:
رومیان 6:2 خدا به هرکس بر حسب کارهایی که کرده است، پاداش یا کیفر خواهد داد. (ترجمۀ مژده)
حالا بیائید از کلام خدا به مطالعۀ انواع گناهان مختلف بپردازیم.
لااقل چهار نوع گناه متفاوت وجود دارد.
اولین نوع گناه، گناه ذاتی و گناه شخصی است.
1- گناه ذاتی و گناه شخصی
مطابق با کلام خدا، انسان هم ذاتاً و هم عملاً گناهکار است. به همین دلیل، هم یک احساس باطنی نسبت به گناه، و هم یک احساس قوی تری که بر اثر گناه عمدی به وجود می آید، در ما وجود دارد.
وقتی عیسی مسیح در متی 14:19 در مورد کودکان فرمود که “ملکوت آسمان از مثل اینهاست“ در واقع به “معصومیت نسبی کودکان“ اشاره کرد. اما زمانیکه او در متی 32:23 خطاب به کاتبان و فریسیان میگوید که “پیمانه پدران خود را لبریز کنید“، منظورش گناهان شخصی ای است که به ذات گناه آلودشان افزوده میشود، بود.
دومین نوع گناه، گناه ناآگانه و گناه آگاهانه است.
2- گناه نا آگاهانه و گناه آگاهانه
میزان گناه با توجه به میزان آگاهی شخص تعیین می شود. هر چه آگاهی انسان، بیشتر باشد گناه او بزرگتر است. عیسی مسیح در متی 15:10 در رابطه با عاقبت آنهائیکه پیام انجیل را نمیپذیرند چنین میگوید.
متی 15:10 مطمئن باشید که در روز قیامت ، وضع مردم فاسد سدوم و عموره خیلی بهتر از وضع انان (یعنی آنانی که پیام انجیل را نمی پذیرند) خواهد بود. (ترجمۀ تفسیری)
لوقا 34:23 در چنین حالی ، عیسی فرمود: “ای پدر، این مردم را ببخش ، زیرا که نمی دانند چه می کنند.” سربازان رومی لباسهای عیسی را به حکم قرعه میان خود تقسیم کردند.
رومیان 32:1 با اینکه می دانند خدا برای چنین اعمالی، مجازات مرگ تعیین کرده است، نه فقط خودشان مرتکب آنها می گردند، بلکه دیگران را نیز به انجام این کارها تشویق می کنند! (ترجمۀ تفسیری)
رومیان 12:2 خدا شخص گناهکار را، هر که باشد، مجازات خواهد کرد. بعنوان مثال، مردم وحشی و از همه جا بی خبر که در جنگلها زندگی می کنند اگر مرتکب گناه شوند، خدا مجازاتشان خواهد کرد، چون ایشان با
اینکه هیچگاه کتاب آسمانی و احکام نوشته شده خدا را نخوانده اند، اما در عمق وجدانشان، خوب را از بد تشخیص می دهند. (ترجمۀ تفسیری)
اول تیموتاوس 13:1-16 گرچه قبلا به مسیح کفر می گفتم و مسیحیان را تعقیب می کردم و آزار و شکنجه می دادم، اما خدا بر من رحم فرمود، زیرا نمی دانستم چه می کنم و هنوز مسیح را نشناخته بودم. وه که خداوند ما چه مهربان و پر محبت است ! او نشان داد که چگونه به او ایمان بیاورم و از محبت مسیح عیسی لبریز شوم. این حقیقت چقدر عالی است و چقدر آرزو دارم همه آن را بپذیرند که عیسی مسیح به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد. من خود، بزرگترین گناهکاران هستم ، اما خدا بر من رحم کرد، تا به این ترتیب عیسی مسیح بتواند مرا بعنوان نمونه ای برای دیگران بکار ببرد و نشان دهد که حتی نسبت به بدترین گناهکاران صبور است، تا دیگران نیز دریابند که می توانند زندگی جاوید داشته باشند.
