مورمونها

درس 10

کلیسای عیسی مسیحِ قدیسانِ آخرالزمان

آموزۀ نجات در فرقۀ مورمونها (بخش اول)

آشنایی با برخی از اصطلاحات  مورمونها

 دوم قرنتیان 1:5-2 برای ما، مرگ یعنی بودن با خدا زیرا می دانیم وقتی این «خیمه » که اکنون در آن زندگی می کنیم فرو ریزد، یعنی وقتی بمیریم و این بدنهای خاکی را ترک گوییم ، در آسمان خانه ها یعنی بدنهایی جاودانی خواهیم داشت که بدست خدا برای ما ساخته شده است ، نه بدست انسان . حال که در این بدن زندگی می کنیم ، چقدر خسته و فرسوده می شویم . به همین دلیل مشتاقانه روزی را انتظار می کشیم که بدن آسمانی مان را همچون لباسی نو در برکنیم.

برای خیلی ها مرگ چیز ترسناکیست و اصلاً دوست ندارند که در رابطه با اون صحبت کنند. یادم میاد چند وقت پیش از یکی از همکارانم سوال کردم که اگه همین الان بهت اطلاع بدن که مریضی غیرقابل علاجی داری که بیش از یک ماه زنده نمیمانی چه احساسی بهت دست میده. چند لحظه سکوت کرد و با ناراحتی گفت. ای بابا چه حرفهایی میزنی. منم بهش گفتم که اگه این موضوع ناراحتت میکنه پس باید در رابطه با ایمان مسیحی ات کمی تجدید نظر کنی.

پولس در این آیه تصویر بسیار زیبایی از مرگ بما میده.

نکتۀ بسیار حساسی که در مورد آموزۀ نجات در فرقۀ مورمونها وجود دارد اینست که آنها از همان واژه هایی که ما مسیحیان بکار میگیریم استفاده میکنند اما با مفاهیم کاملاً متفاوت. استفاده از اصطلاحات کتابمقدس لزوماً دال بر حقانیت آن نمیباشد.

در این جلسه ما خواهیم دید که واژه هایی چون نجات، حیات جاوید و بهشت در الهیات مورمونها چقدر متفاوت با مفاهیم کتابقدسی آن دارد.

مورمونها در رابطه با 1) نجات عمومی و 2) نجات انفرادی سخن میگویند.

نجات عمومی:

نجات عمومی به گفتۀ آقای Bruce McConkie یعنی:

نجاتیست که فقط توسط فیض بدون اطاعت از قانون انجیل حاصل میشود و شامل رستاخیز از مردگان میباشد. در اینصورت نجات با فناناپذیری مترادف است. یعنی وقتی روح و جسم بطور لاینفک بهم متصل میشوند و شخص زنده شده برای همیشه زنده میماند. این نوع نجات شامل همۀ مردم، بجز فرزندان هلاکت، خواهد شد. سرنوشت نهایی فرزندان هلاکت انی است که ابدیت را در ظلمت خارجی (متی 12:8) بسر خواهند برد.

نجات فردی:

نجات هر شخص به اعمال نیک و اطاعتی که از شرایع و آئین های انجیل در دوران زندگی اش داشته بستگی دارد.  به اعتقاد مورمونها رستگاری کامل یعنی حیات جاوید که شامل دست یافتن به میراث بالاترین نقطۀ سه آسمان در ملکوت سماوی میباشد. این نجات با ادامۀ کانون خانواده در ابدیت حاصل میشود و آنهایی که آنرا بدست میآورند خدایان هستند.

  به نکات کلیدی که در تعاریف فوق اشاره شده توجه کنید. اصطلاحاتی چون جلال یافتن، حیات جاوید، بالاترین نقطۀ سه آسمان و کانون خانواده. در این درس و دروس بعدی خواهیم دید که چطور این واژه ها نقش اساسی در آموزۀ نجات در الهیات مورمونها میباشد.

 

اصطلاحات فوق ارتباط نزدیک با الهیات مورمونها دارند. دست یافتن به حیات جاودان، جلال یافتن و داشتن یک خانوادۀ ابدی همه به گونه ای با خدا شدن در الهیات مورمونها ربط پیدا میکند.

