معرفی بدعتها
درس دوم
اهمیت شناخت بدعتها
این روزها موضوع بدعتها در بین مسیحیان و حتی غیر مسیحیان بحث بسیاری داغیست. وقتی صحبت از بدعتها میشه بعضی ممکنه سوال کنند که چه فایده ای داره که بخواهیم روی چنین مباحثی وقت بگذاریم و در موردشان بحث کنیم؟ در مطالعۀ امروز سعی داریم که از کلام خدا به این سوال پاسخ دهیم. میخواهیم به اهمیت شناخت و بررسی بدعتها پی ببریم.
از آنجائیکه پیشگویی ها نقش بسیار حیاتی در ایمان و عملکرد کلیسا در دنیای امروز دارند و خصوصاً اینکه ارتباط زیادی با موضوع بدعتها دارند. ابتدا چند پیشگویی رو بررسی میکنیم تا به صحت و دقت آنها را پی ببریم. سپس سوال دیگری که معمولاً منتقدان میپرسند را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم. بدین ترتیب بستر مناسبی برای بررسی و شناخت بدعتها ایجاد خواهیم کرد.
در عهد عتیق حدود 332 نبوت انجام شده در رابطه با عیسی مسیح وجود دارد که متی در ابتدای انجیلش به چهار تای آن اشاره میکند. این پیشگویی ها به طرز شگفت انگیزی مربوط به تولد عیسی مسیح میباشند. این چهار نبوت بسیار منحصر بفردند و درکشان کمی پیچیده هستند، بطوریکه به هیچ وجه نمیتوان تحقق آنان را اتفاقی یا تصادفی دانست.
هر کدام از این چهار پیشگویی اشاره به یک نقطۀ جغرافیایی میکنند. این مکانها بیت لحم، مصر، رامه و ناصره هستند. در واقع هر مکان نقش ویژه ای را در تولد مسیح دارند.
جالب اینجاست که در تولد هر شخص معمولا ذکر نام یک محل جغرافیایی برای شناسایی او کفایت میکند. مثلاً میگویند که فلان شخص متولد اهواز، تهران یا مشهد است. اما در رابطه با عیسی مسیح متی با ذکر پیشگوئی ها اشاره به چهار شهر میکند تا هویت عیسی را نه تنها بعنوان مسیح موعود بلکه پادشاه یهود دقیقتر مشخص و تثبیت کند. با چنین شواهدی مخاطبین بیشتر درک میکنند که تولد و پادشاهی عیسی مسیح قبلاً در نقشه و ارادۀ خدا بوده.
اولین نبوت در رابطه با بیت لحم (متی 4:2-6 و میکاه 2:5)
روسای کهنه و کاتبان در پاسخ به سوال هیرودیس که پرسیده بود مسیح کجا باید متولد شود چنین گفتند:
متی 4:2-6 او (یعنی هیرودیس) تمام علمای مذهبی قوم یهود را فراخواند و از ایشان پرسید: «طبق پیشگویی پیامبران ، مسیح در کجا باید بدنیا آید؟» ایشان پاسخ دادند: «باید در بیت لحم متولد شود زیرا میکای نبی چنین پیشگویی کرده است (میکا 2:5) : 6 ای بیت لحم ، ای شهر کوچـک ، تو در یهودیـه ، دهکده ای بی ارزش نیستی ، زیرا از تو پیشوایی ظهور خواهد کرد که قوم بنی اسرائیل را رهبری خواهد نمود.»
از آنجائیکه در سرزمین فلسطین دو شهر بنام بیت لحم وجود داشت (بیت لحمِ جلیل و بیت لحم یهودیه). میکاه نبی دقیقاً مشخص کرده بود که مسیح در بیت لحم یهودیه بدنیا میآید. از آنجهت مجوسیان در سر راه اول به اورشلیم سر میزنند و بعد همراه با هدایا به دیدار مسیح رفته او را پرستش میکنند.
نبوت دوم – خروج از مصر (متی 13:2-15 و هوشع 11:1)
نام شهر دوم مصر است که به ادامۀ ماجرا مربوط میشه.
