شناخت عطایای روحانی و کاربرد آنها (20)

جاودانگی و برتری محبت

توقف دو عطای گفتاری نبوت و کلام علم توسط وقتی کامل آید

اول قرنتیان 13 : 9 – 13

 

مطالعۀ شناخت عطایای روحانی و کاربرد آنها را از اول قرنتیان باب 13 از آیات 9 تا انتهای باب یعنی آیۀ سیزدهم، پی می گیریم.

پولس در آیۀ هشتم به نقطۀ اوج مطلب این باب اشاره می کند که می فرماید، محبت هرگز ساقط نمی شود.

او با این گفته، بر جاودانگی محبت تاکید دارد. بعبارتی محبت تنها ویژگی است که ما را به ابدیت وصل می کند. اما همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، اعضای کلیسای قرنتس از این ویژگی بی بهره بودند، چون تاکیدشان فقط بر اعمال و تجلیات روحانی یعنی عطایای روح بود.

از این جهت پولس در اول قرنتیان 12 : 31 توجه آنها رو به آن طریق افضل، یعنی محبت جلب می کند و در باب 13 به شرح زیبای آن می پردازد، بطوریکه در سه آیۀ اول باب 13 به شرح ارزش محبت، در آیات 4 الی 7 به 15 ویژگی آن، در آیات 8 الی 12 به جاودانگی محبت اشاره می کند، و در نهایت، با آیۀ سیزدهم، برتری محبت را نه تنها بر همۀ عطایای روحانی، بلکه بر همه چیز، نتیجه می گیرد.

امروز قصد داریم که مطالعه مون رو با ادامۀ موضوع جاودانگی محبت آغاز کنیم و با برتری آن در آیۀ سیزدهم، خاتمه بدیم.

جلسۀ گذشته اشاره کردیم که پولس در تاکید بر ارزش محبت، جاودانگی آنرا در برابر موقتی بودن سه عطای گفتاری از جمله عطای نبوت، عطای تکلم به زبانها و عطای کلام علم قرار می دهد و در این راستا می گوید که، عطای نبوت … نیست خواهد شد، عطای تکلم به زبانها … انتها خواهد پذیرفت و عطای کلامِ علم نیز … زائل خواهد گردید.

در رابطه با توقف کاربرد عطای زبانها به تفصیل مطالعه کردیم، اما آنچه تا کنون دربارۀ خاتمه یافتن دو عطای دیگر یعنی، عطای نبوت و عطای کلام علم گفته شد این بود که، فقط بخش مکاشفه ای این عطایا خاتمه یافته، اما بخش غیر مکاشفه ای آن هنوز فعال است.

قبل از اینکه بخواهیم از آیۀ 9، مطالعه مان را ادامه بدیم، در اینجا لازم می بینم که اشاره ای به تقسیم بندی عطایای روحانی داشته باشم.

در برنامه چهارمِ این مجموعه، برای سهولت کار، عطایای روحانی را به سه گروه تقسیم بندی کردیم، که از این قرار بودند:

تقسیم بندی عطایای روحانی

گروهِ اولِ عطایا، افرادی بودند که گفتیم دارای عطایا می باشند، از جمله:

1) رسولان2) انبیا 3) مبشرین 4) کشیشان معلم 5) معلمین.

گروهِ دوم عطایا، عطایای دائمی نام داشت، که در دو بخشِ عطایای گفتاری و عطایای خدمتی، آنها را مطالعه کردیم.

بخش اول:  پنج عطای گفتاری عبارت بودند از:

1) عطای نبوت 2) کلام علم 3) کلام حکمت 4) عطای تعلیم 5) عطای تشویق / تقویت

و بخش دوم: شش عطایای خدمتی  عبارت بودند از:

1) رهبری 2) کمک 3) بخشش  4) رحمت 5) ایمان 6) تمیز ارواح

گروه سوم عطایا، شامل چهار عطای موقت 1) عطای شفا  2) عطای معجزه  3) عطای زبانها  4) عطای ترجمۀ زبانها بود.

همانطور که ملاحظه می کنید، در این تقسیم بندی، دو عطای نبوت و عطای کلام علم را در ردۀ عطایای دائمی قرار دادیم که البته در همان جلسه مفصل شرح دادیم که بخش مکاشفه ای این عطایا خاتمه یافته، ولی، آنچه لازم است بدانیم این است که منظور ما از بیانِ عطایای دائمی، جاودانگی بودن آنها نیست بلکه فقط از لحاظ کاربردی در این دنیا آنها را دائمی نامیدیم.