سومین نوع گناه، گناه بر اثر ضعف و گناه عمدی است.
3- گناه بر اثر ضعف و گناه عمدی
میزان قدرت اراده، میزان گناه را نشان می دهد. سراینده مزامیر، دعا کرد که خدا او را از اعمال یا گناهان عمدی (یا گناهان متکبرانه) حفظ کند.
مزمور 12:19-13 کیست که بتواند به گناهان نهان خود پی ببرد؟ خداوندا، تو مرا از چنین گناهان پاک ساز! و نیز مرا از گناهان عمدی بازدار و نگذار بر من مسلط شوند. آنگاه خواهم توانست از شر گناه آزاد شده، بیعیب باشم. (ترجمۀ تفسیری)
اشعیا نیز در مورد کسانی صحبت می کند که “عصیان را به ریسمان های بطالت و گناه را گویا به طناب عرابه می کشند”
اشعیا 18:5 وای بر آنانی که مثل حیوانی که به گاری بسته شده باشد، گناهانشان را با طناب بدنبال خود میکشند، (ترجمۀ تفسیری)
مقصود اشعیا کسانی است که آگاهانه و به طور عمدی در گناه غرق می شوند. از طرف دیگر وقتی پطرس، مسیح را انکار می کند مرتکب گناه بر اثرضعف شده است. او تصمیم گرفته بود پایداری کند ولی شکست خورد.
لوقا 31:22-34 ”ای شمعون ، ای شمعون ، شیطان می خواست همگی شما را بیازماید و همانند گندم، غربال کند؛ اما من برای تو دعا کردم تا ایمانت از بین نرود. پس وقتی توبه کردی و بسوی من بازگشتی، ایمان برادرانت را تقویت و استوار کن !” شمعون گفت : “خداوندا، من حاضرم با تو به زندان بروم ، حتی با تو بمیرم !” عیسی فرمود: “پطرس، بدان که تا فردا صبح ، پیش از بانگ خروس ، سه بار مرا انکار نموده ، خواهی گفت که مرا نمی شناسی !”
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که در عهدعتیق، برای گناهان عمدی قربانی وجود نداشت.
اعداد 22:15و30 هرگاه شما یا نسلهای آیندهتان، ندانسته از انجام دستوراتی که خداوند به موسی داد، غفلت کنید، و بعد متوجّه اشتباه خود بشوید، آن وقت باید یک گاو را به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنید… امّا اگر کسی عمداً مرتکب گناهی شود، خواه اسرائیلی باشد خواه بیگانه، آن شخص در برابر خداوند، گناه ورزیده است و باید از اجتماع طرد شود، (ترجمۀ مژده)
چهارمین نوع گناه، گناه با قلب نسبتاً سخت و گناه با قلب کاملاً سخت نام داره.
4- گناه با قلب نسبتاً سخت و گناه با قلب کاملا سخت
میزان گناه به مقدار سختی قلب انسان و فرصت هایی را که بر اثر لطف الهی از دست می دهد، بستگی دارد. انسان گناهکار ممکن است هشدارهای خدا را نادیده گرفته، از علاقه به حقیقت دور شود و آنقدر در گناه پیش رود که دیگر نتوان او را نجات داد.
عبرانیان 4:6-6 چگونه ممکن است کسی که از ایمان برگشته، بتواند بار دیگر توبه کند؟ کسی که یکبار با شنیدن پیغام انجیل ، نور الهی در وجودش درخشیده، و طعم امور عالی آسمانی را چشیده، و در روح القدس نصیبی یافته است، و همچنین درک نموده که کلام خدا چقدر عالی است و نیروهای عالم آینده را نیز احساس کرده است، اگر با وجود تمام این برکات، از خدا روگردان شود، محال است بتوان او را بار دیگر با خدا آشتی داد. او درواقع فرزند خدا را رد کرده، و مانند اینست که او را مسخره و رسوا نموده، و حتی بر روی صلیب بار دیگر میخکوب کرده است. در این صورت، غیر ممکن است بتواند خود را بار دیگر برای توبه آماده سازد. (ترجمۀ تفسیری)
عبرانیان 26:10 اگر ما پس از شناخت کامل حقیقت، عمداً به گناه خود ادامه دهیم، دیگر هیچ قربانیای برای گناهان ما باقی نمیماند!
