عطایای روحانی و کاربرد آنها (18)

جاودانگی محبت (بخش اول)

 (اول قرنتیان 8:13)

 

مطالعۀ بخش سوم باب 13 (اول قرنتیان) را از آیات 8 الی 12، تحت عنوان دوام و تداوم یا جاودانگی محبت آغاز می کنیم.

درس گذشته بررسی 15 ویژگی محبت در آیات 4 الی 7 را خاتمه دادیم، که از این قرار بودند:

محبّت حلیم و مهربان است؛ حسد نمی‌برد؛ کبر و غرور ندارد؛ اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمی‌شود؛ خشم نمی‌گیرد و سوءظنّ ندارد؛ از ناراستی خوشوقت نمی‌گردد، ولی با راستی شادی می‌کند؛ در همه ‌چیز صبر می‌کند و همه را باور می‌نماید؛ در همه حال امیدوار می‌باشد و هر چیز را متحمل می‌باشد.

پولس رسول پس از این ویژگی ها از آیۀ 8 موضوع جاودانگی محبت را، اینگونه آغاز می کند:

اول قرنتیان 13 : 8 محبت هرگز ساقط نمی شود … (ترجمۀ کلاسیک)

همانطور که قبلاً هم اشاره شد، اعضای کلیسای قرنتس در پی مسائل فانی و درگذر بودند، حتی در رابطه با مسائل روحانی، از قبیل عطایا، آن ها به دنبال عطایای ظاهری، مثل عطای زبانها، که بیشتر جنبۀ نمایشی و اسرار آمیز داشت، بودند.

از این جهت، آنها نیاز داشتند بدانند که نیاز اصلی شان محبتی است که هرگز ساقط نمی شود.

برداشت اشتباه از آیۀ محبت هرگز ساقط نمی شود …

متاسفانه بعضی این آیه، یعنی محبت هرگز ساقط نمی شود را اشتباهاً، محبت هرگز شکست نمی خورد و همیشه پیروز است“، معنی می کنند. در صورتیکه منظور پولس رسول اصلاً این نبود. چون او در سفرهای بشارتی ای که داشت، بارها با محبت و دلسوزی وارد شهرهای مختلف شد، اما مردم او را بیرون کردند.

بهترین مثالی که می شود در این رابطه آورد، عیسی مسیح است که با محبت بی قیاس خود مردم را دوست داشت، اما مردم، نه تنها دست رد به سینۀ او زدند بلکه به او توهین کردند و در نهایت، او به صلیب کشیدند.

پسر جوان ثروتمندی که مسیح او را با محبت دعوت به پیروی کرد، دعوتش را رد نمود.

حتماً این گونه برخوردها، قلب مسیح را می شکست. اما هیچ عملی دردآورتر از خیانت یهودای اسخریوطی به او نبود. عیسی مسیح سه سال، شبانه روز او را محبت نمود. اما در آخر، یهودا همۀ محبت های مسیح را زیر پا گذاشت و به او خیانت کرد.

خیانت یکی از ویژگی های ذات گناه آلود ما انسانهاست. امروزه شاهد خیانت بسیاری از زن و شوهرها نسبت به هم هستیم.

در هر حال، واقعیت این است که در این دنیای ورشکسته و سقوط کرده، محبت همیشه پیروز نیست و همیشه به هدفش نمی رسد.

مفهوم صحیح آیۀ محبت هرگز ساقط نمی شود…

واژۀ اصلی یونانی ایی که در اینجا ساقط ترجمه شده به مفهوم زمین خوردن است. در واقع پولس به توسط این آیه می گوید که محبت هرگز نمی میرد و متوقف نمی شود. میدانید چرا؟ چون خدا محبت است.

کلام خدا نمی گوید که خدا امید یا ایمان است فقط میگوید که خدا محبت است. به همین دلیل محبت ابدی است. کلمۀ هرگز“، واژه ایست که بر مبنای زمان عمل می کند.

پس، منظور پولس از اینکه، محبت هرگز ساقط نمی شود“، این است که محبت ماندگار و جاودانه است، یعنی برای همیشه ادامه دارد و تمام شدنی نمی باشد.