بدیهی است که کاربرد همۀ عطایا، اعم از نوع دائمی یا موقتی بودن آنها، به عامل زمان محدود می شوند و هنگامیکه زمان خاتمه یابد همه متوقف خواهند شد.

پولس در مورد خاتمه یافتن بخش دوم عطای نبوت و عطای کلام علم در آیات 9 و 10 چنین می گوید:

اول قرنتیان 13 : 9 و 10 زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبوّت می‌نماییم، لکن هنگامی که کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید. (ترجمۀ کلاسیک)

مطابق با این آیات آنچه باعث متوقف شدن عطای نبوت و عطای علم می شود، هنگامی که کامل آید، می باشد.

سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که: آن چیز کامل چیست و چه زمانی می آید؟

پاسخ به این سوال، موضوع بسیار جالب و بحث انگیزی است که برای بسیاری از ایمانداران مسیحی سوال برانگیز شده.

قبل از اینکه بخواهیم به بررسی آیه به آیۀ مطالب تا آخر باب بپردازیم، لازم می دانم که ابتدا به چند نظریه متفاوت دربارۀ آن چیز کامل، اشاراتی داشته باشم.

چهار نظریه در رابطه با “آن چیز کامل”

نظریۀ اول: آن چیز کامل عهدجدید است

بعضی معتقدند که منظور از آن چیز کامل که باعث متوقف شدن عطای نبوت و کلام علم می شود، اتمام نگارش و جمع آوری کلام خداست.

به اینصورت که با اتمام نگارش و جمع آوری عهدجدید و پیوستن آن به عهدعتیق، کلام خدا، یعنی 66 کتاب عهدعتیق و عهدجدید، تکمیل شده است.

این نظریه بسیار معروف و تقریباً هم در راس نظریه های دیگر وجود دارد. اما به چند دلیل نمی تواند مفهوم آن چیز کامل در اول قرنتیان 13 : 10 را بدهد.

اولین دلیل: بخاطر تعریفی است که عیسی مسیح از کامل شدن بما می دهد. او در متی 48:5 می فرماید:

متی 48:5 پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است. (ترجمۀ کلاسیک)

با توجه به این آیه، کاملیت ما در شبیه مسیح شدن خلاصه می گردد.

دوم اینکه اگر آن چیز کامل تکمیل نگارش و جمع آوری کتب عهدجدید باشد، پس عطای نبوت و عطای کلام علم، که بر مبنای کلام خدا می باشند نیز باید متوقف شوند.

در صورتیکه، همانطور که قبلاً هم شرح دادیم، عطای نبوت یعنی اعلام حقایق کلام خدا در جماعت و کلام علم به مفهوم فن استخراج معنا از کلام خداست. همچنین اشاره کردیم که پس از تکمیل کلام خدا، بخش مکاشفه ای هر دو عطا خاتمه یافته اند. بنابراین، عطای نبوت و عطای کلام علم دیگر جنبۀ مکاشفه ای ندارند ولی آنچه از آنها باقی مانده فقط اعلان پیام ثبت شدۀ خداست.

سوم اینکه اگر آن چیز کامل تکمیل شدن عهدجدید باشد پس در دوران کلیسای اولیه دیگر موعظه و پیام انجیل باید متوقف می شد. در صورتیکه همانطور که قبلاً اشاره کردیم، با توجه به نقل قول پطرس در روز پنطیکاست از یوئیل 28:2 این بخش از نبوت هنوز پابرجاست.

بعضی ممکنه بگویند که این عطایا در آن زمان برای زمانی موقت متوقف شدند ولی الان فعال هستند. در صورتیکه با توجه به فعل نیست و زائل شدن در اول قرنتیان 13 : 8 این مطلب کاملاً اشتباه می باشد. علاوه بر این، با نتیجه گیری که پولس از این مطلب برای جاودانگی محبت می کند، سازگاری ندارد.

چهارم اینکه: اگر بخواهیم آن چیز کامل را تکمیل ثبت کلام خدا بدانیم با آنچه پولس در آیۀ 12 در رابطه با روبرو دیدن خدا می گوید مطابقت نخواهد داشت. چون کلام ثبت شدۀ خدا، با خدا را روبرو دیدن، یکی نیست.

پنجم اینکه: اگر آن چیز کامل، تکمیل 66 کتبِ کتابمقدس باشد، آنوقت چطور می توانیم شناخت و معرفت کاملی را که در آیۀ 12 می گوید، آنوقت خواهم شناخت، چنانکه نیز شناخته شده‌ام. را توجیه کنیم. درصورتیکه با بررسی واژۀ جزیی، دریافتیم که معرفتی که اکنون از کلام خدا داریم، نه کامل بلکه جزیی است.