دوم پطرس 20:2-22 هرگاه کسی با شناخت خداوند و نجات دهندهمان عیسی مسیح، از ناپاکیهای این دنیا رهایی یابد، ولی بعد از آن، بار دیگر اسیر آن آلودگیها گردد، وضعش بدتر از سابق میشود. اگر چیزی درباره مسیح نمیدانست، برایش بهتر بود از اینکه مسیح را بشناسد و سپس به احکام مقدسی که به اوسپرده شده است، پشت پا بزند. آن مثل قدیمی چه خوب میگوید که “سگ به قی خود باز میگردد و خوک شسته شده، بار دیگر در لجن میغلطد.” این مثل درباره این اشخاص صدق میکند.
حال پس از مطالعۀ مفهوم تباهی بر اثر گناه و احساس گناه از کلام خدا، به بررسی بخش سوم یعنی مطالعۀ مجازات یا جریمۀ گناه می پردازیم.
بخش سوم – مجازات یا جریمه
همۀ ما میدانیم که گناه پی آمدهای طبیعی در بر دارد، که البته بخشی از مجازات آن هست. اما همچنین باید بدانیم، که مجازات کامل گناه، مربوط به آینده است. تباهی و احساس گناه، به عنوان نتیجه گناه، در حال حاضر برای انسان وجود دارد، اما مجازات کامل، در آینده اجرا خواهد شد.
حال شاید بپرسید که این مجازات چی هست؟ پس بیائید مفهوم مجازات گناه رو بررسی کنیم.
الف – مفهوم مجازات گناه
مجازات عبارت است از رنج و زیانی که به وسیله قانونگذار برای اجرای عدالت در مقابل نقض قانون وارد می شود. همانطور که گفته شد، مجازات شامل نتایج طبیعی گناه هست، ولی محدود به آن نمیشود.
در تمام مجازات های الهی عاملی بنام غضبِ مقدسِ قانونگذار وجود داره، که تا حدی در نتایج طبیعی گناه منعکس میشه. با توجه به این مطالب، میتوان فهمید که هدف اصلی مجازات الهی اصلاح خطاکار نیست، چون بین انظباط الهی و مجازات الهی تفاوت وجود دارد. اقدام انظباطی از محبت سر چشمه می گیرد و هدفش اصلاح است، ولی مجازات الهی از عدالت خدا سر چشمه می گیرد و هدفش آشکار کردن قدوسیت خدا و تامین عدالت اوست.