خدا شدن در فرقۀ مورمونها

با مروری بر نشریات مورمونها میتوان دریافت که هدف نهایی در فرقۀ مورمونها خدا شدن میباشد. بعنوان مثال آقای Brigham Young میگوید:

خدا من و شما را برای خدا شدن خلق کرده است. ما آفریده شدیم تا خدا بشویم یعنی بصورت پدر آسمانی مان گردیم.

در کتاب آموزه و عهدها نیز میخوانیم:

آنگاه آنها خدایان خواهند شد، چون پایانی نخواهند داشت، بنابراین تا ابدالله باد خواهند بود، بالاتر از همه چیز، چون همه چیز در تسلط آنها خواهد بود. از نظر مورمونها خدا شدن با دست یافتن حیات جاودان مترادف میباشد.

کتاب راهنمای اصول انجیل مورمونها میگوید:

به جلال رسیدن همان حیات جاوید میباشد یعنی همان حیاتی که خدا دارد. بنابراین ما نیز مثل پدر آسمانی مان میتوانیم خدا شویم.

آقای Joseph Fielding Smith یکی از رهبران مورمونها میگوید که حیات جاوید یعنی همان نوع زندگی ای که خدای پدر و پسر در جلال دارا میباشند.

الهیات مورمونها در رابطه با خانوادۀ ابدی (یعنی یک زن و شوهر آسمانی) به شخص این امکان را میدهد که برای همیشه بتواند فرزندانی که از جنس روح هستند تولید کند. سپس آن فرزندانی که روح هستند فرصت خواهند داشت تا به خدایی برسند (یعنی خدا شوند) و در نهایت تولید مثل کنند و فرزندانی از جنس روح تولید کنند.  این روند از ازلیت وجود داشته و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت. این یک چرخش تمام نشدنیست.

بنظر میرسد که این روزها مورمونها بیشتر در رابطه با دست یافتن به حیات جاوید و تشکیل یک خانوادۀ جاودان سخن میگویند تا نائل شدن به مقام خدایی.

به هر حال واقعیت این است که در الهیات مورمونها دست یافتن به حیات جاودان و تشکیل یک خانوادۀ ابدی با مسئۀ خدا شدن ارتباط مستقیم دارد.

بعبارتی فقط یک خدا میتواندحیات جاوید داشته باشد و داشتن خانوادۀ جاودانه فقط از یک خدا بر میآید.

کاملیت

تاکید مورمونها بر کاملیت

صرفنظر از اصطلاحاتی چون نائل شدن به حیات جاودان، داشتن یک خانوادۀ جاودانه، یا جلال یافتن، که مورمونها استفاده میکنند کاملاً واضح است که هدف نهایی آنها خدا شدن میباشد. این یک اصل اساسی در آموزۀ نجات مورمونهاست که باید در نظر داشت.

از آنجائیکه هر مورمون در نظر دارد که به درجۀ خدایی نائل آید هدف آنی و ضروری او  کاملیت خواهد بود. بنا به تصور آنها کاملیت است که آنها را قدم به قدم به خدا شدن سوق میدهد. مورمونها معتقدند که این باور آنها در کتابمقدس نیز ذکر شده است.

متی 48:5 کامل شدن

متی 48:5 پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.

آموزۀ مورمونها : آقای Joseph Fielding Smith یکی از رهبران مورمونها میگوید:

سخنان بسیاری از این بخش از موعظۀ سر کوه خداوند ما عیسی میح شده است. گفته شده که مسیح در این آیه از ما میخواهد که با رعایت قانون، و انجام تمام وظائف محوله دوران زندگی خود را در کمال صرف کنیم همچنان که پدر آسمانی ما کامل است.

آقای Elsewhere Smith ، یکی دیگر از رهبران مورمون در این رابطه میگوید:

وظیفۀ ما این است که امروز را بهتر از دیروز و فردا را بهتر از امروز باشیم. چون ما در مسیر کاملیت قرار داریم و این کار تنها از طریق اطاعت و تمایل قلبی برای مغلوب ساختن دنیا امکانپذیر است. این راه ما را سرانجام به خدا شدن میرساند. این هدفیست نائل شدنی. در غیر اینصورت عیسی مسیح هیچگاه از ما چنین درخواستی نمیکرد.