معرفتی که ما الان از خدا داریم همان معرفت و شناختی که عیسی مسیح از پدر در یوحنا 10 : 15 به آن اشاره می کند، نیست.

پس با توجه به این موارد، آن چیز کامل نمی تواند، تکمیل نگارش و ثبت 66 کتاب، کلام خدا باشد.

نظریۀ دوم: آن چیز کامل ربوده شدن ایمانداران است

این نظریه می گوید، آن چیز کامل که باعث متوقف شدن عطای نبوت و کلام علم می شود، ربوده شدن کلیسا می باشد.

البته این موضوع بستگی به دیدگاه آخرت شناسی ما دارد. باید از آنهائیکه به ربوده شدن کلیسا معتقدند پرسید که، پس تکلیف مکاشفه باب 11 که اشاره به نبوت می کند چه خواهد بود.

چون بر اساس باور آنها، در سلطنت هزار ساله کلام خدا تدریس خواهد شد.

در نهایت اینکه آن چیز کامل نمی تواند ربوده شدن کلیسا باشد.

نظریۀ سوم:  آن چیز کامل، تکمیل عدد نجات یافتگان یا کاملیت کلیساست

پیروان این نظریه بر این باورند که منظور از آن چیز کامل که باعث متوقف شدن عطای نبوت و کلام علم می شود، تکمیل شدن کلیساست. یعنی زمانی که کلیسا به کمال خود رسید. بعبارتی، زمانیکه عدد نجات یافتگان تکمیل شد و بدن خداوند کامل گردید، درست مثل زمان نوح که همه سوار کشتی شدند و بعد خدا درب را از بیرون بروی آنها بست.

این نظریه هم مثل نظریۀ قبلی بسته به دیدگاه آخرت شناسی ما دارد، چون پس از تکمیل کلیسا، خدا آن را از جهان بر می دارد. تنها دلیلی که این گروه، بجای ربوده شدن می آورند این است که آنها کلمۀ تکمیل را برای کلیسا استفاده می کنند.

با وجود این، آنهائیکه در آخرت شناسی شان باور پیش هزاره ای دارند، اگر بخواهند نظریۀ کاملیت کلیسا را بپذیرند با همان مشکل ربوده شدن مواجه خواهند شد. یعنی اینکه در سلطنت هزار ساله و در جفای عظیم نیز شاهد اعلان کلام خدا و تعلیم آن خواهند بود، پس تکمیل عدد نجات یافتگان نیز نمی تواند آن چیز کامل باشد.

نظریۀ چهارم: آن چیز کامل، بازگشت ثانوی مسیح می باشد

پیروان این نظریه معتقدند، آن چیز کامل، که باعث متوقف شدن عطای نبوت و کلام علم می شود، یک چیز نیست بلکه واقعۀ بازگشت عیسی مسیح می باشد.

البته این نظریه نیز به آخرت شناسی شخص بستگی دارد. آنهائیکه بازگشت ثانوی مسیح را در ابرها برای ربوده شدن کلیسا می دانند، باز با مشکل وقایع پس از ربوده شدن روبرو می شوند که بر طبق دیدگاه آنها انجیل باید به سراسر دنیا موعظه و تعلیم داده شود.

پس بازگشت ثانوی مسیح، منوط به اینکه دیدگاه پیش هزاره ای داشته باشیم نیز نمی تواند آن چیز کامل باشد.

این بود چهار نظریه متفاوت دربارۀ آن چیز کامل که باید بیاید یا انجام شود تا دو عطای نبوت و کلام علم متوقف شوند.

حال بیائید تا با بررسی آیه به آیۀ متن، به مفهوم آن چیز کامل برسیم.

پس، مطالعه مان را از آیات 9 و 10 (اول قرنتیان 13) آغاز می کنیم.

… تفسیر آیات 11 و 12 …

اول قرنتیان 13 : 9 و 10 زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبوّت می‌نماییم، لکن هنگامی که کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید. (ترجمۀ کلاسیک)

همانطور که مشاهده می کنید، پولس رسول در آیۀ 10، پس از عبارت کامل آید، به واژۀ جزیی، اشاره می کند. او این عبارت را در آیات 9، 10 و 12 چهار بار، با تاکید، بکار می گیرد.  کلمۀ  جزیی در ترجمه های دیگر فارسی ناتمام و نارسا برگردان شده است.