این آیه، بر خاصیت جاودانگی محبت تاکید دارد. اگر این مفهوم برای اعضای کلیسا جا می افتاد، آنوقت رکنِ اصلی ایمانِ مسیحی را می فهمیدند.

از این جهت عیسی مسیح به شاگردانش گفت.

یوحنا 34:13 به شما حکمی تازه می‌دهم که یکدیگر را محبّت نمایید، چنانکه من شما را محبّت نمودم تا شما نیز یکدیگر را محبّت نمایید. به همین همه خواهند فهمید که شاگرد من هستید اگر محبّت یکدیگر را داشته باشید.

فراموش نکنیم که محبت کردن، فرمان خداوند است. به عبارتی، یک دستور الهی است که باید از دل اطاعت شود.

پولس برای نمایان ساختن جاودانگی محبت، آن را با ناپایداری سه عطای نبوت، علم و زبانها مقایسه می کند.

بطوریکه در ادامۀ آیۀ 8 چنین می گوید:

اول قرنتیان 8:13 … و امّا اگر نبوّتها باشد، نیست خواهد شد و اگر زبانها، انتها خواهدپذیرفت و اگر علم، زایل خواهد گردید. (ترجمۀ کلاسیک)

پولس در این آیه، به هر کدام از عطایا، با ویژگی خاصی اشاره می کند:

بعنوان مثال:

او می گوید که عطای نبوت نیست خواهد شد،

عطای علم زایل خواهد گردید و

عطای زبانها  انتها خواهد پذیرفت.

به عبارتی، کاربرد این سه عطای مهم روح القدس یعنی، نبوت، علم و زبانها متوقف خواهد شد.

حال بیائید نگاهی به تک تک این عطایا بیاندازیم.

اولین عطایی که پولس به آن اشاره می کند عطای نبوت می باشد و چنین می گوید:

 اول قرنتیان 8:13 … و امّا اگر نبوّتها باشد، نیست خواهد شد … (ترجمۀ کلاسیک)

… مفهوم … و اگر نبوتها باشد، نیست خواهد شد …

قبلاً گفتیم که واژۀ اصلی یونانی prophemi که به فارسی نبوت ترجمه شده به مفهوم، در جمع سخن گفتن است و همانطور که در اول قرنتیان 3:14 می خوانیم هدف آن بنا، نصیحت و تسلی است.

توجه کنید که در آیۀ 8 آن را جمع می بندد و می گوید که نبوتها از بین خواهند رفت.

پولس در رابطه با عطای علم چنین می گوید:

دومین عطایی که پولس، در رابطه با توقف آن اشاره می کند، عطای زبان ها می باشد و در این رابطه چنین می گوید:

اول قرنتیان 8:13 … و اگر زبان ها، انتها خواهدپذیرفت … (ترجمۀ کلاسیک)

… مفهوم … و اگر زبانها، انتها خواهد پذیرفت …

اما در رابطه با متوقف شدن عطای زبان ها،  که همان زبان های شناخته شده می باشد، کلام خدا می گوید که این عطا، انتها خواهد پذیرفت، یا به عبارتی، خود به خود محو خواهد شد.

آنگاه پولس به سومین عطا، که عطای علم می باشد، اشاره می کند و چنین می گوید:

اول قرنتیان 13 : 8 … و اگر علم، زایل خواهد گردید. (ترجمۀ کلاسیک)

… مفهوم … و اگر علم، زایل خواهد شد …

از آنجائیکه عطای علم، جزء عطایای گفتاری محسوب می شد، آن را تحت عنوان کلام علم” بررسی کردیم. کلام علم یعنی قابلیت استخراج حقایق از متون. در واقع این همان عطایی است که به محققین و دانشمندان علوم الهی برای تدریس یا تحقیق، داده می شود. پولس می گوید که عطای کلام علم، نیز از بین خواهد رفت.

سوالی که در این رابطه مطرح می شود این است که این سه عطا، کی و چگونه متوقف می شوند.

برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید به حالات دستوری افعال توجه کرد.

