عطایای روحانی و کاربرد آنها (17)

ویژگی های محبت حقیقی (بخش سوم)

 (اول قرنتیان 6:13-7)

 

از باب 13 رسالۀ اول قرنتیان که به باب محبت معروف است، تا کنون 9 ویژگی از 15 ویژگیِ محبت را تا آیۀ پنجم با هم بررسی کردیم، و امروز ادامۀ آن را از آیۀ 6 پی می گیریم.

پولس رسول در ابتدای آیۀ 6 ما را با دهمین ویژگی محبت آشنا می کند  می گوید که:

آیۀ 6 محبت از ناراستی خوشحال نمی شود. (ترجمۀ مژده)

10)  محبت از ناراستی خوشحال نمی شود (آیۀ 6)

کلمۀ ناراستی اشاره به گناه دارد و در جوامع کنونی، مردم به دلایل مختلف، از گناه یا ناراستی خوشحال می شوند.

مثلاً:

بعضی از این که خلاف می کنند و قِسِر در می روند، خوشحال می شوند.

برخی دیگر هم با افکار بدی که دارند، خوشحالند!

تا حال به افرادی بر خوردید که با افتخار در مورد کارهای قبیح شان صحبت می کنند؟

خُب، شاید بگوئید این اعمال در بین غیر مسیحیان معمول است، اما، در کلیسا هرگز چنین را نمی توان پیدا کرد، در صورتیکه کلام خدا خلاف این را به ما ثابت می کند، بطوریکه پولس در رسالۀ اول قرنتیان به گناهی اشاره می کند که حتی در میان مردم خدانشناس هم دیده نمی شود!

اول قرنتیان 1:5-2 شنیده ام که در میان شما رسوایی بزرگی روی داده است ، و فسادی اتفاق افتاده که در میان مردم خدانشناس هم دیده نمی شود! شنیده ام که یکی از اعضای کلیسای شما، با زن پدر خود زندگی می کند! آیا باز هم به روحانی بودن خود می بالید؟ چرا از غصه و شرم ، عزا نمی گیرید؟ چرا این مرد را از کلیسا بیرون نمی کنید؟ (ترجمۀ تفسیری)

در ترجمۀ کلاسیک می گوید

شنیده شده که در بین شما زنا پیدا شده و چنان زنایی که در میان امتها هم نیست…. و شما فخر می کنید و ماتم هم ندارید…

کلام خدا تنها مرجعی است که واقعیت ماهیت انسان را به ما معرفی می کند. به طوری که در رومیان 3 : 23 می گوید همه گناه کرده اند و برای هیچ کس تخفیف قائل نمی شود. یعنی، آدمی در هر فرهنگ و نژاد و با هر سن و سال و سطح آگاهی ای که باشد، باز هم گناه کار است.

تمرد انسان گناه کار تا حدی است که با افتخار گناه می کند و حتی به آن می بالد. گویی خدایی نیست و جزایی هم در کار نمی باشد.

پولس رسول در این باب (یعنی باب 13 اول قرنتیان) به مخاطبینش، به خصوص اعضای کلیسای قرنتس، می گوید که، اگر اعمالتان از محبت سرچشمه نگرفته شده باشند، هیچ ارزشی نزد خدا ندارند.

گناه ورزیدن به خدا یک مسئله است و نادیده گرفتن مجازات آن نیز، مشکل دیگری است.

پولس رسول در این رابطه می گوید:

دوم تسالونیکیان 5:3 خداوند یاری فرماید تا محبت خدا و صبر مسیح را عمیق تر درک کنید. (ترجمۀ تفسیری)

در ترجمۀ قدیمی میگوید که خدا شما را به محبت مسیح هدایت کند.

به عبارتی، خدا مثل پدری مهربان ما را تحمل می کند تا رشد کنیم و زندگی در مسیح را بیاموزیم. در واقع آرزوی پولس برای ایمانداران کلیسای تسالونیکی این بود که، تمام ویژگی های محبت خدا، در آنها شکل بگیرد و شخصیت آن ها با محبت الهی عجین شود.

جالب اینجاست که جلوتر پولس به اعضای کلیسای تسالونیکی چنین حکم می کند.

دوم تسالونیکیان 6:3 و 14 ای برادران، به نام خداوندْ عیسی مسیح به شما حکم می‌کنیم که از هر برادری که کاهلی پیشه کرده است و مطابق تعلیمی که از ما گرفته‌اید رفتار نمی‌کند، دوری کنید…. هر‌‌گاه کسی از تعالیم ما در این نامه اطاعت نکند، او را نشان کنید و با وی معاشرت ننمایید تا شرمنده شود. (ترجمۀ هزارۀ نو)

جنبۀ دیگر محبت این است که آنچه را که مانع رشد روحانی ما و کلیسایش می شود را از مشارکت هایمان حذف کنیم. کسی که محبت دارد، در هیچ شرایطی، نباید با گناه سازش کند. مسیح به یهودیان فرمود که از خمیرمایۀ فریسیان، یعنی آموزه های غلط و ریاکاری آن ها، دوری کنند، پولس رسول نیز در این رابطه، خطاب به اعضای کلیسای قرنتس، در رابطه با شخص فاسدی که در کلیسا عمداً گناه می کند، چنین می گوید:

اول قرنتیان 5 : 6 – 12 چگونه می توانید به پاکی و روحانیت خود ببالید، درحالیکه اجازه می دهید یک چنین رسوایی در میانتان رخ دهد؟ مگر نمی دانید که اندکی خمیرمایه، در تمام خمیر اثر می کند و باعث برآمدن آن می شود؟ پس این خمیرمایه گناه، یعنی این شخص فاسد را، که چنین رسوایی ببار آورده است، از میان خود بیرون کنید، تا خمیری تازه و فطیر باشید، که البته می دانم همینطور هستید. زیرا اکنون عید پسح فرا رسیده و مسیح که بره قربانی این عید می باشد، قربانی شده است. پس، بیایید این عید را برگزار کنیم، نه با نانی که با خمیرمایه گناه و شرارت تهیه شده، بلکه با نان فطیر و بدون خمیرمایه، یعنی با احترام و یکرنگی و راستی! در نامه قبلی نوشتم که با اشخاص فاسد معاشرت نکنید. البته منظورم از اشخاص فاسد، بی ایمانان نیستند که در زناکاری، طمع، فریب مردم و بت پرستی زندگی می کنند. زیرا نمی توانید در این دنیا زندگی کنید و با چنین کسانی برخورد نکنید. بلکه منظورم این بود، که اگر کسی از بین خودتان ، ادعا می کند که برادر مسیحی شماست اما در عین حال زناکار، طمع کار، به دزبان، بت پرست، مشروب خوار و یا فریبکار است، با او معاشرت نکنید. با چنین کسی حتی بر سر یک سفره هم ننشینید! وظیفه ما این نیست که افراد خارج از کلیسا را مورد قضاوت و داوری قرار دهیم. اما وظیفه داریم با آنانی که در کلیسا هستند و زندگی گناه آلودی دارند، با شدت برخورد کنیم و بر آنان داوری نماییم. (ترجمۀ تفسیری)

بنابراین، مسیحیانی که محبت مسیح را در خود دارند، هرگز از اعمالی چون غیبت کردن، گوش دادن به جوکهای توهین آمیزی که باعث آزار دیگران است خوشحال نمی شود و به آن ها نمیخندد.

کسی که محبت مسیح را در قلبش دارد از هیچ عمل گناه آلودی خوشحال نمی شود و تا آنجایی که بتواند از ایشان فاصله میگیرد.

پولس در ادامۀ این مطلب در آیۀ 6 به یازدهمین ویژگی محبت اشاره می کند و می گوید که:

اول قرنتیان 13 : 6 محبت با راستی شادی می کند. (ترجمۀ کلاسیک)

11) محبت با راستی شادی میکند (آیۀ 6)

شاید بعضی بپرسند که، چرا نمی گوید که محبت با عدالت شادی می کند؟ خوب دلیلش این است که چون عدالت بر مبنای راستی یاحقیقت استوار است.

شما هرگز نمی توانید بدون حقیقت الهی به عدالت برسید.

می خواهم در اینجا توجه شما را به دو مطلب جلب کنم. محبت فقط زمانی با حقیقت شادی می کند که آن حقیقت اولاً تعلیم داده شود و ثانیاً در زندگی عملاً انجام شود.

محبت نمی تواند با عقاید نادرست شادی کند. محبت از تعلیم نادرست خوشحال نمی شود. محبت طاقت آموزۀ غلط را ندارد. محبت هرگز نمی گوید من با تعالیم این گروه کاری ندارم بلکه فقط میخواهم آنها را دوست داشته باشم.

این گونه سخنان، که بسیار هم معمول شده، از نهضتی تحت عنوان نهضت جهانی شدن  Ecumenical Movement سرچشمه می گیرند. این روزها در بسیاری از جوامع، مردم به بهانۀ محبت کردن یکدیگر، جمع می شوند و می گویند که ما می خواهیم همه را محبت کنیم.

  من از بعضی خادمین می پرسم که چطور می توانید با کسانی که تعلیم غلط می دهند مشارکت کنید و با آنها دست دوستی و همکاری بدهید.

پاسخ آنها این است خوب در کلام آمده که باید همه را محبت کنیم. سوالی که از اینگونه اشخاص باید بپرسیم این است که،

پس تکلیف آیه ای که می گوید محبت از ناراستی خوشوقت نمی گردد بلکه با راستی شادی می کند چیست؟

 این گونه آیات، بستری است که محبت بر مبنای آن ها عمل می کند.

من هرگز نمی توانم دستم را دور گردن مسیحیانی بگذارم که حقایق کلام خدا را تدریس نمی کنند.

همچنین نمی توانم با کسانی مشارکت داشته باشم که می دانم عمداً ریاکاری می کنند و مطابق با حقایق کلام خدا رفتار و زندگی نمی کنند.

محبت زمانی شادی می کند که حقایق کلام خدا، نه تنها آموزش، بلکه به آنها عمل هم می شود.

مطمئن باشید که حتی ذره ای سازش با ناراستی، آرامش و شادی شخص مسیحی را سلب می کند. شخصی را که تعلیم غلط می دهد را ممکن است محبت کنیم اما هرگز از او شاد نخواهیم بود.

یوحنا در رسالۀ دوم خود آیۀ 6 میگوید:

دوم یوحنا 6 و این است محبّت که موافق احکام او سلوک بنماییم. (ترجمۀ کلاسیک)

یوحنای رسول در اینجا کاملاً روشن می سازد که در اینجا منظور از محبت، یک احساس نیست، حتی یک حالت رفتاری (attitude) هم نیست، بلکه سلوک یا اطاعت کردن از فرامین یا حقایق خداست.