در عهدعتیق و عهدجدید ما با آیاتی که در مورد انظباط و مجازات الهی است بر میخوریم. بعنوان مثال آیاتی که در رابطه با انظباط الهی هستند از این قبیلند:
ارمیا 23:10-24 ای خداوند، میدانم که انسان حاکم بر سرنوشت خود نیست و این توانایی را ندارد که مسیر زندگی خود را تعیین کند. خداوندا، ما را تأدیب و اصلاح کن، ولی با ملایمت، نه با خشم و غضب،وگرنه نابود میشویم. (ترجمۀ تفسیری)
دوم قرنتیان 6:2-8 چون آن شخص در اثر رفتاری که اکثر شما نسبت به او نشان داده اید، به اندازه کافی تنبیه شده است. اکنون باید او را ببخشید و تسلی دهید، وگرنه ممکن است فشار یأس و اندوه ، او را از پای درآورد. پس خواهش می کنم به او نشان دهید که دوستش دارید. (ترجمۀ تفسیری)
اول تیموتاوس 20:1 ”هیمینائوس “ و “اسکندر”، دو نمونه از این قبیل افراد می باشند. ایشان را در چنگ شیطان رها کردم تا تنبیه شوند و درس عبرت گیرند و دیگر باعث رسوایی نام مسیح نگردند. (ترجمۀ تفسیری)
عبرانیان 6:12 زیرا اگر تو را تادیب می کند، به این علت است که دوستت دارد، و اگر تو را تنبیه می نماید، به این دلیل است که فرزند او هستی .” (ترجمۀ تفسیری)
آیاتی که در رابطه با مجازات الهی هستند نیز از این قرارند:
حزقیال 22:28 خداوند چنین میفرماید: «ای صیدون، من دشمن تو هستم و قدرتم را به تو نشان خواهم داد. وقتی با مجازات کردن تو قدوسیت خود را آشکار کنم، آنگاه خواهند دانست که من خداوند هستم. (ترجمۀ تفسیری)
حزقیال 21:36-22 من به فکر نام قدوس خود هستم که شما آن را در بین قومهای دیگر بیحرمت کردهاید. «پس، به قوم اسرائیل بگو من که خداوند هستم میگویم شما را دوباره به سرزمینتان باز میگردانم، ولی این کار را نه بخاطر شما بلکه بخاطر نام قدوس خود میکنم که شما در میان قومها آن را بیحرمت نمودهاید. (ترجمۀ تفسیری)
مکاشفه 2:19 داوری (مجازات) او (خدا) حق و عدل است. (ترجمۀ تفسیری)
هر چند گاهی مجازات باعث اصلاح خطاکاران میشود، اما اصولاً عامل باز دارندۀ گناه نیست. به همین خاطر، صحیح نیست که شخصی را فقط بخاطر مصالح جامعه مجازات کنند. مجازاتی که به وسیله قانونِ شریعت تعیین شده یک عمل انضباطی یا اصلاح کننده نیست، بلکه اجرای عدالت است. بعنوان مثال، یک قاتل بوسیله اعدام شدن اصلاح نمی شود بلکه به سزای عادلانه عمل خود می رسد. اعدام یک دستور الهی است.
پیدایش 5:9-6 کُشتن انسان جایز نیست، زیرا انسان شبیه خدا آفریده شده است. هر حیوانی که انسانی را بکُشد باید کشته شود. هر انسانی هم که انسان دیگری را به قتل برساند، باید به دست انسان کشته شود. (ترجمۀ تفسیری)
نکتۀ دومی که میخوام بهش اشاره کنم “ویژگی مجازات گناه“ هست.
ب- ویژگی مجازات گناه
در کتاب مقدس آمده که مرگ یا موت، مجازات یا جریمۀ گناه است.
رومیان 23:6 هر که گناه کند، تنها دستمزدی که خواهد یافت، مرگ است. (ترجمۀ تفسیری)
مرگ یا موت
مرگ بر سه نوع است : 1) مرگ جسمانی، 2) مرگ روحانی، 3) مرگ ابدی
پس به مطالعۀ اولین نوع مرگ یعنی “مرگ جسمانی“ میپردازیم.
1-مرگ جسمانی
مرگ جسمانی عبارت است از جدا شدن روح از بدن. کتاب مقدس آنرا قسمتی از مجازات گناه می داند. خدا در باغ عدن به آدم و حوا گفت که اگر از میوۀ درخت شناخت نیک و بد بخورند خواهند مرد.
پیدایش 17:2 اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد.» (ترجمۀ تفسیری)
در باب سوم پیدایش خدا به آدم گفت که جسم او به خاک برمیگردد.
پیدایش 19:3 سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی؛ زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم برخواهی گشت.» (ترجمۀ تفسیری)
از دعاهای موسی و دانیال میتوان نتیجه گرفت که مرک یک مجازات است.