آموزۀ کتابمقدس: مفهوم متی 48:5 این نیست که انسان در این زندگی به کمال خواهد رسید و هیچ گناه نخواهد کرد. چنین ایده ای نه تنها مغایر با پیام انجیل متی بلکه در بُعد وسیعتر با پیام کل کتابمقدس در تناقض میباشد. مسئلۀ اصلی در پشت پرده گناه آدمی میباشد. عیسی مسیح آموخت که انسان بکلی گناهکار است. او آموخت که مشکل گناه برای انسان آنقدر بزرگ است که توانایی حل آنرا ندارد. او فرمود که انسان کاملاً شرور است.

متی 34:12 ای افعی زادگان، چگونه می توانید سخن نیکو گفت و حال آنکه بد هستید زیرا که زبان از زیادتی دل سخن می گوید.

مسیح آموخت که انسان توان انجام هر کار شرورانه ای را دارد (وضعیت گناه آلود انسان)

مرقس 20:7-23 «آنچه از آدم بیرون آید، آن است که انسان را ناپاک می سازد،  زیرا که از درون دل انسان صادر می شود، خیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی و طمع و خباثت و مکر و شهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون صادر می گردد و آدم را ناپاک می گرداند.»

لوقا 10:15 همچنین به شما می گویم شادی برای فرشتگان خدا روی می دهد به سبب یک خطاکار که توبه کند.»

لوقا 10:19 زیرا که پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید و نجات بخشد. »

مرقس 15:1 می گفت: «وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است. پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.»

یوحنا 3:3، 5، 7 عیسی در جواب او گفت: «آمین آمین به تو می‌گویم اگر کسی از سرِ نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمی‌تواند دید.»… عیسی در جواب گفت: «آمین، آمین به تو می‌گویم اگر کسی از آب و روح مولود نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود… عجب مدار که به تو گفتم باید شما از سر نو مولود گردید.

عیسی اغلب در گفته هایش از قدرت ویران کنندۀ گناه در زندگی یک شخص مثال میآورد. مثلاً گناه را به نابینایی (متی 16:23-26)، مرض (متی 12:9)، بردگی (یوحنا 34:8) و زندگی در تاریکی (یوحنا 12:8) تشبیح کرد. علاوه بر آن، عیسی مسیح فرمود که این وضعیت در کل جهان حاکم است و همه در مقابل خدا محکومند (لوقا 37:7-48).

عیسی همچنین آموخت که انگیزه یا تفکرات درونی و اعمال بد، هر دو، انسان را نزد خدا مقصر مینماید (متی 28:5). او فرمود که شرارت انسان از درون یا قلب آدمی سرچشمه میگیرد (مرقس 21:7-23). مضافاً اینکه خدا بر تمام گناهان انسان آگاه است و هیچ کس قادر به پنهان کردن آنها از او نمیباشد (متی 18:22، لوقا 8:6 و یوحنا 17:4-19).

ما کمی بعد در رابطه با نظر مورمونها در مورد گناه بحث خواهیم کرد اما الان فقط میخواهیم بر وخامت گناه با تعریف کتابمقدس تاکید کنیم. بدینصورت غیر ممکن است که متی 48:5 به این مفهوم باشد که انسان در دوران زندگی خود قادر خواهد بود که به کمال راه پیدا کند.

پس بیائید تفسیر درست این آیه را بررسی کنیم. این آیه در بخشی قرار گرفته که مربوط به قانون محبت میباشد. رهبران یهودی در زمان عیسی تعلیم میدادند که فقط نزدیکان و عزیزان خود را محبت کنید (لاویان 18:19) اما از دشمنان خود متنفر باشید. عیسی این آموزه را رد کرد و آموخت که باید دشمنان را نیز باید محبت نمود (متی 44:5) و از آنجائیکه خدا معیار راستی و عدالت ماست و علاوه بر این او برکات خود را شامل حال همۀ مردم میکند ما نیز باید در محبت کردن او را الگوی خود قرار دهیم و در محبت نمودن به مردم کامل باشیم چون او کامل است.

آقای Louis A. barbieri مفسر کتابمقدس در این رابطه چنین راهنمایی میکند:

بدیهی است که قتل، شهوت، نفرت و انتقام از صفات خدا نیستند. خدا نه تنها از معیارش نکاست بلکه همیشه قدوسیتش را بعنوان یک استاندار مطرح نمود. اگرچه این معیار بتوسط انسان هرگز قابل دستیافتنی نیست اما شخصی که با ایمان به خدا توکل میکند از عدالت او  بهرمند شده حیات تازه می یابد.