بنابراین، از مفهوم آن می توان نتیجه گرفت که، یکی دیگر از دلایل متوقف شدن عطای نبوت و کلام علم، جزیی، ناتمام و نارسا بودن آنهاست.

از این جهت، با آمدن آن چیز کامل، این دو عطا متوقف خواهند شد.

پولس در آیۀ 9 قدری مطلب را باز می کند و چنین می گوید:

اول قرنتیان 13 : 9 زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبوّت می‌نماییم، (ترجمۀ کلاسیک)

فراموش نکنید که قبلاً بطور مفصل دربارۀ کلام علم و نبوت توضیح دادیم و گفتیم که آنچه از این عطایا بطور کاربردی باقی مانده، موعظه، تفسیر و تدریس حقایق ثبت شدۀ کلام خداست. با توجه به این تعریف، آنچه از آیۀ 9 می توان دریافت، این است که ما هر چقدر هم سعی کنیم کلام خدا را بشکافیم و با کتب تفسیری، تاریخی، حتی از لحاظ زبانشناسی مفاهیم آنرا درک کنیم، باز هم، آنچه از شناخت خدا بدست می آوریم، بسیار نارسا و جزیی خواهد بود.

دلیلش این است که، اطلاعات ما به مقدار مکاشفه ای که خدا از خود بما داده محدود می باشیم.

علاوه بر این، ذهن محدود بشری ما نیز قادر به درک کامل خدای مافق طبیعی نخواهد بود.

در نهایت، هر چقدر هم بدانیم یا بعبارتی، هر چقدر هم کلام علم، یعنی توانایی استخراج معنا از کلام خدا داشته باشیم، باز هم، آنچه که می دانیم در مقایسه با کل حقیقت، بسیار محدود و جزیی است.

برای دانشجویان الهیات این خطر وجود دارد که فکر کنند، دیگر به جایی رسیده اند که همه چیز را میدانند و مغرور شوند.

کلام خدا در این رابطه چنین میگوید:

اول قرنتیان 8 : 2 اگر کسی گمان می کند که بر همه چیز واقف است، واقعاً آن طوری که باید و شاید هنوز چیزی نمی داند. (ترجمۀ تفسیری)

نگاهی به ایوب 11 : 7 بیاندازید.

ایوب 11 : 7 کسی نمی تواند حد و اندازه عظمت و قدرت خدای قادر مطلق را درک کند. (ترجمۀ تفسیری)

عظمت و قدرت خدای قادر مطلق به اندازۀ آسمان یعنی بی نهایت است. حتی کلمات نیز از وصف عظمت خدا عاجزند.

کلام خدا در این رابطه بسیار تاکید دارد.

من در اینجا فقط به قرائت چند آیه در این رابطه بسنده می کنم.

ایوب 26 : 14 اینها فقط قسمتی از کارهای بزرگ اوست؛ ما فقط زمزمه ای شنیده ایم. چه کسی میتواند، در برابر قدرت عظیم او بایستد.» (ترجمۀ تفسیری)

مزمور 40 : 5 ای خداوند خدای ما، هیچ کس مانند تو نیست، تو همیشه به فکر ما بوده ای و برای ما کارهای عجیب کرده ای، به حدّی که نمی توان آنها را برشمرد و زبان من نیز از بیان آنها عاجز است.

مزمور 139 : 6 شناخت تو از من خیلی عمیق است؛ این فراتر از فهم من می باشد.

رومیان 11 : 33 و 34 وه که چه خدای پرجلالی داریم! حکمت و دانش و ثروت او چه عظیم است! مشیت و راه های او فوق ادراک ماست! کیست که بتواند فکر خداوند را درک کند؟ چه کسی آنقدر داناست که بتواند مشورتی به خدا بدهد و یا او را راهنمایی کند؟

کولسیان 2 : 3 تمام گنجینه های حکمت و معرفت خدا، در مسیح نهفته است.

دانستن این حقیقت که عظمت و قدرت خدا نامتنهایی است و درک ما از او محدود و جزیی می باشد، نه تنها ما را فروتن می سازد، بلکه باعث می شود تا اختلاف نظراتمان را بر سر مسائل جزیی کنار بگذاریم و اتحاد و برادری مان را حفظ کنیم. کلام خدا در این رابطه چنین میگوید.