پولس در رابطه با خاتمۀ هر سه مورد عطایا، از واژه های مختلف استفاده می کند که از این قرارند:

نبوتها … نیست خواهد شد.

زبانها … انتها خواهد پذیرفت.

علم … زایل خواهد گردید.

همانطور که ملاحظه می کنید، هر سه مورد، به متوقف شدن عطایا اشاره دارند.

اما باید توجه داشت که حالات دستوری این افعال در زبان اصلی با هم تفاوت دارد، بطوریکه،  فعلی که برای پایان یافتن عطای زبان ها استفاده شده با افعالی که برای دو عطای نبوت و عطای علم به کار گرفته شده، متفاوتند.

از اینجاست که می فهمیم عطای زبانها در زمان متفاوتی با آن دو عطای دیگر متوقف می شود. این نکتۀ بسیار مهمی است که باید به آن توجه داشت.

اجازه بدید تا برای روشن شدن این موضوع بیشتر آنها را بشکافیم.

پس، ابتدا به فعلی که برای دو عطای نبوت و علم استفاده شده نگاهی می اندازیم و سپس به حالت دستوری فعلی که برای عطای زبان ها بکار گرفته شده خواهیم پرداخت.

فعل یونانی katargeo  به مفهوم ناپدید یا زائل شدن که برای عطای نبوت و عطای علم استفاده شده، از لحاظ دستوری یک فعل مجهول است. فعل مجهول، فعلی است که نهاد یا فاعل آن مجهول می باشد و انجام کار بر مفعول نسبت داده می شود.

مثلاً در جملۀ کتاب آورده شد.“، معلوم نیست چه کسی کتاب را آورده است، اما فعل جمله بر کتاب نسبت داده شده است. به همین طور آیۀ 8، در رابطه با عطایای نبوت و کلام علم معلوم نیست که چه چیز باعث انتها یافتن یا زائل شدن آنها می شود.

ولی این معما، در آیات 9 و 10 حل می شود، بطوریکه فاعل آن ها به ما معرفی می گردد:

اول قرنتیان 9:13-10 زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبوّت می‌نماییم، لکن هنگامی که کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید. (ترجمۀ قدیم)

همانطور که می بینید، آنچه باعثِ نیست یا زائل شدن عطایای نبوت و کلام علم می شود کامل یا کمال است. حال سوالی که پیش می آید، این است که، آن چیز کامل یا کمال چیست؟

مفسرین در این مورد نظرات متفاوتی دارند، بطوریکه برخی، آن چیز کامل را، تکمیل کلام خدا، و بعضی کامل شدن کلیسا، ربوده شدن کلیسا، بازگشت ثانوی عیسی مسیح یا پایان سلطنت هزارساله می دانند، که جلوتر به تفصیل به این مسئله خواهیم پرداخت.

حال بیائید به حالت دستوری عبارتی که به عطای زبان ها اشاره شده، نگاهی بیاندازیم.

حالت دستوری فعل یونانیpauo  که به فارسی  انتها خواهد پذیرفت ترجمه شده، نه حالت مجهول و نه معلوم، بلکه فعل لازم (Intransitive Verb) می باشد. فعل لازم فعلی است که بی مفعول معنی جمله را تمام می کند، و یا نیازی به مفعول ندارد. مثلاً سعید آمد.

علاوه بر حالت دستوریِ فعل، وجه یا حالت فعل در زبان یونانی، فعل بازتاب یا انعکاسی (Reflexive middle voice verb) است، یعنی در این جمله، مفعول و فاعل یکی هستند، به این مفهوم که فاعل، کار را بر خودش انجام می دهد. با توجه به این مسئله، آیۀ 8 به این مفهوم خواهد بود که، عطای زبانها به خودی خود، متوقف خواهد شد.

حال می توانیم به پاسخ سوالی که عطای زبانها چه زمانی پایان می پذیرد، بپردازیم.

با نگاهی گذرا به تاریخ مسیحیت، در خواهیم یافت که عطای زبانها در عصر رسولان، یعنی حدود 1900 سال پیش، متوقف شد و با توجه به مفهوم فعل یونانی pauo که به فارسی انتها پذیرفتن ترجمه شده، باید بدانیم که کاربرد عطای زبانها“، برای همیشه متوقف شد.