متی 13:2-15 پس از رفتن ستاره شناسان ، فرشته خداوند در خواب بر یوسف ظاهر شد و گفت : «برخیز و کودک و مادرش را برداشته ، به مصر فرار کن ، و همانجا بمان تا تو را خبر دهم ؛ زیرا هیرودیس پادشاه می خواهد کودک را به قتل برساند.» 14 یوسف همان شب مریم و کودک را برداشت و بسوی مصر رفت ، 15 و تا زمان مرگ هیرودیس در آنجا ماند.
در ادامۀ آیه 15 متی میگوید “بدینگونه، آنچه خداوند به زبان نبی گفته بود تحقق یافت که پسر خود را از مصر فراخواندم.” نکتۀ جالبی که در اینجا نهفته است این مسئله است که دلیل سفر یوسف به مصر و بازگشت آنها فقط نجات طفل نبوده چون خدا میتوانست به روش ساده تری از طفل و مادرش حفاظت کند. انگیزۀ خدا از این کار این بود که این سفر با یک نبوت ثبت شود تا هویت ماشیح بیشتر آشکار شود به همین دلیل در آیۀ 23 متی نتیجه میگیرد که: “بدینترتیب، کلام انبیا به حقیقت پیوست.”
چطور میشد که مسیح هم از بیت لحم و هم از مصر بیرون بیاید؟ آیا غیر از این است که خدا با دخالت در تاریخ چنین شرایطی بوجود آورد؟ خدا تمام ترتیبات هم از جانب اسکندر مقدونی و هم در مصر را به گونه ایی چیده بود تا پیشگویی کلامش به تحقق بپیوندد و مصر پذیرای فرزندش برای مدت کوتاهی باشد. حقیقتاً که تاریخ در کنترل خداست.
نبوت سوم – قتل عام کودکان در بیت لحم و ماتم راحیل در رامه (جنگ روحانی)
متی 16:2- 18 اما وقتی هیرودیس متوجه شد که ستاره شناسان از دستور او سرپیچی کرده اند، بسیار خشمگین شد و سربازانی به بیت لحم فرستاد تا تمام کودکان دو ساله و کمتر را که در آن شهر و در تمام حومه آن بودند قتل عام کنند، زیرا طبق گفته ستاره شناسان ، ستاره دو سال پیش ازآن ظاهر شده بود. 17 این رفتار بی رحمانه هیرودیس را قبلاً ارمیای نبی چنین پیشگویی کرده بود: 18 «صدای گریه و ماتم از رامه به گوش می رسد. راحیل برای فرزندانش می گرید و آرام نمیگیرد، چون فرزندانش مرده اند.» (ترجمۀ تفسیری)
شهر رامه بدلیل هم مرز بودن بین دو حکومت شمالی و جنوبی سمبل هر دو حکومت بود. مفهوم این نبوت این نیست که راحیل واقعاً در آنجا گریه و زاری کرده بلکه در اینجا راحیل سمبل مادران اسرائیل است و رامه سمبل فرزندان هر دو حکومت شمالی و جنوبی است که با تبعید به این شهر از مادرانشان جدا شده اند.
پس میشه نتیجه گرفت که در اینجا ارمیا راحیل را بعنوان سمبل مادران اسرائیل میبیند که در رامه به هر دو سرزمین شمال و جنوب مینگرد و به صدای گریه و زاری مادران هر دو سرزمین گوش میده و با آنها نوحه گری میکند و اشک میریزد. گریه برای فرزندانی در شمال که بدست آشوریها و در جنوب که بدست بابلیها اسیر شده بودند.
نبوت چهارم – او ناصری خوانده خواهد شد
نام سومین شهری که متی به آن اشاره میکند شهر ناصره است. او در این رابطه چنین میگوید: متی 22:2 و آمده در بَلْده ای مسمّی به ناصره ساکن شد، تا آنچه به زبان انبیا گفته شده بود تمام شود که «به ناصری خوانده خواهد شد.»