اول قرنتیان 1 : 10 اما ای برادران عزیز، به نام خداوند ما عیسی مسیح به شما التماس می کنم که از بحث و جدل دست برداشته، بکوشید با یکدیگر یکدل و یکزبان باشید تا در میان شما جدایی و شکاف پیش نیاید. خواهش می کنم که در فکر و هدف متحد باشید. (ترجمۀ تفسیری)

افسسیان 4 : 1 – 6  من که بسبب خدمت خداوند اینجا در زندان بسر می برم، از شما التماس می کنم طوری زندگی و رفتار کنید که شایسته مقامتان باشد، مقامی که خدا به شما عطا کرده است. فروتن و مهربان باشید. نسبت به یکدیگر بردبار باشید و بسبب محبتی که به هم دارید، از خطاها و اشتباهات یکدیگر چشم پوشی نمایید. سعی کنید همواره متفقاً از روح خدا هدایت شوید، تا بتوانید همیشه با هم در صلح و صفا باشید. (ترجمۀ قدیم: یگانگی روح را در رشتۀ سلامتی نگاه دارید) ما همه، اعضای یک بدنیم و در همگی ما یک “روح “ ساکن است ، یعنی روح القدس؛ و همه ما برای رسیدن به یک امید دعوت شده ایم، یعنی به آن جلالی که خدا برای ما تدارک دیده است. برای ما فقط یک خداوند، یک ایمان و یک تعمید وجود دارد. همه ما یک خدا داریم که پدر همه ما و بالاتر از همه ما و در همه ماست و در تمام ذرات وجود ما زندگی می کند. (ترجمۀ تفسیری)

رومیان 15 : 5-6 باشد تا خدایی که عطا کننده صبر و دلگرمی است، به شما کمک کند تا با هم در صلح و صفای کامل زندگی کنید و نسبت به یکدیگر همان طرز فکری را داشته باشید که مسیح نسبت به انسانها داشت. در آن صورت، همه ما خواهیم توانست یکدل و یک زبان خدا را که پدر خداوند ما عیسی مسیح است، پرستش و تمجید کنیم . (ترجمۀ تفسیری)

از همۀ اینها گذشته، دعای مسیح در باغ جتسیمانی نیز بر اتحاد و یکدلی ما مسیحیان گواه است، بطوریکه در انجیل یوحنا می خوانیم که عیسی مسیح به پدر آسمانی چنین می گوید:

یوحنا 17 : 20 – 21 من فقط برای این شاگردان دعا نمی کنم؛ برای ایمان داران آینده نیز دعا می کنم که بوسیله شهادت ایشان به من ایمان خواهند آورد. برای تک تک ایشان دعا می کنم تا همه با هم یکدل و یکرأی باشند، همانطور که ای پدر، من و تو با هم یکی هستیم؛ تا همچنانکه تو در منی، و من در تو، ایشان نیز با ما یک باشند، (ترجمۀ تفسیری)

پس عزیزان با توجه به این آیات و مفهوم واژۀ جزیی در اول قرنتیان 13 آیۀ 9، باید همیشه در نظر داشته باشیم که خداوند بر طبق اراده و مشیت خود اجازه داده تا فقط بخشی از حقایق بما داده شود. البته آنقدر بما داده شده که بتوانیم بوسیلۀ آن، نه تنها نجات یابیم بلکه زندگی پیروزمندانه ای با او داشته باشیم.

در هر صورت همین اطلاعات جزیی نیز، با مطالعه و بررسی کلام خدا، می تواند رشد کند ولی هر چقدر هم بیاموزیم باز نسبت به کل حقیقت، جزیی است.

بعنوان مثال، ما به کودکانمان جمع و تفریق اعداد را آموزش می دهیم، که البته این بخشی از اصول ریاضی است و راه زیادی تا مباحث سختی چون مثلثات، هندسه و انتگرال وجود دارد. بدیهی است که ذهن کودکان، بیش از جمع و تفریقِ اعداد را هزم نمی کند.

برخی از اسرار و حقایقی که در کلام خدا بر ما مکشوف شده از این قرارند:

اول یوحنا 5 : 20 امّا آگاه هستیم که پسر خدا آمده است و به ما بصیرت داده است تا حقّ را بشناسیم و در حقّ یعنی در پسر او عیسی مسیح هستیم. اوست خدای حقّ و حیات جاودانی.

اول قرنتیان 2 : 12 لیکن ما روح جهان را نیافته ایم، بلکه آن روح که از خداست تا آنچه خدا به ما عطا فرموده است بدانیم.