از آنجائیکه این مطلب امروزه، در بین برخی مسیحیان، مسئله بسیار قابل بحثی است، در اینجا توجه شما را به چند دلیل دال بر خاتمه یافتن عطای زبانها جلب می کنم.

شش دلیل مبنی بر خاتمه یافتن عطای زبانها

اولین دلیل این است که زبانها نشان یا علامتی جهت اثبات پیام نجات بخش انجیل برای  قوم خدا بود.

عبرانیان 2 : 3-4 در این رابطه می فرماید:

عبرانیان 2 : 3-4 پس ما چگونه رستگار گردیم، اگر از چنین نجاتی عظیم غافل باشیم؟ که در ابتدا تکلّم به آن از خداوند بود و بعد کسانی که شنیدند، بر ما ثابت گردانیدند؛ در حالتی که خدا نیز با ایشان شهادت می‌داد به آیات و معجزات و انواع قوّات و عطایای روح‌القدس برحسب اراده خود. (ترجمۀ کلاسیک)

خوب دقت کنید که در این آیات از فعل گذشته استفاده شده و می گوید که کسانی که پیام نجات بخش خدا را شنیدند بر ما ثابت گردانیدند. و در ادامۀ آن می گوید  خدا به آیات و معجزات و انواع قوات و عطایای روح القدس بر حسب ارادۀ خود بر ما شهادت می داد

بنابراین، از فعل گذشته در این آیات، نتیجه می گیریم که پیام نجات بخش انجیل قبلاً توسط عطایای روح القدس با قوات و معجزات بی شمار ثابت شد.

توجه داشته باشید که از این آیات نیز می توان نتیجه گرفت که یکسری از قوات و آیات و معجزات، مختص پیام انجیل بودند. در واقع هدف آنها این بود که، ثابت کنند که، پیام انجیل کاملاً الهی و از طرف خداست.

جالب است که بدانیم در تاریخ رهایی بخش خدا، شاهد فقط سه دوره معجزات هستیم. که شامل:

1) دورۀ موسی تا یوشع

2) دورۀ ایلیا تا الیشع و

3) دورۀ مسیح و رسولانش می باشند.

زمان هر کدام از این دوران حدود 70 سال است. اما فاصلۀ هر کدام از این دوران تا دورۀ بعد حدوداً بین 500 تا 1000 سال به طول انجامید. بطوریکه در این فواصل، یا هیچ معجزه ای صورت نگرفت، و یا اینکه، معجزات کمی انجام شد و تداومی نداشته است.

نکتۀ جالب دیگر در اینجاست که رسالۀ عبرانیان بین سالهای حدود 67 الی 68 میلادی نوشته شده، و نویسنده به زمان گذشته، یعنی قبل از نگارش آن اشاره می کند. بعبارتی، او به مخاطبینش نمی گوید که این قوات و آیات معجزات برای اثبات پیام انجیل یا آموزۀ نجات در زمان حال هستند، بلکه اشاره او همانطور که گفتیم فقط به گذشته است.

دومین دلیل مبنی بر خاتمه یافتن عطای زبانها این است که زبانها  نشان داوری خدا  بر قوم  اسرائیل بخاطر  بی ایمانی آنان بود.

هدف خدا از اعطای زبانها، هرگز این نبوده که از آن برای مسیحیان استفاده کند. اول قرنتیان 22:14 به ما میگوید که عطای زبانها نشانی برای بی ایمانان یهودی است.

اول قرنتیان 22:14 پس زبانها نشانی است، نه برای ایمان داران بلکه برای بی ایمانان.

اول قرنتیان 21:14 نیز در این رابطه می فرماید:

اول قرنتیان 21:14 در تورات مکتوب است که «خداوند می گوید به زبانهای بیگانه و لبهای غیر به این قوم سخن خواهم گفت و با این همه مرا نخواهند شنید.»

این نبوت، فقط مختص قوم اسرائیل است. در واقع خدا به توسط این نبوت به آنها می گوید که من با شما بوضوح سخن گفتم اما کلام مرا گوش نگرفتید. بنابراین، برای اینکه به شما نشان دهم که از شما روگردان شده ام، به زبان بیگانگان با شما سخن خواهم گفت.