پس تفسیر صحیح این آیه اینست:

هر چه بیشتر در ایمان با مسیح زندگی میکنیم، کاملیت او در زندگی های ما روز بروز بیشتر شکل میگیرد. این تنها راهیست که یک مسیحی را بسمت تکامل پیش میبرد. این همه بر مبنای کاریست که عیسی مسیح برای ما انجام داد.

البته مورمونها میدانند که الان کامل نیستند. پس از متی 48:5 نتیجه میگیرند که در آینده کامل خواهند شد. به این منظور که اگر چه اکنون کامل نشده اند اما بسمت کاملیت در حرکتند و سرانجام به مرتبۀ خدایی نائل خواهند شد.

اگر مورمونها چنین استدال کنند آنوقت باید از آنها پرسید که چرا مسیح در متی 48:5 فعل زمان حال بکار برده است؟  او فرمود کامل باشید! یعنی اکنون کامل باشید!

آقای Mark Cares یکی از کشیشان مورمون میگوید:  که ما باید به مردم بگوئیم که خدا اکنون از ما مکرراً و مصراً درخواست میکند که کامل باشیم. نمیتوانیم بگذاریم که مردم اینرا نادیده بگیرند. آنها نیاز دارند که تلاش کنند، بی خوابی بکشند و در نهایت از کامل شدن مائوس شوند. تنها آنوقت است که به نجات مسیح متوسل میشوند.

به هر حال، نگذارید که مورمونها این حقیقت را که مسیح فرمود کامل باشید نه اینکه کامل بشوید را نادیده بگیرند. آنگاه از مورمونها بخواهید که عبرانیان 14:10 را مطالعه کنند.

عبرانیان 14:10 از آنرو که به یک قربانی مقدّسان را کامل گردانیده است تا ابدالآباد.

شریف: پس او با یک قربانی، افرادی را که خدا تقدیس می کند، برای همیشه کامل ساخته است.

تفسیری: او با یک قربانی ، همه آنانی را که از گناهانشان پاک می شوند، تا ابد کامل می گرداند.

عبرانیان 14:10 میگوید که عیسی مسیح بجای ما بهای کاملیت را پرداخت نموده و ما را تا ابد کامل گردانید. مسیح آنهائیکه را که به او ایمان آوردند برای همیشه کامل ساخت.

سپس از مورمونها بخواهید که یعقوب 10:2 را بخوانند.

یعقوب 10:2 کسی که همه احکام خدا را مو به مو اجرا کند، ولی در یک امر کوچک مرتکب اشتباه شود، به اندازه کسی مقصر است که همه احکام خدا را زیرپا گذاشته است . (تفسیری)

این آیه بما میگوید که هیچ کس قادر نخواهد بود که با قدرت و توانایی خود در کمال رفتار کند. ما همه ناخودآگاه محکوم هستیم. بنابراین در اینجاست که میفهمیم چقدر به مسیح نیاز داریم که بجای ما بهای کاملیت را پرداخت نمود و گناهانمان را بر روی صلیبش محو نمود. عرانیان 17:10-18 در این رابطه چنین میگوید:

عبرانیان 17:10-18 (باز می گوید) و گناهان و خطایای ایشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.» امّا جایی که آمرزش اینها هست، دیگر قربانی گناهان نیست.

تفسیری: سپس اضافه کرده ، می فرماید: «خطایای ایشان را خواهم بخشید و گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد.»  پس حال که گناهان ما بطور دایمی بخشیده و فراموش شده است ، دیگر چه نیازی است که برای آمرزش گناهان ، بار دیگر قربانی تقدیم کنیم ؟

مورمونها قطعاً نیاز دارند که چنین سخن رهایی بخشی را از خدا بشنوند.

بنابراین از آنها بپرسید:

  • آیا در حال حاضر به کمال رسیده اید؟
  • آیا تا بحال یعقوب 10:2 را در رابطه به وضعیت کنونی خود در نظر گرفته اید؟ هر که در یک جز بلغز ملزم همه میباشد.
  • آیا اجازه میدهی تا برایت شرح بدهم که من چطور از بند وضعیت ناکامل بودن رها شدم؟ همه اش بر مبنای عبرانیان 14:10 میباشد که میفرماید: “مسیح با یک قربانی، همۀ آنانی را که از گناهانشان پاک میشوند، تا ابد کامل میگرداند.”
روند تکامل برای خدا شدن

درک آموزۀ به جلال رسیدن با آشنایی با آموزۀ تکامل ابدی آغاز میگردد.  مورمونها میگویند که ما فقط در این زندگی در پی کامل شدن نیستیم. بعد از مرگ نیز هدف ادامه خواهد داشت. نجات یکباره صورت نمیگیرد. مورمونها معتقدند که خدا دستور داده که کامل باشیم درست مثل پدر آسمانیمان که کامل است و قطعاً سالها طول خواهد کشید که بتوانیم این دستور را به انجام برسانیم. برای کسانیکه سزاوار هستند پس از مرگ ترقی زیادی خواهند یافت.