پس محبت یعنی حقیقت را زندگی کردن و در آن سالک شدن.

از این جهت، محبت، هرگز حقیقت را نادیده نمی گیرد. هرگز نسبت به آن بی تفاوت نیست. هیچگاه نمی گوید که برای من فرقی نمی کند که مردم چطور با آن رفتار می کنند و یا به قول معروف، گفتار و پندار و کردارشان نسبت به حقیقت چیست؟، من فقط آنها را محبت می کنم و بس!.

برای روشن شدن موضوع به ادامۀ آیات در دوم یوحنا توجه کنید:

دوم یوحنا 7-11 مراقب‌ معلمین‌ فریبکار باشید، که‌ تعدادشان‌ روزبروز زیادتر می‌شود. ایشان‌ قبول‌ ندارند که‌ عیسی‌ مسیح‌ بصورت‌ یک‌ انسان‌ و با بدنی‌ همچون‌ بدن‌ ما به‌ این‌ جهان‌ آمد. بلی‌، اینان‌ مخالف‌ حقیقت‌ و مسیح‌ هستند. بنابراین‌، از ایشان‌ برحذر باشید تا مانند آنان‌ نشوید، مبادا اجر آسمانی‌ خود را از دست‌ بدهید که‌ همه‌ ما برای‌ بدست‌ آوردن‌ آن‌، اینقدر تلاش‌ کرده‌ایم‌. پس‌ بکوشید تا پاداش‌ خود را تمام‌ و کمال‌ از خداوند دریافت‌ دارید. زیرا اگر از تعالیم‌ مسیح‌ منحرف‌ شوید، از خدا نیز منحرف‌ خواهید شد. اما اگر به‌ تعالیم‌ مسیح‌ وفادار بمانید، خدا را نیز خواهید داشت‌. به‌ این‌ ترتیب‌، هم‌ “پدر” را خواهید داشت‌ و هم‌ “پسر” را. اگر کسی‌ برای‌ تعلیم‌ دادن‌ کلام‌ خدا نزد شما آید، اما به‌ تعالیم‌ مسیح‌ ایمان‌ نداشته‌ باشد، او را به‌ خانه‌ خود راه‌ ندهید و حتی‌ به‌ او سلام‌ نکنید، زیرا اگر با این‌ فاسدان‌ معاشرت‌ کنید، مانند آنان‌ خواهید شد. (ترجمۀ تفسیری)

یوحنا به صراحت می گوید، شخصی که با افرادی که تعلیم صحیح ندارند معاشرت کند، پاداش یا برکت خدا را از دست می دهد. محبت بهانه ای برای جدا نکردن حقیقت از دروغ نیست.

بنابراین، محبت در محدودۀ فرامین و حقایق کلام خدا و آنهایی که آن را تعلیم می دهند عمل می کند.

میبینید که کتاب مقدس چقدر در این رابطه سخت می گیرد؟ این مسئله آنقدر مهم است که می گوید، افرادی را که تعلیم غلط می دهند را به خانۀ خود مپذیرید و حتی به آنان سلام هم نگوئید! خداوند در این رابطه در اشعیا 1 : 13 چنین میگوید:

اشعیا 1 : 13 و 14 دیگر این‌ هدایای‌ باطل‌ را نیاورید. من‌ از بخوری‌ که‌ می‌سوزانید نفرت‌ دارم‌ و ازاجتماعات‌ مذهبی‌ و مراسمی‌ که‌ در اول‌ ماه‌ و در روز سَبَت‌ بجا می‌آورید بیزارم‌. نمی‌توانم‌ این‌ اجتماعات‌ گناه‌آلود را تحمل‌ کنم‌. از همه‌ آنها متنفرم‌ و تحمل‌ دیدن‌ هیچکدام‌ را ندارم‌. (ترجمۀ تفسیری)

حال بیائید به جنبۀ مثبت آن یعنی، محبت با راستی شادی می کند.“، نگاهی بی اندازیم.

به عبارتی، محبت، به جای این که بدی های مردم را افشاء کند در رابطه با نکات مثبت و خوبی های آن ها با دیگران حرف می زند. (مثلاً از خوبی های مادر زن یا مادر شوهر تعریف کردن).

من خیلی دوست دارم که با چنین افرادی معاشرت کنم. این تیپ افراد خیلی مثبت و حضورشان در کلیسا مفید و باعث برکت است.

ای کاش جزء افرادی باشیم، مثبت اندیش. یعنی بجای اینکه با دیدن نقطه ضعف ها، ایرادگیری، ضایع کردن، و در نهایت فاصله گرفتن از آنها، قادر باشیم نکات مثبت شان را ببینیم و آن ها را بپذیریم و محبت کنیم.

عیسی مسیح خود، شخص مثبت اندیشی بود. هنگامی که شاگردانش را دعوت به پیروی کرد در آنها نکاتی می دید که شاید هیچ کدام از ما هرگز نمی دیدیم.

مثلاً در متای باجگیر که بر باج گاه نشسته بود، شخصی را می دید که عاشق حقیقت است. شخصی که علی رغم حرفه ای که داشت، پول زور از کسی نمی گرفت و، از در آغوش کشیدن و دفاع کردن حقیقت عار نداشت.

در پطرس نیز یک شخص غیور می دید که حاضر بود حتی جانش را برای راستی بدهد.