از (لوقا 4:2) میفهمیم که شهر ناصره زادگاه یوسف و مریم بود. این شهر حدود 88 کیلومتری شمال اورشلیم قرار دارد. مردم آنجا خشن، گستاخ، جبار و بی سواد بودند و از اعتبار خوبی برخوردار نبودند. در واقع حتی اشخاص خوب و با خدایی مثل نت نیئل در عجب بود که آیا هیچگاه از ناصره چیز خوبی بیرون میآید. با اینحال ناصره جائی بود که مریم و یوسف و عیسی مسیح در مشیت خدا به مدت 30 سال آنجا زندگی کردند و همین بهانه ای شد که مردم او را عیسی ناصری بنامند. شهر ناصره آنقدر بی کلاس و محقر بود که نامش را مترادف با کلمات خوار و حقیر بکار میبردند. اگر کسی شخصی را “ناصری“ خطاب میکرد در واقع او را مورد تمسخر و حقارت قرار میداد. وقتی پولس را در دادگاه روم برای محاکمه بردند. ترتولس که وکیل دعاوی یهودیان بود نزد قیصر پولس را اینچنین معرفی میکند.
او شخصی فتنه انگیز است که دائم یهودیان را در سرتاسر جهان به شورش و یاغیگری برضد دولت روم تحریک می کند؛ و سردسته فرقه ای است به نام «ناصری ها». ( اعمال 5:24)
دلیل بودن این نبوت در متی 22:2 نیز به همین خاطر است چون در عهدعتیق در نبوتها بارها ذکر شده که عیسی مسیح یا ماشیح از طرف مردم مردود، خوار و حقیر میباشد. او مورد تنفر قرار میگیرد. این را در مزمور 22 و 69 و اشعیا 49 و 53 و دانیال 26:9 میبنیم. بعنوان مثال در مزمور 6:22-9 چنین میخوانیم:
مزمور 6:22-9 اما من مانند کرم پست شدهام؛ مرا انسان بحساب نمیآورند. نزد قوم خود خوار و حقیر شدهام. 7 هر که مرا میبیند، مسخره میکند. آنها سر خود را تکان میدهند و با طعنه میگویند: 8 «آیا این همان کسی است که بر خدا توکل داشت؟ آیا این همان شخصی است که میگفت خدا او را دوست دارد؟ اگر خدا او را دوست دارد پس چرا نجاتش نمیدهد؟».
در تلموت کتاب ربایان یهود عیسی مسیح بعنوان ناصری خطاب شده. هیچگاه عیسی مسیح بیت لحمی نامیده نشد. اگر مسیح در اورشلیم یا حتی بیت لحم بزرگ میشد هیچگاه اینچنین او را تحقیر نمیکردند. اما خدا از قبل گفته بود که او تحقیر میشود و به همین علت نیز او را عیسی ناصری لقب دادند چون او از طرف مردم مردود و خوار شمرده شد و در نهایت توسط آنها به صلیب کشیده شد.
علاوه بر این پیشگوئیها مایلم به یک نبوت معروف دیگر که در رابطه با مرگ و صلیب مسیح است اشاره کنم.
پیشگویی مرگ و صلیب مسیح
هفتصد سال قبل از میلاد مسیح اشعیا نبی مرگ مسیح را در کتابش چنان به تصویر میکشد که گویا خود ناظر آن واقعه بوده. این پیشگویی آنقدر شگفت انگیزه که بسیاری از منتقدان تا مدتها بر این باور بودند که این مطلب سالها پس از مصلوب شدن مسیح نوشته شده است. اما کشف طومارهای غارهای کومرانِ دریای مرده که مربوط به چند قرن قبل از میلاد مسیح است ثابت میکند که اشعیای نبی این واقعه را مدتها قبل از اینکه مسیح مصلوب شود نوشته است. بخشی از این آیات را برای شما قرائت میکنم.