آقای Joseph Smith تکامل ابدی را اینگونه بیان میکند.

شناخت تنها خدای حکیم و حقیقی حیات ابدی میباشد و شما آموخته اید که چگونه با تلاش خود خدایان خواهید شد و نیز چگونه پادشاهان و کاهنان خدا می باشید همانطور که تمام خدایان قبل از شما عمل کردند. از درجات کوچک آغاز کردند و پیش رفتند و از ظرفیتهای کم به ظرفیتهای بیشتر رسیدند و از فیض تا فیض و از جلال تا جلال متبدل شدند.

آقای جوزف اسمیت در کتاب اصول انجیل تکامل ابدی را به بالا رفتن از یک نردبان تشبیح نمود:

وقتی شما از یک نردبان بالا میروید باید از پائین شروع کنید، بعد پله به پله بالا میروید تا به انتهای آن میرسید. اصل انجیل نیز همینطور است. ابتدا باید از پلۀ اول آغاز کنید و آنقدر ادامه بدهید تا اصول جلال را بیاموزید. اما پس از مرگ زمان زیادی خواهد گذشت تا شما آنها را بیاموزید. برای مردم  این جهان قابل درک نیستند. کار زیادی خواهد برد تا نجات و جلال پس از مرگ را بیاموزند.

آقای Joseph Fielding Smith که یکی از رهبران مورمون میباشد میگوید:

ما باید از این بدنهای فانی عبور کنیم و  از مردگان قیام کرده، سرانجام به سمت کاملیت پیشروی کنیم درست همان راهی که پدر آسمانی مان طی کرد. روند کاملیت همینطور ادامه خواهد داشت.

رومیان 16:8-17 الوهیت نهایی؟

آموزۀ مورمونها: در رابطه با تکامل ابدی از رومیان 8:16-17 چنین میخوانیم:

رومیان 16:8-17 همان روح بر روحهای ما شهادت می دهد که فرزندان خدا هستیم. و هرگاه فرزندانیم، وارثان هم هستیم یعنی وَرَثه خدا و هم ارث با مسیح، اگر شریک مصیبتهای او هستیم تا در جلال وی نیز شریک باشیم.

مورمونها میگویند که این آیه به تکامل ابدی اشاره دارد. آقای Bruce McConkie در کتاب آموزه های مورمون میگوید:

کسانیکه حیات ابدی دریافت میکنند به جلال میرسند. آنها پسران خدایند، وارژان مسیح هستند و اعضای کلیسای آن نخست زاده میباشند. آنها بر هر چیزی غالب میباشند و قوت بسیار دارند و تمام پری پدر را دریافت میکنند. آنها خدایانند.

آموزۀ کتابمقدس :  خیلی مهم است که ابتدا اطلاعاتی در رابطه با زمینه رومیان 15:8 داشته باشیم.

رومیان 15:8 از آنرو که روح بندگی را نیافته اید تا باز ترسان شوید بلکه روح پسر خواندگی را یافته اید که به آن ابا یعنی ای پدر ندا می کنیم.

در این آیه به صراحت گفته شده که خدا مسیحیان را به فرزندی خوانده است. بنابراین ایمانداران نه از طریق طبیعی بلکه از طریق پذیرش وارد خانوادۀ الهی میگردند.

این نیز نکتۀ بسیار مهمی است که بدانیم که در وجود ما بذر ذات الهی نهفته نیست که رشد کند و به یک خدا تبدیل شود. ما بعنوان انسان در خانوادۀ خدا پذیرفته شدیم.

درضمن هم ارث مسیح بودن نیز هیچ ارتباطی با به ارث بردن ژن یا ذات الهی ندارد. ما بعنوان یک مسیحی با مسیح شریک میراث الهی میباشیم.