عیسی مسیح خوب می دانست که قادر بود از این افراد چه کسانی بسازد، به همین دلیل، ضعف های آن ها را متحمل شد. لازم نبود که کسی به مسیح چیزی بگوید، او همه چیز را در مورد همه کس می دانست.

محبت همیشه نیکویی ها را تشویق می کند. در طلب بهترین است و با آنها شادی می کند.

امیدوارم که به فرزندانمان این را تعلیم دهیم که مثبت اندیش باشند و نکات مثبت را در مردم ببینند و آنها را تحسین کنند. تشویق در رشد و پرورش کودکانمان بسیار نقش حیاتی دارد.

گفته شده که در یکی از روستاهای اسکاتلند خادمی زندگی می کرد که مشوق خوب و نمونه ای بود. او حتی از کوچکترین و ساده ترین چیزها بسیار شادی می کرد، به طوری که وقتی فوت کرد، مردم گفتند که دیگر کسی نیست که در این روستا از ترقی و پیشرفت آدم های ساده شادی کند و قدر آن ها را بداند.

  امیدوارم که در بین ما کسانی باشند که از چیزهای کوچک خوشحال شوند. از راست بودن و راست زندگی کردن شادی کنند و دیگران را نیز در این کار تشویق نمایند.

آقای William Gladstone نخست وزیر اسبق انگلستان،  ساعت 2 بعد از نیمه شب، در یکی از بحرانی ترین دوران خدمتش، وقتی در اطاق کار منزلش، در حال تنظیم سخنرانی که قرار بود روز بعد برای انتخابات ایراد کند، بود، زن فقیری درب خانۀ او را می زند.

در حالیکه فرزند مریض و نیمه جانش را در آغوش گرفته بود با اصرار از شخصی که درب را باز کرد درخواست می کند تا با آقای Gladstone ملاقات کند.

آقای Gladstone وقتی این را میشنود آن کودک را برداشته به اطاقی می برد و تا صبح با او در مورد مسیح صحبت می کند، که در نهایت آن کودک، با ایمان و توکل به خدا، چشمانش را می بندد و جان می سپارد. آقای Gladstone  می گوید از فرصتی که به من داده شد، تا بتوان در آخرین لحظات زندگی اش، با او باشم و محبت خدا را با او در میان بگذارم، شادی غیرقابل وصفی سراسر وجودم را فرا گرفته بود. او می گوید این یکی از بهترین لحظات زندگی ام بود.

خب عزیزان، تا اینجا، یازده ویژگی محبت را بررسی کردیم.

آیۀ 7 …

آیۀ هفتم اشاره به آخرین چهار ویژگی محبت می کند، و آنچه به طور مشترک در این چهار مورد دیده می شود، واژۀ همه می باشد.

پولس رسول با این واژه مفهوم محبت را به اوج خود می رساند. او میگوید:

اول قرنتیان 13 : 7 محبت در همه چیز صبر می کند و همه را باور می نماید؛ در همه حال امیدوار می باشد و هر چیز را متحمل می باشد. (ترجمۀ کلاسیک)

 و بعد نتیجه می گیرد که محبت هرگز ساقط نمی شود، یا به عبارتی هرگز شکست نمی خورد.

محبت همیشه موفق و پیروز و ماندگار است.

بیائید این چهار ویژگی را در آیۀ 7، به ترتیب با هم بررسی کنیم.

همانطور که مشاهده می کنید واژه هایی چون همه چیز، همه حال، هر چیز و همه را، در هر چهار مورد به طور اغراق آمیز و با لحن مبالغه گویی مطرح شده اند.

برای درک مطالب، باید سبک نگارش را در نظر گرفت، چون وقتی پولس می گوید که همه چیز، او منظورش بطور جهانی نیست. چون به هر حال ما باید مسائل را تفکیک و تجزیه تحلیل کنیم، و سپس با تمیز و تشخیص دادن مطالب، آنها را بسنجیم و نسبت به آنها رفتار نمائیم.

کلام خدا در این رابطه چنین می گوید.

اول یوحنا 1:4 عزیزان‌ من‌، اگر کسی‌ ادعا کند که‌ ازجانب‌ خدا پیغامی‌ دارد، زود باور نکنید. نخست‌، او را بیازمایید تا دریابید که‌ آیا پیغام‌ او از جانب‌ خداست‌ یا نه‌؛ زیرا معلمین‌ و واعظین‌ دروغین‌، این‌ روزها همه‌ جا پیدا می‌شوند. (ترجمۀ تفسیری)

بنابراین، وقتی پولس می گوید محبت همه را باور می کند، قطعاً منظورش، کلی یا جهانی نیست. بلکه هدفش همۀ مواردی که در محدودۀ کلام خدا می باشند، است. به عبارتی، هر موردی که در چهارچوب الهی و کلام خدا قرار دارد.

نکتۀ دیگر این که، این چهار ویژگی آخر، خیلی به هم نزدیک و مربوط هستند.

ویژگی دوازدهم در آیۀ 7 می گوید که محبت در همه چیز صبر می کند.

12) محبت در همه چیز صبر میکند (آیۀ 7)

ترجمۀ هزارۀ نو می گوید با همه چیز مدارا می کند و در ترجمۀ تفسیری آمده که در هر وضعی وفادار می ماند.