یوحنا 20 : 30 و 31 شاگردان عیسی معجزات بسیاری از او دیدند که در این کتاب نوشته نشده است. ولی همین مقدار نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی، همان مسیح و فرزند خداست و با ایمان به او، زندگی جاوید بیابید. (ترجمۀ تفسیری)

خدا می خواهد که ما تمام حقیقت او را بشناسیم، ولی در حال حاضر، به دو دلیل این کار امکانپذیر نیست. اول اینکه از آنجائیکه خدا لامتناهی است، اگر میخواست همه چیز را در مورد خود بما در کلامش بگوید، کتابمقدس ما نیز کتابی بی پایان می بود. دلیل دوم هم بخاطر گناه است، چون گناه افکار ما را بسیار محدود و ناپاک ساخته است.

… مفهوم واژۀ جزیی در آیات 11 و 12 …

پولس در آیات 11 و 12 مفهوم واژۀ جزیی را با اشاره به دو زمان، بسط می دهد و چنین می گوید:

اول قرنتیان 13 : 11-12 زمانی که طفل بودم، چون طفل حرف میزدم و چون طفل فکر می‌کردم و مانند طفل تعقّل می‌نمودم. امّا چون مرد شدم، کارهای طفلانه را ترک کردم. زیرا که الحال در آینه بطور معمّا می‌بینیم، لکن آن وقت روبرو؛ الآن جزئی معرفتی دارم، لکن آنوقت خواهم شناخت، چنانکه نیز شناخته شده‌ام. (ترجمۀ کلاسیک)

در ترجمۀ تفسیری می گوید:

اول قرنتیان 13 : 11 12 می توانم این مثال را بیاورم که به هنگام کودکی، مانند یک کودک سخن می گفتم و مانند یک کودک فکر و استدلال می کردم. اما چون بزرگ شدم، فکرم رشد کرد و کارهای کودکانه را ترک کردم. آنچه اکنون می بینیم و می دانیم، تار و مبهم است؛ اما روزی همه چیز را واضح و روشن خواهیم دید، به همان روشنی که خدا اکنون قلب ما را می بیند. (ترجمۀ تفسیری)

توجه داشته باشید که این آیات به دو زمان حال و آینده اشاره دارند.

بطوریکه در زمان حال، شناخت و معرفت ما از حقایق جزیی است و آنرا به طرز تفکر و استدلال کودکانه مثال میزند، ولی زمانی خواهد رسید، یعنی زمان آینده که شناخت یا معرفت از خدا، کامل خواهد بود و آنرا به دوران بلوغ یا کاملیت تشبیه می کند.

پس، اکنون زمانی است که همه چیز را بطور معما می بینیم و درک می کنیم و آن روزی که کامل آید شناخت ما از خدا بسیار روشن و واضح خواهد بود.

پولس در آیۀ دوازدهم خواننده را از زمان حال به ابدیت وصل می کند.

تصورش را بکنید، روزی خواهد رسید که به مطالعه کتاب، شنیدن موعظه، شرکت در کلاسهای آموزشی یا حتی بررسی کتابمقدس نیازی نخواهیم داشت، چون هر آنچه که لازم باشد از حقیقت بدانیم را، روبرو خواهیم دید.

سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که: چه زمانی این واقعه امکان پذیر خواهد شد؟

پاسخ به این سوال، ما را، به مفهوم آن چیز کامل در آیۀ 10 می رساند.

آن چیز کامل ملکوت آسمان است

با توجه به آنچه گفته شد، آن چیز کامل برقراری ملکوت آسمان است. یعنی وقتی به آسمان رسیدیم و زندگی جاودانی را آغاز کردیم، دو عطای نبوت و عطای کلام علم خاتمه خواهند یافت.

اجازه بدید تا به چند دلیل اشاره کنم.

1) اول اینکه ملکوت آسمان، با حالت خُنثی در واژۀ یونانی teleios که به فارسی کامل (یا آن چیز کامل) ترجمه شده، کاملاً مطابقت دارد. چون آن چیز کامل شخص نیست بلکه یک چیز (منظور آسمان/ مسکن جاودانی) است.

2) زمانی که به آسمان رسیدیم دیگر به موعظه و کشف حقیقت از کلام خدا نیازی نخواهیم داشت چون ما هم مثل پدر آسمانی مان کامل خواهیم بود.

3) آنچه پولس رسول می خواهد در باب 13 بگوید این است که ما (انسانها) تا زمانیکه در بُعد زمان زندگی می کنیم و روی این کرۀ خاکی بسر می بریم، به کاربرد این دو عطا نیاز داریم، اما بعد از رسیدن به ملکوت خدا به تنها چیزی که نیاز خواهیم داشت، محبت خواهد بود.