پس، عطای زبانها، بخشی از داوری خدا بر قوم اسرائیل بود، تا نشان دهد که از آنها روگردان شده و به کلیسا روی آورده است. البته در این رابطه مفصلاً در باب 14 صحبت خواهیم کرد.

بنا بر آنچه تا کنون گفته شد، اگر داوری خدا بر قوم اسرائیل انجام شده، دیگر نیازی به عطای زبانها نمیباشد.

با مراجعه به تاریخ، در می یابیم که داوری یا مجازات خدا بر اسرائیل در سال 70 میلادی، توسط  Titus Vespasian فاتح رومی، با از بین بردن شهر اورشلیم، دیوارهای آن، و نیز معبد یهود به انجام رسید. با اینکار، یهودیت نیز از بین رفت و عطای زبانها که نشان تنبیه خدا بخاطر بی ایمانانی این قوم بود نیز خاتمه یافت.

3- سومین دلیل بر خاتمه یافتن عطای زبانها این است که، این عطا در رتبۀ پائین تری از عطای نبوت قرار دارد.

بطوریکه، عطای زبانها فقط با همکاری عطای ترجمه قابل استفاده بود. به همین دلیل است که پولس در اول قرنتیان 5:14 از ایمانداران کلیسای قرنتس می خواهد، که این عطا را با ترجمه آن استفاده کنند. اگر چه هدف اصلی زبانها نشانی برای داوری و تنبیه قوم بود، اما بطور ضمنی همراه با عطای ترجمه، گاهی جهت اصلاح کلیسا نیز از آن استفاده می شد.

هدف پولس رسول از نوشتن باب 14 به کلیسای قرنتیان این بود که به شرح برتری عطای نبوت نسبت به عطای زبانها بپردازد. از این جهت، در آیات 1 الی 12 به ضعیف بودن عطای زبانها برای مکالمه اشاره دارد، آنگاه در آیات 13 الی 19 ضعف عطای زبانها را در استفاده از ستایش خدا مطرح می کند و در نهایت، در آیات 20 الی 25 بما می گوید که استفادۀ این عطا برای بشارت نیز بسیار ضعیف می باشد.

پس مطالعۀ باب 14 (اول قرنتیان)، ضعف عطای زبانها را در خدمات مختلف کلیسایی، برایمان آشکار می کند. به همین دلیل است که پولس رسول در آیۀ 19 چنین میگوید:

اول قرنتیان 19:14 امّا در عبادت کلیسایی گفتن پنج کلمه با معنی را برای تعلیم دیگران، از گفتن ده هزار کلمه به زبانی نامفهوم بهتر می دانم. (ترجمۀ هزارۀ نو)

 و در نهایت چنین نتیجه میگیرد:

اول قرنتیان 39:14 پس ای برادران عزیز، با اشتیاق بسیار طالب عطای نبوت باشید. (ترجمۀ تفسیری)

بنابراین، از آنجائیکه عطای زبانها، بعنوان یک نشانه برای تنبیه قوم اسرائیل استفاده می شد، و نیز چون در ایجاد ارتباط، اصلاح و تعلیم و بشارت ضعیف می باشد، دیگر کاربردی برای ما نخواهد داشت، از این جهت کاربرد این عطا، برای همیشه خاتمه یافت.

این دقیقاً مطلبی است که پولس رسول قصد دارد در باب 14 به ایمانداران کلیسای قرنتس بگوید.

4- چهارمین دلیل برای خاتمۀ کاربرد عطای زبانها این است که، مکاشفۀ عهدجدید کاملاً بسته شده است.

یکی دیگر از قابلیتهای زبانها جنبۀ مکاشفه ای آن بود. یعنی مطلبی که قبلاً پوشیده بود، مکشوف می شد.

از کلام خدا در می یابیم که خدا هر چه را که باید مکشوف می شد را تماماً در عهدجدید، آشکار نمود، و پس از آن، دیگر مطلبی مکشوف نخواهد کرد.