اشعیا 3:53-12 ما او را خوار شمردیم و رد کردیم، اما او درد و غم را تحمل کرد. همه ما از او رو برگردانیدیم. او خوار شد و ما هیچ اهمیت ندادیم. 4 این دردهای ما بود که او به جان گرفته بود، این رنجهای ما بود که او بر خود حمل میکرد؛ اما ما گمان کردیم این درد و رنج مجازاتی است که خدا بر او فرستاده است. 5 برای گناهان ما بود که او مجروح شد و برای شرارت ما بود که او را زدند. او تنبیه شد تا ما سلامتی کامل داشته باشیم. از زخمهای او ما شفا یافتیم. 6 ما همچون گوسفندانی که آواره شده باشند، گمراه شده بودیم؛ راه خدا را ترک کرده به راههای خود رفته بودیم. باوجود این، خداوند تقصیرها و گناهان همه ما را به حساب او گذاشت! 7 با او با بیرحمی رفتار کردند، اما او تحمل کرد و زبان به شکایت نگشود. او را مانند بره به کشتارگاه بردند؛ و او همچون گوسفندی که نزد پشم برندهاش بیزبان است، خاموش ایستاد و سخنی نگفت. 8 به ناحق او را به مرگ محکوم کرده، کشتند و مردم نفهمیدند که او برای گناهان آنها بود که کشته میشد بلی، او بجای مردم مجازات شد. 9 هنگامی که خواستند او را همراه خطاکاران دفن کنند، او را در قبر مردی ثروتمند گذاشتند؛ اما هیچ خطایی از او سر نزده بود و هیچ حرف نادرستی از دهانش بیرون نیامده بود. 10 خداوند میفرماید: «این خواست من بود که او رنج بکشد و بمیرد. او جانش را قربانی کرد تا آمرزش گناهان به ارمغان آورد، بنابراین صاحب فرزندان بیشمار خواهد شد. او زندگی را از سر خواهدگرفت و اراده من بدست او اجرا خواهد شد. 11 هنگامی که ببیند عذابی که کشیده چه ثمری به بار آورده، راضی و خشنود خواهد شد. خدمتگزار عادل من بار گناهان بسیاری ازمردم را به دوش خواهد گرفت و من بخاطر او آنها را خواهم بخشید. 12 به او مقامی بزرگ و قدرتی عظیم خواهم داد، زیرا او خود را فدا کرد، از خطاکاران محسوب شد، بار گناهان بسیاری را بر دوش گرفت و برای خطاکاران شفاعت کرد.»
این فقط چند نمونه از دقت و صحت نبوتهای کلام خداست، اما آیا میدانید که:
از 210 ,23 آیۀ عهدعتیق 641 ,6 آیۀ آن پیشگوئیست ؟
آیا میدانید که از 914 ,7 آیۀ عهدجدید 711 ,1 تای آن آیات نبوتی است؟
از تعداد کل 124 ,31 آیات کلام خدا 352 ,8 آیۀ آن پیشگوئیست.
بعبارتی 27% از کل آیات کتابمقدس به پیشگوئی ها اختصاص داده شده است.
جالب است که نیمی از این نبوتها تا کنون به تحقق پیوسته و نیم دیگر آن باقی مانده است.
در مقابل هر 25 آیه از کلام خدا یک آیه مربوط به بازگشت عیسی مسیح است.
یعنی در کل 800 ,1 آیه در کتابمقدس به این مطلب مهم اشاره دارد.
شاید بپرسید چرا اینقدر آیات نبوتی در کتابمقدس وجود دارد؟ در اشعیا 9:46-11 خداوند میفرماید.
اشعیا 9:46-11 من قادر مطلق هستم و دیگری نیست. خدا هستم و نظیر من نی. آخر را از ابتدا و آنچه را که واقع نشده از قدیم بیان می کنم و می گویم که اراده من برقرار خواهد ماند و تمامی مسرّت خویش را بجا خواهم آورد. مرغ شکاری را از مشرق و هم مشورت خویش را از جای دور میخوانم. من گفتم و البتّه بجا خوام آورد و تقدیر نمودم و البتّه به وقوع خواهم رسانید.
در واقع خدا در این آیات میگوید که در این دنیای نامتناهی غیر از من خدایی نیست و برای اینکه بشما ثابت کنم که من تنها خدای حقیقی هستم شما را از وقایع آینده خبر میدهم.