4) ملکوت آسمان، اشارۀ پولس در آیۀ 12 در رابطه با روبرو شدن با حقیقت را توجیه می کند. سایر فرضیه ها، از جمله، تکمیل کلام خدا، ربوده شدن کلیسا و حتی بازگشت ثانوی عیسی مسیح، هیچ کدام ما را به اندازۀ ورود به ملکوت آسمان، با حقیقت روبرو نمی کنند. برای مطالعۀ بیشتر می توانید به شرح این واقعه در مکاشفه بابهای 21 و 22 رجوع کنید.

5) ملکوت آسمان، همچنین گفتۀ پولس را در آیۀ 12 که می گوید لکن آن وقت خواهم شناخت، چنانکه نیز شناخته شدم را توجیه می کند.

تنها زمانی که می توانیم درک کاملی از حقایق داشته باشیم، هنگامی است که در آسمان همشکل عیسی مسیح شده باشیم. یعنی، آنگاه که زندگی جاوید را آغاز می کنیم.

از کلام خدا در می یابیم که پس از مرگ، بدنی جدید خواهیم داشت، مسیح را آنطور که هست خواهیم دید و ما نیز به شباهت او خواهیم بود.

6) پولس در آیۀ 11 به یک نکتۀ جالب دیگر، در رابطه با کمال، اشاره می کند که در فرهنگ یهودیان مفهوم خاصی دارد.

اول قرنتیان 13 : 11 زمانی که طفل بودم، چون طفل حرف میزدم و چون طفل فکر می‌کردم و مانند طفل تعقّل می‌نمودم. امّا چون مرد شدم، کارهای طفلانه را ترک کردم. (ترجمۀ کلاسیک)

یهودیان کمالِ یک پسر جوان را پس از مراسم بارمیتزوا Bar Mitzvah  می بینند. پسر جوان تا شب قبل از این مراسم به کمال نرسیده، ولی به محض برگزاری مراسم، او کامل محسوب می شود.

پس پولس در این آیه بعبارتی می گوید که:

تا زمانیکه مراسم Bar Mitzvah روحانی را انجام نداده ام مجبورم زندگی ام را با محدودیت های جسم سپری کنم.

بنابراین، آن چیز کامل، همان برقراری ملکوت آسمان یا آغاز جاودانگی ما می باشد.

پولس رسول با بیان آیۀ دوازدم (اول قرنتیان 13) آب پاکی را بر دستان افرادیکه تمام ارزش روحانی شان را از عطایای روحانی می گیرند، می ریزد. (مثال درخت کریسمس)

او در نهایت، موضوع این باب را با آیۀ سیزدهم که چهارمین بخش از تقسیم بندی موضوعات این باب، تحت عنوان برتری محبت می باشد، نتیجه گیری می کند و چنین می گوید:

بخش چهارم: برتری محبت

 

آیه 13 …

اول قرنتیان 13 : 13 و الحال این سه چیز باقی است، یعنی ایمان و امید و محبّت. امّا بزرگتر از اینها محبّت است. (ترجمۀ کلاسیک)

در ترجمه های دیگر فارسی این آیه را اینگونه می خوانیم:

ترجمۀ هزاره‌نو:  و حال، این سه چیز باقی می‌ماند: ایمان، امید و محبت. امّا بزرگترینشان محبت است.

ترجمۀ مژده: خلاصه این سه چیز باقی می‌ماند: ایمان و امید و محبّت، ولی بزرگترین اینها محبّت است.

ترجمۀ تفسیری پس، سه چیز همیشه باقی خواهد ماند: ایمان، امید و محبت، اما از همه اینها بزرگتر، محبت است .

نکتۀ جالب در اینجا این است که پولس در آیات 8 الی 12، برای نشان دادن ارزش والای محبت، مقایسه ای بین جاودانگی محبت با سه عطای موقت نبوت، زبانها و علم، انجام می دهد، در صورتیکه، در این نتیجه گیری، او محبت را در مقابل ایمان و امید قرار می دهد.

ایمانی که در اینجا به آن اشاره شده، قطعاً ایمانی نیست که امروزه معلمین نهضت ایمان پرست یا Faith Teacher معرفی می کنند.

این معلمینِ کاذب به غلط، ایمان را یک نیرو می شناسند که هر شخص با استفاده از آن، می تواند، قدرت خدا را در زندگی اش، فعال کند.

آنها مدعی هستند که هر کس می تواند به توسط قدرت ایمان، به پول، شفا، همسر مناسب، سلامتی و هزاران امتیاز دیگر دست یابد.