کلام خدا در این رابطه می گوید:

مکاشفه 18:22 زیرا هر کس را که کلام نبوّت این کتاب را بشنود، شهادت می دهم که اگر کسی بر آنها بیفزاید، خدا بلایای مکتوب در این کتاب را بر وی خواهد افزود.

بنابراین جنبۀ مکاشفه ای زبانها نیز متوقف شده است. این مطلب در رابطه با جنبۀ مکاشفه ای عطای نبوت، عطای کلام علم و کلام حکمت نیز صادق می باشد و در تمام موارد خاتمه یافته.

همانطور که قبلا هم اشاره شد، عبرانیان 1:1-2 در این رابطه چنین می گوید.

عبرانیان 1:1-2 در زمانهای گذشتـه، خدا بوسیله پیامبران ، اراده و مشیت خود را بتدریج بر اجداد ما آشکار می فرمود. او از راه های گوناگون، گاه در خواب و رؤیا، گاه حتی روبرو، با پیامبران سخن می گفت.  اما در این ایام آخر، او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع، اختیار همه چیز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را بوسیله او آفریده است . (ترجمۀ تفسیری)

بعبارتی این آیه میگوید که در این ایام (ایام آخر)، خدا کلام پسرش عیسی مسیح را (یعنی کتب عهدجدید را) به ما سپرده است و نه از طریق مکاشفات معلمین کاریزماتیک و پنطیکاستیِ افراطی، بلکه از طریق کتاب مقدس با ما سخن میگوید.

5- پنجمین دلیل بر خاتمۀ عطای زبانها این است که فقط رسالات اولیه به آن اشاره دارند، سایر رسالات اشاره ای به این عطا نکرده اند.

نکتۀ جالب این است که پولس رسول از بین 12 رساله خود، فقط در رسالۀ اول قرنتیان به عطای زبانها اشاره می کند. سایر رسولان از جمله پطرس، یوحنا، یعقوب و یهودا نیز هیچ اشاره ای به این عطا نکرده اند.

6- ششمین دلیل بر خاتمۀ عطای زبانها، تاریخ می باشد.

تاریخ پدران کلیسا، بخصوص تاریخ مشایخ و رهبرانی که درست بعد از رسولان بروی کار آمدند، اطلاعات بسیار جالبی در رابطه با خاتمۀ عطای زبانها به ما می دهد.

بعنوان مثال:

آقای Cleon Rogers در این رابطه میگوید:

خیلی جالب است که با مطالعۀ تاریخ پدران کلیسا، یعنی درست اولین نسل از ایمانداران کلیسا، در هیچ جایی یا حتی اثری نمیبینیم که به عطای زبانها هیچگونه کنایه یا  اشاره ای شده باشد.

کلمنت روم (Clement of Rome) در سال 95 میلادی نامه ای به کلیسای قرنتیان مینویسد و در آن به تمام مشکلات روحانی آنها اشاره می کند، اما حتی یک اشارۀ کوچک هم به عطای زبانها در این نوشته دیده نمی شود، چون ظاهراً در آن زمان دیگر این عطا منقضی شده بود.

ژوستین شهید (Justin Martyr A.D. 100-165)، یکی از پدران برجستۀ کلیسا، که بین سالهای 100 الی 165 میلادی می زیست، بین کلیساهای مختلف سفر می کرد و مطالب دفاعیاتی بسیاری برای مسحیت نوشت. او هیچگاه به عطای زبانها اشاره ای نکرد. حتی لیستی از عطایای روحانی تهیه کرد اما عطای زبانها در بین آنها دیده نمی شود.

اوریجن (A.D. 185-253) یکی از نویسندگان و دانشمندان برجستۀ علم الهی، که بین سالهای 185 الی 253 میلادی می زیست، در هیچ کدام از آثارش (که البته همۀ آنها موجود می باشند) اشاره ای به زبانها نکرده است. بخصوص اینکه او در دفاعیه ای که خطاب به Celsus نوشته بود، متذکر شد که نشان رسولان مختص عصر خودشان بود و هیچ مسیحی معاصر، قادر به دریافت عطایای دوران باستان نخواهد بود.