ایمانداران از پیشگوئیهای کتابمقدس بهرۀ زیادی بردند. کلام خدا در رابطه با برکات، بلاها، پیامبران آینده، ظهور پسر خدا، صلیب و قیام او، همچنین در رابطه با نازل شدن روح القدس و کلیسا پیشگوئیهای زیادی دارد. ایمانداران از این پیشگوئیها نه تنها آگاهی بلگه حکمت لازم را برای ادامۀ یک زندگی روحانیِ موفق و پیروز دریافت میکنند.
بسیاری از این آیات نبوتی هشدارهایی هستند که خدا به ایماندارانش میدهد. این هشدارها را میتوان هم در عهدعتیق و هم در عهدجدید یافت. یکی از هشدارهای عهدجدید را در رسالۀ اول تیموتاوس 1:4-2 میخوانیم:
اول تیموتاوس 1:4-2 روح القـدس صریحـاً می فرمایـد که در زمانهای آخر، برخی در کلیسا از پیروی مسیح رویگردان شده ، بدنبال معلمینی خواهند رفت که از شیطان الهام می گیرند. این معلم نماها با بی پروایی دروغ خواهند گفت و آنقدر آنها را تکرار خواهند کرد که دیگر وجدانشان آنها را معذب نخواهد ساخت.
در اینجا پولس رسول به تیموتاوس هشدار میدهد که مواظب معلمین کذبه، که بسیاری را در کلیسا گمراه میکنند باشه. کلام خدا بصراحت میفرماید که در روزهای آخر بسیاری ایمان مسیحی را ترک میکنند و ارتداد در سطح جامعه بیداد میکند. این وقایع از طرفی دنیا را برای ظهور دجال یعنی فریبکارترین شخصیت عالم، و تشکیل یک مذهب جهانی کاذب آماده میکند و از طرف دیگر اشاره ای به نزدیک شدن بازگشت ثانوی عیسی مسیح داره.
ما امروزه شاهد رشد روز افزون نهضت و بدعتهای مسیحی در سراسر دنیا هستیم. سوالی که برای هر مسیحی ممکنه پیش بیاد اینه که من از کجا بتونم آنها را تشخیص بدم؟ از کجا بدونم که خودم عضو یکی از اونها نیستم؟ و اینکه چطور میتونم از ایمان مسیحی ام در مقابل آنها دفاع کنم و یا به فریب خوردگان این فرقه ها بشارت بدم؟
عزیزان، هدف ما در این سری دروس این است که بتوانیم از کلام خدا به این قبیل سوالات پاسخ دقیق بدیم. به همین جهت از شما صمیمانه دعوت میکنم که با ما در بررسی و شناخت بدعتها همراه باشید.
جالب است بدانیم که شورای ملی کلیساها (National Council of Churches) و همچنین شورای جهانی کلیساها (World Council of Churches)عضویت فرقه های کاذب را بدلیل اینکه آنها عیسی مسیح را بعنوان خداوند و نجات دهندۀ خود عبادت نمیکنند رد کرده اند.
با وجود این، هنوز در برخی کتابها، مقالات و حتی اعلامیه های شورایی، مسئله همبستگی و جهانی شدن فرقه های مسیحی مطرح میشود. دنیا به بهانۀ دعوت به کنارگذاشتن مواردی که باعث تفرقه و جداییست و تاکید بر نکاتی که موجب همبستگی و اتحاد میشود قصد دارد تا مانند گرگ در لباس میش، مسیحیت کتابمقدسی را از درون فاسد و واژگون کند.
البته خوب است که این اتحاد و همبستگی در بین فرقه هایی که ایمان کتابمقدسی دارند برقرار باشد اما بحث کلیسای تک فرقه ای جهانی مثل یک سرطان کشنده در حال نابودی کلیساهای سالم و کتابمقدسی است. این کلیساها پس از مدت کوتاهی تبدیل به مراکز مشارکت طرفداران نیوایج، مشرکین، کافران، هندوها، بودیستها، ساحران و جادوگران میشوند. تنها چیزی که در این کلیساها قابل روئیت نیست، ایمان کتابمقدسی به عیسی مسیح خداوند و تعالیم بنیادی اوست.
