انجیل پادشاهی خدا (3)

تولد از باکره (متی 18:1-25)

در جلسۀ گذشته به زیبایی دیدیم که چطور متی با الهام روح خدا در ابتدای انجیلش ویژگی های منحصر بفرد پادشاهی خدا را در شجره نامۀ مسیح آشکار می کند.

اما آنچه مطالعه کردیم، مربوط به خصوصیات زمینی، از جمله اجداد عیسی مسیح بود.

امروز در ادامۀ مطلب از متی 18:1-25 می خواهیم، به بررسی ویژگی های آسمانی یا بهتر بگم، الهی این پادشاه بپردازیم.

متی علاوه به شواهد و قرائن انسانی، در ابتدای اعلان خبر خوش پادشاهی خدا، با اشاره به واقعۀ تولد مسیح از باکره، به ذات الهی او اشاره می کند و اعلام می کند که پادشاهی عیسی مسیح، علاوه بر اینکه بر مبنای فیض و رحمت خدا استوار است، یک ملکوت الهی نیز می باشد.    

بیائید تا این بخش را با هم مطالعه کنیم.

متی 18:1-25 تولد عیسی مسیح اینچنین روی داد: مریم، مادر عیسی، نامزد یوسف بود. امّا پیش از آنکه به هم بپیوندند، معلوم شد که مریم از روح‌القدس آبستن است. از آنجا که شوهرش یوسف مردی پارسا بود و نمی‌خواست مریم رسوا شود، چنین اندیشید که بی‌هیاهو از او جدا شود.  امّا همان زمان که این تصمیم را گرفت، فرشتۀ خداوند در خواب بر او ظاهر شد و گفت: ای یوسف، پسر داوود، از گرفتن زن خود مریم مترس، زیرا آنچه در بطن وی جای گرفته، از روح‌القدس است. او پسری به دنیا خواهد آورد که تو باید او را عیسی بنامی، زیرا او قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد بخشید. این‌‌همه رخ داد تا آنچه خداوند به زبان نبی گفته بود، به حقیقت پیوندد که: باکره‌ای آبستن شده، پسری به دنیا خواهد آورد و او را عِمانوئیل خواهند نامید، که به معنی خدا با ما است. چون یوسف از خواب بیدار شد، آنچه فرشته خداوند به او فرمان داده بود، انجام داد و زن خود را گرفت. امّا با او همبستر نشد تا او پسر خود را به دنیا آورد؛ و یوسف او را عیسی نامید.

مسیح پسر کیست؟

متی، در بابهای جلوتر در انجیلش یک سوال بسیار کلیدی را از زبان عیسی مسیح نقل می کند که مایلم در ابتدای مطالعه مان به آن توجه کنیم.

در متی 42:22 عیسی مسیح از فریسیان می پرسد نظر شما درباره مسیح چیست؟ او پسر کیست؟

این سوالیست که باید در هر عصر از هر کس پرسید.

رهبران قوم یهود عقیده داشتند که مسیح پسر داود است. از نظر انسانی عقیده داشتند که او از نسل سلطنتی داود بدنیا خواهد آمد.

تقریبا هیچ کس فکر نمی کرد که مسیح یا ماشیح موعود، خدای مجسم شده در جسم باشد (البته بجز تعداد معدودی).

بنظر میرسد که امروزه هم مردم با مسیح طوری رفتار می کنند که گویی او فقط یک پادشاه انسانی بود، و اکثرا” منکر الوهیت او هستند.

عدۀ دیگری از مردم هم، از تجسم او خبر ندارند و نسبت به این حقیقت بی تفاوتند.

اگر از لحاظ انسانی بخواهیم به این سوال پاسخ بدیم و بگوئیم که مسیح پسر کیست؟

جواب این خواهد بود که او پسر داود است. (یعنی از نسل داود است)

اما همانطور که اشاره کردم امروز از آیات 18 الی 25 از جنبۀ الهی به این سوال پاسخ، خواهیم داد.

مسیح پسر کیست؟ از لحاظ انسانی پسر داود اما از لحاظ الهی او پسر خداست.

درک صحیح تجسم الهی در الهیات مسیحی بسیار حائز اهمیت است و متی با الهام روح القدس، در نگارش انجیلش بطور منصفانه و ماهرانه، یهودیان و سایر خوانندگانش را با این حقیقت آشنا می کند.

اگر معرفی عیسی مسیح در انجیل متی فقط به شجره نامه ختم می شد، مسیح فقط یک پادشاه زمینی محسوب می شد و هرگز قادر به نجات و رستگاری گناهکاران نمی بود،

او هرگز نمی توانست بر مرگ، گناه، شیطان و جهنم پیروز شود.

به همین منظور می بایست خدا باشد.