کریسوستوم (A.D. 347-407) که بین سالهای 347 الی 407 میلادی می زیست، که یکی از برجسته ترین نویسندگان آن دوران بود،  در موعظه هایی که از رسالۀ اول قرنتیان داشته، در رابطه با باب دوازدهم این رساله چنین می گوید.

درک این بخش از رساله قدری مشکل است. دلیل نامفهوم بودن آن عدم آگاهی ما از حقایقی است که در آن زمان رُخ می داد، اما الان متوقف شده است.

کریسوستوم می گوید:

این چیزها، دیگر وجود خارجی ندارند و ما نمیتوانیم آنها را تعریف کنیم. حتی فکر ما از درک آنها عاجز است.

آگوستین مقدس (A.D. 354-430) که بین سالهای 354 الی 430 می زیست، در رابطه با پنطیکاست، روح القدس و زبانها در اعمال 4:2 چنین می گوید.

در دوران اولیه، روح القدس بر کسانیکه ایماندار بودند، ریخته شد، سپس آنها به زبانها سخن گفتند. اینها نشانه های مختص آن زمان بود و به همین علت دیگر برداشته شده اند.

همانطور که شاهدیم، برجسته ترین الهی دانانِ دوران باستان عطای زبانها را یک عمل دور افتاده می دانستند و با گذشت زمان، در قرن چهارم، دیگر کسی از آن اطلاعی نداشت.

بنا به اطلاعاتی که در دست است، در دوران اولیه فقط دو نفر بودند که در کلیسا به زبانها سخن گفتند. شخص اول  بنام Montanus می باشد که ادعا می کرد، که روح القدس است.

مونتانوس یک کاهن بت پرستِ مسیحی شده بود. او همراه دو کاهنۀ دیگر با حالت نئشه گی وردهایی به زبان می آوردند. مونتانوس، در نهایت، بخاطر عقاید بدعت آمیزش از کلیسا اخراج شد. او سعی داشت که با استفاده از موضوع زبانها ثابت کند که اکنون زمان آخر است.

درست مثل موعظه هایی که الان از رادیو، تلویزیون و ماهواره ها می شنویم، مونتانوس می گفت که عیسی مسیح بزودی به فریجیه ظاهر می شود تا ملکوتش را برقرار نماید و مراکزی را در شهر زادگاهش بنا خواهد کرد.

شخص دیگری که به زبانها سخن می گفت، ترتولیان (Tertulian) شاگرد مونتانوس، بود.

علاوه بر این، در آن دوران، موارد دیگری از سخن به زبانها اشاره شده، که توسط زنان کاهن بت پرستی که بنام غیبگو شهرت داشتند و همراه با پزشکان جادوگر در منطقه ای بنام دلفی (Delphi) زندگی می کردند، صورت گرفت.

اما در مسیحیت به هیچ وجه اثری از این عطا دیگر یافت نشد.

بعد از Montanus که در قرن دوم میزیسته کاهنان Cevenol هستند که در سال حدود 1685 میلادی زندگی می کردند. این گروه عقیده داشتند، که دارای عطای سخن گفتن به زبانها در حالت نئشه گی می باشند. آنها افراد عجیب غریبی بودند که در فرانسه زندگی می کردند. اعتقاد آنها بر این بود که کودکان خردسالشان زبان فرانسه را در حالت نشئه گی دریافت کردند. آنها با شوالیه ها و افراد نظامی که داشتند به جاهای دیگر یورش می بردند. از آنجائیکه خیلی فعالیتهای نظامی داشتند و هیچ کدام از پیشگوئیهایشان به تحقق نپیوست از تمام مجامع مسیحی اخراج شدند.

پس از آن، یک گروه اصلاح طلب کاتولیک بنام جانسِنیست ها (Jansenists) روی کار آمدند. آنها مخالف اصلاح طلبان پروتستان بودند.  حدود سال 1731 میلادی در شب، جلساتی در کنار مقبرۀ رهبرشان برگذار می کردند که در آن، با نشئه گی به زبانها سخن می گفتند.