متاسفانه در سال 1993 مجلس شورای جهانی مذاهب (Parliament of World Religion) ) به بهانۀ روشهای دیگر شناخت خدا جلسه ای تشکیل داد که در آن سخنگویان متعددی از کلیساهای لیبرال (بظاهر روشنفکر) با غیر مسیحیان متحد شدند و کلیساهایی را که حامل ایمان کتابمقدسی میباشند را ارتجاعی و تنگ نظر دانستند.
برخورد اولیه با این معضل
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که پس تکلیف ما مسیحیان با فرقه های منحرف و ایزم های این دنیا چیست؟
در پاسخ به این سوال بعضی، به اصطلاح روشنفرکران لیبرال، پیشنهاد غمالائیل را بعنوان یک اصل پذیرفته اند. به نظر آنها نباید کاری به این فرقه ها داشت. اگر از خدا باشند که فَبَها و اگر از خدا نباشند خود خدا آنها را از روی صفحۀ روزگار محو میکند.
برای بررسی این نظریه باید به کلام خدا مراجعه کنیم و ببینیم که غمالائیل نظرش را در چه شرایط و اوضاعی بیان کرد. پس کمی به عقب برمیگردیم تا خودمان را در شرایط و اوضاع آنزمان قرار دهیم.
حقیقت این است که:
عیسی مسیح قبل از صعودش به آسمان از شاگردانش خواست که تا زمانیکه روح القدس بر آنها نازل نشده از اورشلیم جدا نشوند. بنابراین شاگردان آن روزها را در دعا ماندند تا بالاخره پس از 10 روز روح القدس نازل میشود. همه از روح القدس پر شدند به زبانهائیکه مردم قادر به درک آن بودند سخن گفتند. پطرس با قدرت روح خدا موعظه ای میکند که در نتیجۀ آن حدود 3000 نفر از یهودیان به مسیح ایمان آوردند و اینجاست که کلیسا متولد میشود. مشارکتهای تعلیم و دعا همراه با مراسم عشاء ربانی هر روز برقرار بود.
علاوه بر این رسولان آیات و معجزات زیادی بنام مسیح به عمل آوردند که باعث پیوستن عدۀ بسیار دیگری به آنها شد. شور و هیجان عجیبی در آن روزها حکمفرما بود. کلام خدا در کتاب اعمال رسولان 16:5 میفرماید که:
اعمال 16:5 عدّه زیادی از شهرهای اطراف اورشلیم آمدند و بیماران و کسانی را که گرفتار ارواح پلید می بودند آورده و همه شفا یافتند.
شاگردان به هر جا پا میگذاشتند خدا آنجا را تسلیم آنان میکرد. این مسئله باعث نگرانی یهودیان متعصب آن دوران شده بود. به همین دلیل کاهن اعظم و دستیاران او یعنی فرقۀ صدوقیان، رسولان را گرفته به زندان عمومی انداختند. اما فرشتۀ خدا آنها را از زندان آزاد میکند و به آنها میگوید که به معبد بزرگ بروند و آنجا بنام مسیح موعظه کنند. در این حین رهبران قوم یهود شورایی تشکیل میدهند تا ببینند با آنها چه کنند. وقتی که متوجه میشوند که رسولان بطور معجزه آسایی از زندان بیرون آمدند و در معبد بزرگ مشغول بشارت هستند آنها را دوباره احضار میکنند و از آنها میپرسند که:
اعمال 28:5-29 مگر ما اکیداً به شما اخطار نکردیم که دیگر به این نام تعلیم ندهید؟ امّا شما برخلاف دستور ما اورشلیم را با تعالیم خود پر کرده اید و می کوشید که خون این شخص را به گردن ما بیندازید.» پطرس و رسولان پاسخ دادند: «از خدا باید اطاعت کرد، نه از انسان.