پس عیسی، خدای مجسم شده بود یعنی 100% خدا و 100% انسان. این پیام باب اول متی است.

لازم به ذکر است که،  متی انجیلش را از لحاظ دفاعیاتی تنظیم کرده است و از حقانیت تجسم خدا در مسیح دفاع نموده.

حال اجازه دهید که به پنج ویژگی تولد مسیح از باکره که موضوع مطالعۀ امروز ماست بپردازیم.

پنج نکته در تولد مسیح از باکره

در شرح حال تولد مسیح از باکره پنج موضوع یا ویژگی نهفته است که از این قرارند.

  • باردار شدن مریم باکره
  • مخالفت با مریم باکره
  • روشن شدن موضوع مریم باکره
  • ارتباط تولد از باکره با نبوتهای کلام خدا
  • سرانجام سرگذشت مریم باکره

این پنج مورد نه بعنوان اصل، بلکه نکته هایی هستند که ما را در درک خداوندی مسیح یاری می دهند.

نظر منتقدین و معتریض دربارۀ واقعۀ تولد از باکره

جالب است که بدانید، برخی منتقدین و معترضین به سرگذشت تولد مسیح از باکره، مدعی هستند که متی شرح تولد مسیح از مریم باکره را، با الهام خدا ننوشته، بلکه تحت تاثیر افسانه های مشابهی که در آن زمان شایع بود، این داستان را در انجیلش درج کرده است، و بعدها مورد توجه مردم قرار گرفت و در نهایت معروف شد.

اما، واقعیت این است که این گونه اعتراضات تازگی ندارند.

اولاً اینکه، شیطان که در کتاب مقدس بعنوان پدر دروغگویان معرفی شده، قرنهاست که در تقلید و نسخه برداری از کار خدا سعی دارد که مردم را از حقایق الهی دور کند.

در این صورت، تمام افسانه های ساختگی را، می توان وسایلی در دست شیطان بدانیم که به توسط آنها سعی بر ایجاد شک و انحراف از حقیقت آنهم چنین واقعۀ بزرگی بدانیم.

علاوه بر این، افسانه هایی که در رابطه با تولد از باکره معروف بودند، بسیار با حکایت مریم باکره تفاوت دارند.

بعنوان مثل به یکی از این افسانه ها اشاره می کنم.

اسکندر کبیر پسر شخصی بنام فیلیپ بود. او جهان را با لشکر عظیمی برای یونان فتح کرد.

در افسانه ها گفته شده که اسکندر مقدونی از یک باکره متولد شد.

شرح افسانه از این قرار است.

زن فیلیپ Olympas نام دارد که از طریق ماری که در رخت خوابش دیده شده باردار می شود. البته اشخاصی که با افسانه های یونانی آشنایی دارند می دانند که آن مار کیست. Zeus نام یکی از خدایان یونان است که انحرافات شدید جنسی داشت. این Zeus بود که بصورت مار درآمد و با Olympas  همبستر شده او را آبستن کرد که در نتیجه اسکندر بدنیا آمد.

همانطور که می بینید این افسانه قابل مقایسه با حقیقت سرگذشت تولد عیسی مسیح از مریم باکره نیست و تصور اینکه متی بخواهد از چنین افسانه هایی استفاده کند و آنها را در انجیلش بگنجاند غیر منطقی بنظر می رسد.

پس، حکایت تولد از باکره، یک حکایت تاریخیست نه یک افسانۀ تخیلی.که ساخته پرداختۀ انسان باشد.

علاوه بر این، بعد خواهیم دید که عهدعتیق صدها سال پیش از این واقعه، به تولد مسیح از باکره اشاره کرده بود.

متی توجهی به افسانه ها نداشت، او حتی به اعتراض منتقدین هم فکر نمی کند.

اینکه باور کاتبان و فریسیان یهود چیست و یا اینکه در کوچه و بازار چه شایعاتی در رابطه با تولد از باکره وجود دارد.

متی با هدایت و شهامتی که از روح القدس یافته بود دست به قلم میبرد و حکایت تولد مسیح از باکره را به نگارش در میآورد.

پس بیائید با هم به آیۀ 18 نگاهی بیاندازیم و به مشروح این واقعۀ تاریخی بپردازیم.

1) باردار شدن مریم باکره

آیۀ 18 میگوید:

متی 18:1 تولد عیسی مسیح این‌ چنین روی داد: مریم، مادر عیسی، نامزد یوسف بود. امّا پیش از آنکه به هم بپیوندند، معلوم شد که مریم از روح‌القدس آبستن است. (ترجمۀ هزارۀ نو)

به کلمۀ تولد در این آیه توجه کنید. این همان کلمه ای است که در متی 1:1 که برای “نسب نامه”  بکار برده شده. در آنجا خواندیم که کتاب نسب نامه عیسی مسیح بن داود بن ابراهیم: به این مفهوم که اصل و نسب و پیدایش عیسی مسیح، از داود و ابراهیم می باشد.”