آنچه که با مسیح به میراث برده ایم

افسسیان 3:1 شریک برکات روحانی

اول قرنتیان 21:3-23 در زندگی آینده با مسیح شریک جلال و شکوه پادشاهی او خواهیم بود.

سوالی در اینجا پیش می آید اینست که آیا پولس هیچ تصور یا انتظار این را داشت که به خدایی برسد؟ به مورمونها بگوئید که در اعمال باب 14 وقتی که در شهر در شهر لستره میخواستند او و برنابا را چون خدایان پرستش کنند آنها جامهای خود را جامه های خود را دریده اعتراف کردند که انسان آنها خدا نیستند. پولس در آیۀ 15 خود اعتراف میکند که به خدای یکتا ایمان دارد و به او وفادار میباشد.

اعمال 15:14 ای مردم ، چه می کنید؟ ما هم مثل خود شما انسان هستیم ! ما آمده ایم به شما بگوییم که از این کارها دست بردارید. ما برای شما مژده آورده ایم و شما را دعوت می کنیم که این چیزهای بیهوده را نپرستید و بجای آن در حضور خدای زنده دعا کنید که آسمان و زمین و دریا و هر چه را که در آنهاست آفرید.

بنابراین از مورمونها بپرسید:

  • از مورمونها بخواهید که اعمال 8:14- 15 را بلند بخوانند.
  • وقتی پولس فهمید که مردم میخواهند او را مثل یکی از خدایان پرستش کنند عکس العمل او چه بود؟
  • آیا او بین خدا و انسان وجه تمایزی قرار داد؟

عکس العمل پولس و برنابا کاملاً با عکس العمل هیرودیس در اعمال 21:12-23 مغایرت دارد وقتی که خطاب به مردم گفت صدایی که میشنوید صدای خداست نه انسان که در همان لحظه فرشتۀ خدا او را زد و مرد و کرم او را خورد.

  • از مورمونها بخواهید که اعمال 21:12-23 را بلند بخوانند.
  • هیرودیس برای تحریک خشم خدا چه عملی انجام داد؟
  • عکس العمل خدای حقیقی نصبت به عمل هیردویس چه بود؟

پیامی که خدا به موسی داد تا به فرعون بگوید نیز حاکی از این حقیقت است که چون او خدایی نیست.

خروج 14:9 این‌ بار چنان‌ بلایی‌ بر سر تو و درباریان‌ و قومت‌ خواهم‌ آورد تا بدانید در تمامی‌ جهان‌ خدایی‌ مانند من‌ نیست‌. (تفسیری)

در آن زمان مردم فرعون را تجسم خدای آفتاب مصر (Ra) میدانستند. اما خدا میخواست که فرعون بداند که هیچ بشری نمیتواند خود را خدا بخواند چون او تنها خدای حقیقی است.

بنابراین از مورمونها بپرسید:

  • از مورمونها بخواهید که خروج 13:9-14 را بلند بخوانند.
  • آیا میدانید که مردم فرعون را تجسم خدای آفتاب مصر میدانستند؟
  • حال علی رغم این وضعیت عکس عمل خدای حقیقی در مقابل باور آنان چه بود؟ لطفا آیۀ 14 را بلند بخوانید.

خداوند در اشعیا 8:44 بصراحت در مورد خود سخن میگوید:

اشعیا 8:44 آیا غیر از من‌ خدای‌ دیگری‌ هست‌؟» نه‌! ما صخره‌ دیگری‌ و خدای‌ دیگری‌ را نمی‌شناسیم‌! (تفسیری)

از آنجائیکه هیچ خدای جز خدای حقیقی نیست میتوان نتیجه گرفت که خدای پدر از خدایانی که والدین او بودند بوجود نیامده است. همچنین بعد از او نیز خدایانی نخواهند بود. خدا در کلامش بوضوح مشخص نموده که به غیر از او خدایی نیست. در نتیجه آموزۀ به جلال رسیدن مورمونها نیز باطل میباشد. چون در عالم هیچ موجود دیگری وجود ندارد که بتوان او را خدا نامید.