پاسخ پطرس و رسولان چنان رهبران قوم را خشمکین میکند که قصد جان آنها را داشتند اماً اینجاست که غمالائیل پادرمیانی میکند. اعمال 34:5-39 در این رابطه میگوید که:
اما شخصی فریسی، غمالائیل نام که مُتقی و نزد تمامی خلق محترم بود، در مجلس برخاسته، فرمود تا رسولان را ساعتی بیرون برند. 35 پس ایشان را گفت: ای مردان اسرائیلی، برحذر باشید از آنچه می خواهید با این اشخاص بکنید. 36 زیرا قبل از این ایام، تِیودا نامی برخاسته، خود را شخصی می پنداشت و گروهی قریب به چهارصد نفر بدو پیوستند. او کشته شد و متابعانش نیز پراکنده و نیست گردیدند.
و بعد از او یهودای جلیلی در ایام اسم نویسی خروج کرد و جمعی را در عقب خود کشید. او نیز هلاک شد و همۀ تابعان او پراکنده شدند. الآن به شما می گویم از این مردم دست بردارید و ایشان را واگذارید زیرا اگر این رأی و عمل از انسان باشد، خود تباه خواهد شد. ولیاگر از خدا باشد، نمی توانید آن را برطرف نمود مبادا معلوم شود که با خدا منازعه می کنید.
حال سوالی که پیش میآید این است که آیا پیشنهاد غمالائیل به شورای یهود الگوی مناسبی برای مسیحیان در مقابل مخالفانشان است؟ اصلاً اشکال این پیشنهاد چیست؟ آیا برخورد ما با بدعتها باید اینگونه که غمالائیل گفت باشد؟ آیا درست است که نسبت به آنان بی تفاوت باشیم؟
اشکال پیشنهاد غمالائیل چیست؟
قبل از بررسی پیشنهاد غمالائیل باید در نظر داشته باشیم که این بخش از کلام خدا حالت توضیح یا تشریحی دارد نه تعلیمی. به این منظور که لوقا در اینجا شرح واقعه را بیان میکند. هدفش این نیست که بگوید در رابطه با نهضتهای اجتماعی باید چکار کنیم.
به هر جهت برای بررسی پیشنهاد غمالائیل به یک مقایسه میپردازیم. یعنی از یک طرف پیشنهاد غمالائیل و طرف دیگر واقعیت را در نظر میگیریم.
نتایجی که از این روش بدست میآید از این قرارند:
هر دو جنبشی که غمالائیل به آنها اشاره کرد سرنوشت یکسان داشتند در صورتیکه تاریخ بما نشان میدهد که همۀ جنبشها و نهضت های دنیوی به این سرنوشت دچار نمیشوند. مسلمانان، هندوها، کمونیستها، و خیلی از فرقه ها و مذاهب غیر کتابمقدسی تا کنون میلیونها پیرو دارند و آزادانه به فعالیتهای خود مشغولند. امروزه بیش از دو میلیارد و 300 میلیون نفر مسیحی در دنیا وجود دارد که یک سوم آن عضو فرقه های کاذب مسیحی هستند. فقط در آمریکا بیش از 20 میلیون نفر عضو این گروه های کاذب هستند. به نظر شما آیا داشتن پیروان زیاد میتواند دلیل منطقی و درستی بر حقانیت آنها باشد؟ فراموش نکنید که عیسی مسیح در متی 5:24 فرمود:
متی 5:24 زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: ‘من مسیح هستم.’ و بسیاری را گمراه خواهند کرد.
پس زیاد بودن تعداد طرفداران یک فرقه دلیل بر حقانیت آنها نیست.
دوم اینکه: نظر غمالائیل نظر شخصی است و بر مبنای کلام خدا استوار نیست. این روش مغایر با تعلیم کلام خداست. چون کلام خدا صراحتاً به ما ایمانداران امر کرده که از ایمان مسیحی خود دفاع کنیم و به هیچ وجه با معلمین کذبه و تعالیم آنان سازش نکنیم. پولس رسول به تیطس مینویسد:
تیطس 13:1-14 لازم است به مسیحیان کریت خیلی جدی حکم کنی تا در ایمان و اعتقاد خود قوی باشند؛ و اجازه نده به افسانه های یهود و سخنان مردمانی که از راستی منحرف شده اند،گوش فرا دهند.