مزمور 7:90-11 بر اثر غضب تو، ما رو به نابودی میرویم و خشم تو ما را پریشان و بیقرار ساخته است. گناهان ما را در برابر چشمان خود گذاشتهای و هیچ خطای ما از دید تو پنهان نیست. روزهای زندگی ما بر اثر خشم تو کوتاه شده است و عمر خود را مثل یک خواب میگذرانیم. عمر ما هفتاد سال است و اگر قوی باشیم، شاید به هشتاد سال برسد. ولی در طول این مدت چیزی جز درد و رنج نصیب ما نمیشود. هر آن ممکن است عمرمان بسرآید و به عالم دیگر پرواز کنیم. خداوندا، کیست که بداند شدت خشم تو چقدر است؟ کدام یک از ما چنان که باید و شاید از تو میترسد؟ (ترجمۀ تفسیری)
این موضوع در عهدجدید هم وجود دارد.
رومیان 12:5-17 وقتی آدم گناه کرد، گناه او تمام نسل بشر را آلوده ساخت و باعث شیوع مرگ در سراسر جهان شد. درنتیجه ، همه چیز دچار فرسودگی و تباهی گشت، چون انسانها همه گناه کردند. (یقین داریم که گناه آدم تمام این مسایل را بوجود آورد، زیرا اگر چه مردم از زمان آدم تا موسی گناه می کردند، اما خدا در آن زمان ایشان را بسبب زیر پا گذاشتن احکام خود محکوم نمی کرد، چون هنوز احکام و دستورات خود را به ایشان عطا نکرده بود. باوجود این، آنها نیز همه مردند، اما نه به همان علتی که آدم مرد، زیرا ایشان مانند او از میوه درخت ممنوع نخورده بودند). چه تفاوت بزرگی است میان آدم و مسیح موعود که می بایست ظهور کند! و چه فرق بزرگی است میان گناه آدم و بخشش خدا! آدم با گناه خود، باعث مرگ عده بسیاری شد؛ اما عیسی مسیح از روی لطف خدا، سبب بخشش گناهان بسیاری گشت. یک گناه آدم موجب شد که عده بسیاری
محکوم به مرگ گردند، درحالی که مسیح گناهان بسیاری را به رایگان پاک می کند و باعث می شود خدا ایشان را “بی گناه “ بشناسد. در نتیجه گناه یک انسان یعنی آدم، مرگ و نابودی همه چیز را در چنگال خود گرفت؛ اما تمام کسانی که هدیه خدا یعنی آمرزش و پاکی کامل از گناه را می پذیرند، از آن پس شریک حیات و سلطنت یک انسان دیگر یعنی عیسی مسیح می گردند. (ترجمۀ تفسیری)
اول پطرس 6:4 به همین جهت، پیغام انجیل حتی به مردگان یعنی به کسانی که به هنگام طوفان نوح مردند اعلام شد، تا به این ترتیب روحشان بتواند مانند خدا زنده بماند، گرچه جسما به مجازات مرگ رسیدند.
با وجود این، برای مسیحیان، مرگ دیگر مجازات نیست، زیرا مسیح، مرگ بعنوانِ مجازات گناه را بر خود گرفت.
دوم قرنتیان 8:5 بنابراین، از مرگ ترسی نداریم، بلکه از آن استقبال می کنیم، چون می دانیم که پس از مرگ نزد خداوند رفته ، در خانه آسمانی مان بسر خواهیم برد.