 پس از آن، شیکرها که پیرو مادر آن لی (Shakers / followers of Mother Ann Lee) بودند، به روی کار آمدند. خانم آن لی بین سالهای 1736 الی 1784 میلادی زیست که خود را، هم رتبۀ عیسی مسیح، البته در جسم یک زن، می دانست!

به ادعای ایشان، عیسی، خدای مجسم شده در جسم مرد بود، و او خدای مجسم شده در جسم زن! خانم آن لی، بانی گروه Shakers در شهر Troy در نیویورک بود. او ادعا داشت که از خداوند مکاشفه ای دریافت کرده، که مطابق با آن، روابط جنسی، حتی در پیوند ازدواج، فاسد می باشد. راه حل پیشنهادی ایشون برای رهایی از این فساد جنسی، عریان رقصیدن در هنگام دعا کردن به زبانها بود.

بعد از آن، در سال 1830 میلادی آقای Edward Irving یک گروه کوچک در لندن تاسیس کرد. مکاشفات آنها با کلام خدا تضاد داشت، پیشگوئی هایشان به انجام نرسید، شفاهای فرضی آنها به مرگ انجامید و شایعات بسیاری در رابطه با زندگی غیر اخلاقی آنها بر سر زبانها بود.

تمام این وقایع خارج از تشکیلات کلیسایی صورت گرفتند.

اولین باری که بطور رسمی، اینگونه فعالیتها ثبت شد در سال 1901 در یک موسسۀ آموزشی تحت عنوان موسسۀ آموزشی کتاب مقدس بِتِل در توپِکای کانزاس بود (Bethel Bible College in Topeka, Kansas). خانم اگنس اوزمان (Agnes Ozman) بگفتۀ خود، تعمید روح القدس را همراه با تکلم به زبانها دریافت می کند. این عمل، بخشی از مراسم نهضت هولینس ها  (Holiness Movement) در آمریکا شد.

در سال 1906 میلادی تکلم به زبانها به جنبش خیابان آزوزا (Azusa st.) در لس آنجلسِ کالیفرنیا کشیده شد که تحت تاثیر آن واقعه، فرقه ها و کلیساهای پنطیکاستی و کاریزماتیک بوجود آمدند.

نهضت پنطیکاست معاصر، در اوائل قرن بیستم آغاز شد. در سال 1960 در شهر وَن نایز (Van Nuys) کالیفرنیا نهضت کاریزماتیک مدرن توسط آقای دنیس بِنِت، کشیش کلیسای اسقفی یا اپیسکپال، آغاز شد، که بر اثر آن تکلم به زبانها از محدودۀ فرقه های پنطیکاستی خارج شده به فرقه های دیگر نیز راه یافت.

خب این بود خلاصه ای از روند تکلم به زبانها در تاریخ.

روح القدس از زبان پولس رسول در اول قرنتیان 8:13 فرمود  زبانها انتها خواهد پذیرفت، که البته اینطور هم شد و هیچ دلیلی ندارد که بخواهیم قبول کنیم که کاربرد این عطا دوباره آغاز شده است.

بسیاری می پرسند که اگر کاربرد این عطا دوباره آغاز نشده، پس زبانهایی که امروزه در بعضی از کلیساها تکلم می کنند چیست؟ چگونه می تواند آن را توجیه کرد؟

خب اجازه بدهید که در جلسۀ بعد به این گونه سوالات پاسخ بدهیم.

اجازه بدهید که این را نیز اضافه کنم که من در بین پنطیکاستیها دوستان زیادی دارم که برایم بسیار عزیز و ارزشمند هستند و البته همیشه آنها را دوست خواهم داشت و محبت نیز خواهم کرد.

فراموش نکنید که ما در باب محبت سیر میکنیم و کلام خدا از ما میخواهد که هر آنچه میکنیم با محبت انجام بدهیم. بنابراین خود را با محبت الهی تجهیز کنیم و هر آنچه میکنیم بر مبنای آن انجام دهیم.

در درس بعدی مطالب را از اول قرنتیان 13 : 9 – 10 که بخش دوم از موضوع دوام و تداوم محبت است، ادامه خواهیم داد.

فیض و برکت خدا با همۀ شما باشد و بماند.