به عبارتی، محبت به خاطر احترام، عشق و علاقه ای که نسبت به دیگری دارد، با خطایایش مدارا می کند، نمی گذارد که آنها افشاء شوند، بلکه آنها را از نظر دیگران مخفی می کند. البته، نه بخاطر اینکه مظلوم واقع شده، بلکه چنین شخصی فقط از روی محبت این عمل را در حق طرف مقابلش انجام می دهد.

مثل این می ماند که شخصی، پارگی پیراهن دوستش را، با کت یا شالش بپوشاند، تا دیگران نبینند.

اصولاً آنچه انسان از طبیعت گناه آلود خود به ارث می برد، این است که معمولاً تمایل دارد تا راز و خطایای دیگران را فاش کند.

برای مثال نگاهی به دکۀ روزنامه فروشی محل بی اندازید و خواهید دید که خبرهای روز مملو از افشای مسائل زندگی شخصی و کاری افراد، بخصوص آنهایی که معروفند، می باشد. از سرگذشت طلاق، روابط نامشروع، باردار شدن خارج از ازدواج، سقط جنین گرفته تا چاق و لاغر شدن آنها.

مشکلِ فاش کردن عیوب دیگران را هم می توانیم در کودکانمان، مشاهده کنیم. معمولاً بچه ها این تمایل را دارند که خبرچینی یکدیگر را بکنند. مثلاً کودکی که می آید تا کار زشت برادرش را به والدینش گزارش دهد.

البته در افراد بالغ هم این چنین، خبرچینی و غیبت گویی ها دیده می شود.

برای بعضی ها، این عادات زشت، تا آخر عمرشان باقی می ماند. گویا این عمل به آنها یک حس تبرئه شدن از وضعیت گناه آلود خودشان، می دهد، به طوری که، چون گناهی را که دیگران می کنند، انجام نمی دهند، خود را مقدس می بینند.

اما کسی که محبت دارد، همیشه سعی می کند تقصیر دوست یا همسر یا حتی کودکانش را بپوشاند.

به انگلیسی می گویند که روی تقصیرهای طرف پتو میکشاند تا دیگران نبینند.

کلام خدا در اول پطرس 8:4 می فرماید:

اول پطرس 8:4 و اوّلِ همه با یکدیگر بشدّت محبّت نمایید، زیرا که محبّت کثرت گناهان را میپوشاند.

امثال 12:10 نیز در این رابطه می فرماید:

امثال 10 : 12 بغض، نزاع ها می انگیزاند، اما محبت هر گناه را مستور می سازد. (ترجمۀ کلاسیک)

برای درک این آیه و آیات مشابه کافیست، به شخصی که خیلی دوستش داریم فکر کنیم. این شخص می تواند، پدر، مادر یا همسرمان باشه. حالا تصور کنید که اگر او نسبت به ما خطایی مرتکب شود، چقدر راحت از آن می گذریم. اشتباه او اصلاً به نظر ما نمی آید، چون آنقدر او را دوست داریم، که تقصیرش را می پوشاند.

اما درست برعکس، کسی را که دوست نداریم، هر خطای کوچکش، برایمان بزرگ جلوه می کند.

مدارا کردن، یکی از ویژگیهای بسیار زیبای محبت است.

بهترین نمونۀ آن را می توان در محبتی که مسیح بر صلیب نشان داد، دید.

خدائیکه، ما را دوست دارد، دست روی دست نگذاشت تا ببیند سرانجامِ ما چه می شود. او، خیلی راحت می توانست گناهان ما را حتی در مقابل چشمان دیگران فاش کند.

به طوری که همۀ ما از هم خجالت بکشیم و از روی هم شرمنده شویم. اما خدا هرگز اینگونه با ما برخورد نکرد. او، حتی پشت سر ما با فرشتگان هم صحبت نکرد.

بلکه، جلال آسمان را ترک کرد، و بر صلیب رفت تا ما را از اسارت و نتایج گناه نجات بخشد.

به عبارتی، مسیح گناهان ما را پوشش داد.

این کار خدا، نمایانگر نهایت محبت او نسبت به ماست.

اشعیا 53 : 4 – 9 این‌ دردهای‌ ما بود که‌ او به‌ جان‌ گرفته‌ بود، این‌ رنج های‌ ما بود که‌ او بر خود حمل‌ می‌کرد؛ اما ما گمان‌ کردیم‌ این‌ درد و رنج‌ مجازاتی‌ است‌ که‌ خدا بر او فرستاده‌ است‌. برای‌ گناهان‌ ما بود که‌ او مجروح‌ شد و برای‌ شرارت‌ ما بود که‌ او را زدند. او تنبیه‌ شد تا ما سلامتی‌ کامل‌ داشته‌ باشیم‌. از زخم های‌ او ما شفا یافتیم‌. ما همچون‌ گوسفندانی‌ که‌ آواره‌ شده‌ باشند، گمراه‌ شده‌ بودیم‌؛ راه‌ خدا را ترک‌ کرده‌ به‌ راه‌های‌ خود رفته‌ بودیم‌. باوجود این‌، خداوند تقصیرها و گناهان‌ همه‌ ما را به‌ حساب‌ او گذاشت‌! با او با بی‌رحمی‌ رفتار کردند، اما او تحمل‌ کرد و زبان‌ به‌ شکایت‌ نگشود. او را مانند بره‌ به‌ کشتارگاه‌ بردند؛ و او همچون‌ گوسفندی‌ که‌ نزد پشم‌ برنده‌اش‌ بی‌زبان‌ است‌، خاموش‌ ایستاد و سخنی‌ نگفت‌. به‌ ناحق‌ او را به‌ مرگ‌ محکوم‌ کرده‌، کشتند و مردم‌ نفهمیدند که‌ او برای‌ گناهان‌ آنها بود که‌ کشته‌ می‌شد بلی‌، او بجای‌ مردم‌ مجازات‌ شد. هنگامی‌ که‌ خواستند او را همراه‌ خطاکاران‌ دفن‌ کنند، او را در قبر مردی‌ ثروتمند گذاشتند؛ اما هیچ‌ خطایی‌ از او سر نزده‌ بود و هیچ‌ حرف‌ نادرستی‌ از دهانش‌ بیرون‌ نیامده‌ بود. (ترجمۀ تفسیری)