فیلیپیان 21:1-23 چون برای من ، “زندگی“ فرصتی است برای خدمت به مسیح ، و “مرگ “ به مفهوم رفتن به نزد او می باشد. اما اگر زنده ماندن من ، سبب خواهد شد که عده بیشتری را بسوی مسیح هدایت کنم ، در اینصورت واقعاً نمی دانم کدام بهتر است ، مردن یا زنده ماندن . گاه می خواهم زنده بمانم و گاه آرزو می کنم که این زندگی را ترک گویم و به نزد مسیح بشتابم ، که این برای من خیلی بهتر است . (ترجمۀ تفسیری)
اول تسالونیکیان 13:4-14 و اینک برادران عزیز، می خواهم که شما از وضعیت ایماندارانی که می میرند آگاه باشید، تا وقتی کسی از شما فوت می کند، شما نیز مانند آنانی که امیدی به عالم آینده ندارند، در غم و غصه فرو نروید. زیرا ما که ایمان داریم عیسی مرد و پس از مرگ زنده شد، باید یقین داشته باشیم که به هنگام بازگشت او، خدا تمام مسیحیانی را که مرده اند، همراه وی به این جهان باز خواهد آورد. (ترجمۀ تفسیری)
بدن مسیحیان به خواب می رود و در انتظار رستاخیز مردگان به سر می برد و روح آنها که از بدن جدا می شود به حضور عیسی مسیح می رود.
نوع دوم مرگ، “مرگ روحانی“ است.
2- مرگ روحانی
مرگ روحانی، عبارت از، جدا شدن روح انسان از خدا است. مجازاتی که در باغ عدن اعلام شد، و بر نژاد بشر حکمفرماست.
رومیان 5: 21 قبلا گناه بر انسان حکومت می کرد و باعث مرگ می شد، اما اکنون لطف و مهربانی خدا حکومت می کند تا نه تنها ما را در نظر او شایسته سازد، بلکه بوسیله خداوند ما عیسی مسیح ، ما را به زندگی جاوید برساند. (ترجمۀ تفسیری)
افسسیان 1:2و5 روزگاری شما نیز بعلت خطایا و گناهانتان ، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید… ما بسبب گناهانمان ، روحاً مرده بودیم ومی بایست تا به ابد دور از خدا بسر ببریم. (ترجمۀ تفسیری)
انسان بوسیله مرگ روحانی، حضور خدا، معرفت و اشتیاق الهی را از دست د اد، به همین دلیل باید دوباره زنده شود.
لوقا 32:15 اما حالا باید جشن بگیریم و شادی کنیم، چون این برادر تو، مرده بود و زنده شده است؛ گم شده بود و پیدا شده است!” (ترجمۀ تفسیری)
یوحنا 24:5 ”باز تکرار می کنم : هر که به پیغام من گوش دهد و به خدا که مرا فرستاده است ایمان بیاورد، زندگی جاوید دارد و هرگز بخاطر گناهانش بازخواست نخواهد شد، بلکه از همان لحظه، از مرگ نجات پیدا کرده، به زندگی جاوید خواهد پیوست. (ترجمۀ تفسیری)
افسسیان 5:2 ما بسبب گناهانمان، روحاً مرده بودیم و می بایست تا به ابد دور از خدا بسر ببریم. اما وقتی خدا مسیح را پس از مرگ زنده کرد، به ما نیز عمر دوباره داد. پس ما صرفاً در اثر لطف و فیض خدا نجات پیدا کرده ایم. (ترجمۀ تفسیری)
سومین نوع مرگ، “مرگ ابدی“ است.
3- مرگ ابدی
مرگ ابدی در واقع نتیجه و تکمیل مرگ روحانی است، که عبارت، از جدایی ابدی از خدا، همراه پشیمانی و مجازات الهی است.
متی 28:10 نترسید از کسانی که می توانند فقط بدن شما را بکشند ولی نمی توانند به روحتان صدمه ای بزنند. از خدا بترسید که قادر است هم بدن و هم روح شما را در جهنم هلاک کند. (ترجمۀ تفسیری)
دوم تسالونیکیان 9:1 ایشان به مجازات جاودانی خواهند رسید، و تا ابد از حضور خداوند دور خواهند ماند و هرگز شکوه و عظمت قدرت او را نخواهند دید. (ترجمۀ تفسیری)
عنوان مطالعۀ آینده ما که اولین درس از مبحث نجات شناسی است، تحت عنوان مقصود، طرح و روش خداست که به مطالعه آن خواهیم کرد.