اما، کلام خدا در باب 11 عبرانیان بما تعریف دیگری از ایمان می دهد. بطوریکه چنین می گوید:

عبرانیان 11 : 1 پس ایمان، اعتماد بر چیزهای امید داشته شده است و برهانِ چیزهای نادیده. (ترجمۀ کلاسیک)

در ترجمه های دیگر فارسی چنین آمده که:

هزاره‌نو: ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمی‌بینیم.

ترجمۀ مژده: ایمان، اطمینانی است به چیزهایی که به آن امیدواریم و اعتقادی است به چیزهایی که نمی‌بینیم.

ترجمۀ تفسیری: ایمان یعنی اطمینان داشتن به اینکه آنچه امید داریم، واقع خواهد شد؛ ایمان یعنی یقین داشتن به آنچه اعتقاد داریم، هرچند قادر به دیدنش نمی باشیم.

ایمانی که در اینجا به آن اشاره شده یک ایمان نجات بخش است. نویسندۀ عبرانیان، پس از بیان این تعریف بی نظیر از ایمان، از مردان و زنانی نام می برد که قهرمانان ایمان بودند و با زندگی بر مبنای همین تعریف، افتخارات عظیمی برای خدا کسب کردند.

همانطور که مشاهده می کنید، ایمانی که در اینجا به آن اشاره شده، یقین و اطمینان بر وعده های گرانبهای خداست.

نکتۀ جالب اینجاست که در این تعریف، ما هر دو واژۀ ایمان و امید را که در آیۀ 13 (اول قرنتیان 13) نیز نام برده شده، داریم.

از کلام خدا در می یابیم که ایمان، شرط لازم و کافی برای رسیدن به ملکوت خداست، چون ما از ایمان عادل شمرده می شویم. از ایمان حیات جاوید را دریافت می کنیم. بتوسط ایمان می توانیم خدا را خشنود سازیم و بتوسط ایمانی که بر مبنای چیزهای امید داشته شده است، می توانیم خیلی کارها انجام دهیم.

بطوریکه کلام خدا از مردان و زنان ایمان اینگونه مثال می زند.

عبرانیان 11 : 2 الی 6 از راه ایمان بود که مردم در زمان گذشته مقبول خدا شدند. از راه ایمان، ما پی می‌بریم که کاینات چگونه با کلام خدا خلقت یافت به طوری که آنچه دیدنی است از آنچه نادیدنی است به وجود آمد. و ایمان باعث شد که قربانی هابیل بیشتر از قربانی قائن مقبول خدا گردد و او با آن ایمان در حضور خدا کاملاً نیک محسوب شد، …  از راه ایمان، «خنوخ» بدون چشیدن طعم مرگ به حیات دیگر انتقال یافت.  … بدون ایمان محال است که انسان خدا را خشنود سازد،

خلاصه اینکه مردان و زنان، در گذشته بتوسط ایمان، یعنی اعتماد به وعده های امید بخش آینده بود، که کارهای بسیار بزرگی برای خدا انجام دادند.

پولس در دوم قرنتیان 5 : 7 می گوید که ما مسیحیان الان به ایمان رفتار می کنیم و نه به دیدار. اما زمانی خواهد رسید، که همانا در ملکوت آسمان است که، ایمان نیز از بین خواهد رفت، و از آن زمان به بعد، ما نه به ایمان بلکه به دیدار رفتار خواهیم کرد. این اصل در مورد امید نیز صادق است.

پولس در رومیان 8 : 24 می گوید:

رومیان 8 : 24 ما با امید، نجات یافته ایم؛ و امید یعنی انتظار دریافت چیزی که هنوز نداریم؛ زیرا اگر کسی چیزی را در اختیار داشته باشد، نیازی نیست که به امید آن باشد. (ترجمۀ تفسیری)

اما زمانی که به ملکوت خدا برسیم، با عیسی مسیح، که امید پر جلال ماست خواهیم بود و دیگر به امید هم نیازی نخواهیم داشت.

حال تصورش را بکنید که پولس همین ایمان و امیدی که ارکان اصلی زندگی روحانی امروزی ماست را، در آخرین آیۀ باب 13، در مقابل محبت قرار می دهد و این گونه نتیجه گیری می کند:

اول قرنتیان 13 : 13 … اما بزرگتر از اینها محبت است. (ترجمۀ کلاسیک)

خلاصه اینکه تمام فعالیتهای روزمرۀ یک مسیحی باید آکنده از محبت باشد، در غیر اینصورت هیچ سود نمی برد.

در درس آینده بررسی باب چهاردهم از اول قرنتیان، تحت عنوان عطای تکلم به زبانها را آغاز خواهیم کرد.

فیض و برکت خدا با همۀ شما باشد و بماند.