محبت حتی از پوشش گناه دیگری، پا فراتر می گذارد، محبت آنقدر همدردی می کند که نه تنها درد دیگری را کاملاً احساس، بلکه رنجش را تحمل می کند.

محبت حقیقی بر روی صلیب مسیح آشکار شد.

خدا فقط ردایش را برروی گناهان ما نینداخت، حتی او فقط به همدردی با ما بسنده نکرد، بلکه او جریمۀ گناهان ما را بر جسم خود حمل نمود.

به عبارتی محبت واقعی آن است که، شخص تقصیر طرف مقابل را بپوشاند، بارش را متحمل شود، و حتی تقصیرش را بخود بگیرد، یعنی مجرم شناخته شود و جریمه اش را بپردازد.

در دورۀ Cromwell سربازی محکوم به اعدام می شود و قاضی تعیین می کند که در یک روز معین، هنگامی که ناقوس خاموشی شهر به صدا در می آید، حکم اعدام او انجام شود.

از قضا، دختری که عاشق آن سرباز بود، با سعی و تلاش بسیار نزد قاضی و Cromwell می رود، تا از اعدام آن سرباز صرف نظر کنند. اما موفق به اینکار نمی شود.

سرانجام، روز اعدام می رسد، و آن دختر به بالای برجی که ناقوس شهر در آن قرار داشت می رود و درست زمانی به آنجا می رسد که ناقوس باید بصدا در میآمد. کارگری که مسئول بصدا در آوردن ناقوس بود با کشیدن طناب شروع بکار می کند. اما از آنجائیکه آن دختر به زنگولۀ ناقوس آویزان شده بود، به دیواره های آن برخورد می کند و به همین دلیل، صدایی از ناقوس شنیده نمی شود.

آنچه شنیده می شد صدای فریاد دخترک بود که به بدنۀ ناقوس برخورد می کرد. ماموری که طناب ناقوس را می کشید، ناشنوا بود، و نمی توانست صدای آن دخترک بیچاره را بشنود، به خیال خودش داشت وظیفۀ هر شبش را انجام می داد.

پس از متوقف شدن ناقوس مردم آن دختر را پائین کشیدن و به نزد Cromewell  بردند، هنگامیکه کرامول زخمها و جراحتهای آن دختر را دید دلش به رحم آمد و گفت، امشب صدای خاموشی زنگ ناقوس را نخواهید شیند، بنابراین مجرم آزاد خواهد شد.

در این داستان، شاهد شخصی هستیم که چگونه محبت خود را در عمل ثابت می کند. ای کاش ما نیز بتوانیم آنقدر نسبت به مردم محبت داشته باشیم که حاضر باشیم تقصیرهای مردم را بپوشانیم و درد و رنجی را که از تقصیرهای آنها به ما رسیده متحمل شده با آن مدارا کنیم و حتی فراتر از اینها، اگر قرار باشد جریمه ای نیز پرداخت شود، آن را بپردازیم و بدین ترتیب آنها را از نتیجۀ تقصیرشان برهانیم.

این نوع محبت، خداگونه یا بهتر بگوئیم، مسیح گونه است.

سیزدهمین ویژگی محبت در آیۀ هفتم این است که همه را باور می نماید.

13) محبت همه را باور مینماید (آیۀ 7)

به جای ظنین شدن، فاش کردن راز دیگران، غیبت کردن، تهمت زدن یا بدخواهی مردم، محبت همیشه خیرخواه دیگران است. (love believes in the best in someone else). به عبارتی او ضعف شخص خاطی را میبیند، ردایش را روی آن می گذارد و سپس با خیرخواهی به او فکر می کند.

محبت بدگمان نیست. به محض دیدن ایراد دیگران زود قضاوت نمی کند، تهمت نمیزند و شایعه پراکنی نمی کند. محبت همیشه و در همه حالت مثبت اندیش و خیرخواه است.

علاوه بر عیسی مسیح و نمونه های کتابمقدسی، اینگونه محبت را میتوان در والدینی دید که نسبت به فرزندان خطاکارشان، با صبر و تحمل رفتار می کنند. این گونه والدین، بدی فرزندانشان را با بدی پاسخ نمی دهند، بلکه با ردای محبت، خطاهایشان را می پوشانند و با صبر و خیرخواهی منتظر لحظۀ به خود آمدن و بازگشت شان می شوند.

مثل ماجرای پسر گمشده که، پدر مهربان علی رغم رفتار توهین آمیز پسرش، صبر و تحمل کرد تا او نزدش برگردد، و هنگامی که برگشت با چنان محبت عظیمی او را پذیرفت که انگار اصلاً از اولش هم هیچ اتفاقی نیافتاده بود.