 بنابراین از مورمونها بپرسید:

  • از مورمونها بخواهید که اشعیا 8:44 را بلند بخوانند.
  • با توجه به این آیه چه توجهی برای آموزۀ مورمونها مبنی بر اینکه خدای پدر از والدین آسمانی که خدا بودند بوجود آمده است؟ آیا خدا در اشعیا 8:44 پدر و مادرش را فراموش کرده؟
  • حال لطفاً اشعیا 10:43 را بلند بخوانید.
  • از آنجائیکه هیچ خدایی غیر از خدای کتابمقدس وجود ندارد آیا این بدان معنی نیست که قبل و بعد از او نیز خدایانی وجود نداشته و نخواهند داشت؟
  • پس از آنجائیکه میدانیم پس از خدا دیگر خدای دیگری نخواهد بود میتوان نتیجه گرفت که فرزندان خدا هرگز تبدیل به خدا نخواهند شد.
  • بنابراین ما هرگز به خدایی نخواهیم رسید.

علاوه بر این در کتاب مورمون نیز آمده که خدا فقط یکیست.

در کتاب آلما 22:11-31 آمده:

در این بخش از کتاب آنها نوشته شده که شخصی بنام Amulek به شخص دیگری بنام Zeezrom میگوید که من چیزی مغایر با روح خدا نمیتوانم بگویم. Zeezrom از Amulek میپرس آیا بیش از یک خدا وجود دارد؟ Amulek پاسخ میدهد خیر. Zeezrom میپرسد از کجا اینرا میدانی؟  Amulek پاسخ میدهد که فرشته ای اینرا برایم آشکار کرده است.

پس اگر خدا یکیست انسان هرگز نخواهد توانست که با به جلال رسیدن به خدا تبدیل شود. بنابراین آلما 22:11-31 آموزۀ جلال یافتن و حیات جاوید مورمونها را تکذیب میکند.

بنابراین از مورمونها بپرسید:

  • لطفاً از کتاب مورمون آلما 22:11-31 را بلند بخوانید.
  • آیا این بخش از کتاب شما تائید نمیکند که فقط یک خدای وجود دارد؟
  • آیا همین بخش از کتـاب مورموون آموزه ای را که بعداً سازمان شما تحت عنوان آموزۀ “خدا شدن” یا “تکامل ابدی” است تکذیب نمیکند؟

از آنجائیکه واژۀ حیات جاوید بارها در کتابمقدس بکارگرفته شده سوالی که پیش میآید اینست که اگر آنطور که مورمورنها باور دارند حیات جاوید، جلال یافتن برای خدایی شدن نیست پس مفهومش چه میتواند باشد؟ اولین چیزی که باید در این رابطه به آن اشاره کرد اینست که برای کسانیکه به عیسی مسیح ایمان دارند حیات جاوید را در حال حاضر دارا میباشند.

حیات جاوید چیزی نیست که بخواهیم برای بدست آوردنش کار کنیم تا از طریق کاملیت به آن برسیم. یوحنا 47:6 بما میگوید:

یوحنا 47:6 آمین آمین به شما می‌گویم هر که به من ایمان آرد، حیات جاودانی دارد.

به زمان فعلی که در این بکار برده شده توجه کنید. دارد در اینجا زمان حال میباشد. مفهومش این است که آنهائیکه به عیسی مسیح ایمان میآورند حیات جاوید را در همان لحظه دریافت میکنند.

بنابراین از مورمونها بپرسید:

  • از مورمونها بخواهید که یوحنا 47:6 را بلند بخوانند.
  • آیا میدانید که فعل دارد در این آیه که زمان حال میباشد نتیجه میگیریم که هر کس که به عیسی مسیح ایمان دارد حیات جاوید را نیز دارد؟

آنگاه به مورمونها توضیح دهید که حیات جاوید چیست. بگوئید که در انجیل متی، مرقس  17:10، لوقا 18:18، حیات جاوید یعنی نجات یافتن (مرقس 26:10-27 و لوقا 26:18-27) و وارد شدن به ملکوت خدا (مرقس 24:10، لوقا 24:18).

در عهدجدید حیات جاودان هرگز به مفهوم نائل شدن به مقام خدایی نبوده.

حیات ابدی در سراسر عهدجدید همیشه چیزی بود که توسط ایمان به عیسی مسیح در لحظه دریافت میشد (یوحنا 16:3 و 28:6-29) نه چیزی که باید برای بدست آوردنش در آینده کاری انجام داد. علاوه بر این، حیات جاودان یک چیز فقط کمیتی نیست (مثل در نظر گرفتن مقدار ابدی بودن آن) بلکه جنبۀ کیفی هم دارد (یعنی زندگی و مشارکت با خدا از کیفیت بینهایت بالایی برخوردار است).