دوم پطرس 16:1 زمانی که ما درباره قوت و بازگشت خداوندمان عیسی مسیح با شما سخن گفتیم، داستانهای ساختگی برایتان تعریف نکردیم، زیرا من با چشمان خود، عظمت و جلال او را دیدم.
اول پطرس 15:3 با خاطری آسوده، خود را به خداوندتان مسیح بسپارید؛ و اگر کسی علت این اعتماد و ایمان را جویا شد، حاضر باشید تا با کمال ادب و احترام به او توضیحدهید.
نکتۀ سوم اینکه: غمالائیل میگوید گذشت زمان همه چیز را ثابت میکند. اما ما برای کسب حقیقت به کلام خدا که بالاترین مرجع ماست تکیه میکنیم نه گذشت زمان. برای محک زدن و ارزیابی فرقه های کاذب بهترین راه، استفاده از تعالیم اساسی و بنیادی کلام خداست. کافیست عقاید این بدعها را با اصول اساسی کتابمقدس در رابطه با مسیح شناسی، نجات شناسی، آخرت شناسی، … مقایسه و تطبیق داد.
دکتر والتر مارتین نویسندۀ کتابِ معروف “ملکوت (یا قلمرو) مذاهب و بدعتها” (The Kingdom of the Cults) حدود چهل سال از زندگی خود را صرف تحقیق بر روی بدعتها، در مقابل آنها ایستاد و از ایمان راستین مسیحی دفاع کرد. ایشون در این رابطه میگویند که:
“من انتخاب کرده ام که بر مبنای مسحیت کتابمقدسی ای که توسط رسولان تعلیم داده شد، پدران کلیسا از آن دفاع کردند، اصلاح طلبان آنرا احیا کردند و اکنون بعنوان الهیات اطلاح شده شکل گرفته و در دسترس ما میباشد، بایستم و از آن دفاع کنم.“
من فکر میکنم که هر کدام از ما بایداین سوال را از خودمان بکنیم. موضع ما در رابطه با بدعتها چیست؟ یوحنای رسول به کلیساها مینویسد:
اول یوحنا 18:2-19 فرزندان عزیزم، پایان دنیا نزدیک شده است. شما حتماً درباره ظهور دَجّال که دشمن مسیح است چیزهایی شنیدهاید. حتی الان نیز مخالفین مسیح همه جا دیده میشوند، و از همین متوجه میشویم که پایان دنیا نزدیک شده است. این مخالفین مسیح بین ما بودند، اما در واقع از ما نبودند، چه در غیر اینصورت نزد ما میماندند. وقتی از ما جدا شدند، معلوم شد که اصلاً از ما نبودند.
عیسی مسیح در متی 24:24 به شاگردانش فرمود:
متی 24:24 زیرا مسیحان کاذب و پیامبران دروغین برخاسته، آیات و معجزات عظیم بهظهور خواهند آورد تا اگر ممکن باشد، حتی برگزیدگان را گمراه کنند.
دوستان گرامی در ابتدای این درس پنج پیشگویی را با هم مطالعه کردیم و به صحت و دقت نبوتهای کلام خدا پی بردیم. پلوس رسول در اول تسالونیکیان چنین میفرماید.
اول تسالونیکیان 20:5-22 نبوتها یعنی پیغامهایی را که خدا به مؤمنین می دهد، کوچک و حقیر نشمارید، بلکه بدقت به آنها گوش فرا دهید، و اگر تشخیص دادید که از جانب خدا هستند، آنها را بپذیرید. خود را از هر نوع بدی دور نگاه دارید. دعا می کنم که خود خدای آرامش ، شما را تماماً مقدس سازد. باشد که روح و جان و بدن شما تا روز بازگشت خداوند ما عیسی مسیح بی عیب و استوار بماند.
هدف ما نیز از ارائۀ این دروس این است که:
“خود عیسی مسیح خداوند شما را تماماً مقدس کنه و روح و جان و بدن شما تا روز بازگشت خداوند ما عیسی مسیح بی عیب و استوار بماند.”