این گونه محبت بسیار عجیب است و به عقیدۀ من، عطیۀ الهی، بخصوص به والدین است. این نوع محبت را، همچنین میتوان در زن یا شوهر ایمانداری یافت که رفتار و اعمال بد همسر بی ایمانش را سالها با صبر و حوصله و خیرخواهی، به امید روزی که توبه و بازگشت آنها را بسوی خدا ببینند، تحمل می کنند.

پس، محبت، ضعف و گناه را میبیند، برایش دعا میکند، آن را ملامت میکند اما ردایش را روی آن میاندازد تا فاش نشود.

دوستان ایوب، او را بخاطر مشکلاتش سرزنش می کردند. مرتب با او بحث کردند و از او خواستند که، از گناهی که بخاطرش تنبیه شده، توبه کند.

ایوب نیز به آنها چنین میگوید.

ایوب 27:21 اینک افکار شما را می دانم و تدبیراتی که ناحقّ بر من می اندیشید.

اما کلام خدا می گوید، با این همه، ایوب گناه نکرد. او پاسخ دوستانش را با بدی نداد. صبر کرد و آنها را تحمل نمود.

در انجیل متی می خوانیم که رهبران مذهبی یهود، پس از اینکه عیسی مسیح دیوزده ای را شفا داد، او را متهم به همکاری با دیوها کردند، در واقع به مردم گفتند که او با کمک رئیس دیوها این معجزات را می کند.

سوال این است که چرا فریسیان باید دربارۀ عیسی اینطور قضاوت کنند؟ مگر شفای یک دیو زده کار بدی بود که مسیح انجام داد؟ پاسخ این است که، چون فریسیان مسیح را دوست نداشتند.

از آنجائیکه او را دوست نداشتند، هر کاری هم که مسیح انجام می داد، به آن ایراد می گرفتند. اگر او را دوست میداشتند، قدر اعمال او را می دانستند و اعمالش را می ستودند.

اگر از والدینی که فرزندانشان را دوست دارند، در مورد آیندۀ آنها سوال کنید با اطمینان خواهند گفت ما مطمئنیم که فرزندمان آینده موفقی خواهد داشت. چون والدین مرتب در رابطه با موفقیت فرزندانشان فکر می کنند.

همین مسئله در رابطه با کسانی که از آنها متنفر می باشند، بطور عکس، صادق است. وقتی در دل مان نسبت به شخصی تنفر و انزجار، آغاز می شود، از همان لحظه در جستجوی ایرادات او می شوید.

ولی کسی که محبت دارد، همانطور که در غلاطیان 1:6 می گوید، ملاحظۀ افراد ضعیف تر را می کند.

شاگردان مسیح، هر کدام ضعفهایی داشتند. بعنوان مثال:

یقوب و یوحنا می خواستند جای ویژه ای در ملکوت مسیح داشته باشند.

پطرس مشکل کم ایمانی داشت.

اگر عیسی مسیح با دید انسانی به آنها نگاه می کرد، از همان ابتدای کار، آنها را رد می کرد.

اما اینطور نشد، بلکه مسیح با صبر، بی ایمانی، ریاکاری، جاه طلبی و سایر گناهان آنها متحمل شد.

او باور داشت که آنها به پیروان سرسپرده و از جان گذشته ای مبدل خواهند شد. چون، آنها را با محبت الهی دوست داشت.

البته در خیرخواهی و نیک اندیشی برای مردم هیچ تضمینی نیست. ولی حداقل سودی که این کار دارد، این است که می دانیم، آنچه که باید در مقابل آنها انجام بدهید، داده ایم.

بعبارتی، وجدانمان از بابت آنها آسوده است.

چهاردهمین ویژگی محبت در آیۀ 7 این است که محبت در همه حال امیدوار می باشد.

14) محبت در همه حال امیدوار میباشد (آیۀ 7)

محبت، طولانی ترین رابطه است. طولش آنقدر زیاد است که هرگز قطع نمی شود. مثل سیم رابطی که خیلی بلند است و میتوان هر فاصله را با آن تامین کرد. طول آن به بلندی فیض خدا کاربرد دارد. هیچ خطا، اشتباه یا ناراحتی ای آن را قطع نمی کند. آنچه باعث میشود که محبت یک ایماندار به این بلندی برسد، وعدهای خداست.

سوالی که باید از خود بپرسیم این است که آیا کاری هست که برای خدا مشکل یا غیرممکن باشد؟ در چند سال اخیر مجبور شدم که رابطه ام را با چند نفر از برادرانی که سالهاست آن ها را می شناسم که ایمان مسیحی را ترک کردند، قطع کنم. چون ادامۀ رابطه با آنها داشت به خدمت، زندگی روحانی، زندگی خانوادگی و مواردی که خیلی در زندگی برایم نقش حیاتی داشتند، صدمه میزد. ولی با وجود این، هرگز امیدم را برای بازگشت آنها به مسیح و کلیسا، از دست ندادم.

گرچه فاصلۀ زیادی با آنها پیدا کردم، اما با امیدواری برای بازگشتان دعا می کنم. مثل این می ماند که هنوز بین من و آنها طنابی وجود دارد.

بخاطر محبتی که نسبت به مردم داریم، باید در همه حال، امیدوار باشیم.

پس، محبت هرگز امیدش را از دست نمی دهد. همیشه به آینده خوش بین است. محبت اشتباه مردم را ختم یک رابطه نمی داند. به عبارتی به راحتی با مردم قطع رابطه نمی کند. محبت هرگز از مردم قطع امید نمی کند. این مسئله را درست در رابطه با خدا و قوم اسرائیل می بینیم.

عیسی مسیح هرگز انکار پطرس را خاتمۀ کار ندید. پولس هم هیچگاه شرارتهای کلیسای قرنتس را آخر کار آنان ندانست.

یاس و ناامیدی نباید در زندگی ایمانداران جایی داشته باشد. امروزه شاهد زن و شوهرانی هستیم که زندگی با همسر گناهکارشان را تحمل می کنند.

والدینی که فرزندان سرکش شان را با پشتکار محبت می کنند، و دوستانی که ارتباط دوستانۀ خود را با دوستان غیر قابل تحملشان را حفظ می کنند، همۀ آنها به امید روزی هستند، که با دخالت مستقیم خدا شاهد معجزۀ تولد تازه در زندگی شان باشند.

هنگامی که در ایمانمان ضعیف می شویم، ریسمان امید را محکم بچسبیم. گاهی انسان قضاوت های اشتباه در مورد مردم می کند.

پانزدهمین و آخرین ویژگی محبت در آیۀ 7 این است که محبت هر چیز را متحمل می باشد.

15) محبت هر چیز را متحمل میباشد

پولس رسول قصد دارد که عکس العملِ محبت را در شرایط بی نهایت طاقت فرسا و سخت شرح دهد، از این جهت او از یک اصطلاح نظامی، که مفهوم آن، مستقر شدن در میدان نبرد و شرایط بسیار سخت است، استفاده می کند.

بعنوان مثال: عکس العمل استیفان را در هنگام سنگسار شدنش در نظر بگیرید.

اعمال رسولان 54:7-60 سران قوم یهود از این سخنان سخت برآشفتند و بشدت خشمگین شدند.  ولی استیفان پر از روح القدس بسوی آسمان خیره شد و جلال خدا را دید و همچنین عیسی را که در دست راست خدا ایستاده بود.  پس به ایشان گفت : «نگاه کنید! من آسمان را می بینم که باز شده است و مسیح را می بینم که در دست راست خدا ایستاده است !»  حضار که دیگر طاقت نداشتند، گوش های خود را گرفتند و تا توانستند فریاد زدند و بر سر استیفان ریختند،  و کشان کشان او را از شهر بیرون بردند تا سنگسارش کنند. کسانی که علیه استیفان رسماً شهادت دادند با آنانی که او را سنگسار کردند، عباهای خود را از تن درآوردند و پیش پای جوانی گذاشتند به نام پولُس .  در همان حالی که استیفان را سنگسار می کردند، او چنین دعا کرد: «ای عیسای خداوند، روح مرا بپذیر!»  سپس روی زانوها افتاد و با صدای بلند گفت : «خداوندا، این گناه را به حساب آنان نگذار!» بعد از این دعا، جان سپرد. (ترجمۀ تفسیری)

عکس العمل استیفان یادآور، ردایی است که با محبت بر روی گناهان و تقصیرهای مردم می کشانیم. استیفان علاوه بر ایمانش، بسیار شخص امیدواری بود. او با ایمان، به مردمی موعظه کرد که امیدوار بود به زودی به عیسی مسیح ایمان می آورند.

هنگامیکه ایمانش سست می شد، به امیدی که داشت متوسل می شد، و هرگاه امیدش ضعیف می شد، تنها چیزی که برایش باقی می ماند “تحمل” یا “استقامت” بود.

تصورش را بکنید که استیفان با چه عشق و علاقه و ایمانی نزد مردم می رفت و پیام کلام خدا را برایشان موعظه میکرد. اما شاید دور از انتظارش، مردم از شنیدن پیامش بسیار خشمگین می شدند، به قدریکه او را کشان کشان به بیرون بردند تا سنگسارش کنند. در آن شرایط سخت تنها چیزی که برایش باقی مانده بود، تحمل کردن آنان بود.

استیفان این کار را از خداوندش، عیسی مسیح، هنگامی که او بر روی صلیب برای آمرزش گناه مردم شفاعت کرد، آموخته بود. از این جهت استیفان نیز، مثل خداوندش عیسی مسیح، در آن شرایط طاقت فرسا گفت: پدر ببخش ایشان را، زیرا که نمی دانند چه می کنند.

پس میبینید که محبت هرگز خاموش نمی شود. هیچگاه دست نمی کشد. عقب نشینی نمیکند و خسته خاطر و مایوس نمی گردد.

حتی اگر بعد از سالها محبت، خدمت و زحمت کشیدن، در عوض، توهین و بدخُلقی و بی وفایی ببینیم باز هم، دست از محبت کردن بر نخواهیم داشت، بلکه تحمل خواهید کرد.

پولس این مسئله را بیان می کند تا به کلیسای قرنتس نشان دهد که چقدر از آنچه باید داشته باشند، فاصله گرفته اند. ارادۀ خدا برای ما این است که هر کدام از ما خود را با محبت الهی اش تجهیز کنیم، آنگاه با قوت بی نهایت به آن عمل نمائیم

مطالعۀ بعدی از اول قرنتیان 13 : 8 که سومین بخش از تقسیم بندی این باب است، تحت عنوان دوام و تداوم محبت، می باشد.

فیض و برکت خدا با همۀ شما باشد و بماند.