به همینطور در آیۀ 18 متی با استفاده از عبارتِ تولد عیسی مسیح، به گونه ای پیدایش او را از جنبۀ ذاتی که منشاء الهی دارد اشاره می کند.

مریم مادر عیسی

عبارت بعدی در این آیه (مریم مادر عیسی) که از او طلاعات کمی در دست است.

آنچه میدانیم اینست که شوهر خواهرش Clopas نام داشته و نام خواهرش نیز، هم اسم خودش، یعنی مریم، بود (این یک رسم معمول بود).

نکتۀ دیگر اینکه در لوقا 36:1 میخوانیم که :

لوقا 36:1 بدان که خویشاوند تو الیزابت نیز شش ماه پیش در سن پیری باردار شده و بزودی پسری بدنیا خواهد آورد؛ بلی، همان کسی که همه او را نازا می خواندند.

پس الیزابت از خویشان مریم مادر عیسی است.

بنابراین یحیی تعمید دهنده نیز با عیسی مسیح فامیل بوده. نام پدر مریم هلی بود.

احتمالا” مریم شخص فیقر و پرکاری بود. در لوقا 35:1 می خوانیم که در پاسخ به فرشته میگوید که:

لوقا 35:1 “« من خدمتگزار خداوند هستم و هر چه او بخواهد، با کمال میل انجام می دهم . از خدا می خواهم که هر چه گفتی ، همان بشود.»

 از این جواب می فهمیم که مریم هم با ایمان بود و هم اینکه خود را تسلیم خواست خدا کرده بود.

او می توانست پس از ملاقات با فرشته دچار شک، تشویش و نگرانی شود اما، درست برعکس مفهوم نامش که به مفهوم سرکش است، او تسلیم خدا شد و به یکی از قدیسین عهدعتیق تبدیل شد.

یوسف

در رابطه با یوسف نامزد مریم هم اطلاعات زیادی در دست نیست. از کلام خدا می فهمیم که شغلش نجاری و احتمالا بنایی هم بوده.

یوسف شخص پرکار و فقیری و همچنین ایماندار بسیار مومنی بود.

محقیقین کتابمقدس معتقدند که مریم و یوسف در آنزمان نوجوان بودند.

سیستم ازدواج یهودیان

اشارۀ متی به عبارت نامزد در آیۀ 18 بسیار مهم است.

آنچه که از کتابمقدس و نسخه های باستانی پیداست در آن زمان ازدواج یهودیان در دو مرحله انجام می شد.

نام مرحلۀ اول Kiddushin  (یا نامزدی) بود و مرحلۀ بعدی را Huppa (یا ازدواج) می گفتند.

تثنیه 7:20 به Kiddushin یا نامزدی اشاره کرده است.

تثنیه 7:20 آیا کسی‌ به ‌تازگی ‌دختری ‌را نامزد کرده ‌است‌؟ اگر چنین‌ کسی ‌هست ‌به ‌خانه ‌خود بازگردد و با نامزدش ‌ازدواج‌ کند، چون‌ ممکن ‌است ‌در این ‌جنگ‌ بمیرد و شخص‌ دیگری ‌نامزد او را به ‌زنی ‌بگیرد.»

در نامزدی، خانوادۀ طرفین با هم پیمان می بندند که اگر زوجین توانایی انجام شرایط آن را داشته باشند، با هم ازدواج کنند.

این پیمان، یک قرارداد رسمی است و چنانچه هر کدام از طرفین به تعهدات خود عمل نکرد و تصمیم به جدایی گرفته شد، باید رسما” از هم طلاق می گرفتند.

در مرحلۀ نامزدی زوجین رسما” به عقد هم در می آمدند، اما متعهد بودند که تا لحظۀ ازدواج با هم رابطۀ جنسی نداشته باشند.

معمولا” زمان نامزدی بین 6 الی 12 ماه در نظر گرفته می شد و این بدین خاطر بود که در این مدت هر دو فرصت بیابند که به هم وفاداری و صداقتشان را ثابت کنند.

این دوره را دورۀ آزمایش نیز نامیده اند، چون در این مرحله است که باکره بودن دختر به پسر ثابت می شد.

بنابراین اگر در دورۀ نامزدی ،دختر حامله می شد، می فهمیدند که او قبلاً با شخص دیگری بوده.

و چنانچه یکی از طرفین خیانت می کرد یا مشکلی می داشت، دورۀ نامزدی فرصت خوبی بود که بتوانند روی مشکلاتشان کار کنند.

لازم به ذکر است که، در دورۀ نامزدی معمولا برخورد و مصاحبت طرفین با هم کم است.

معمولاً طرفین در دورۀ نامزدی،  از هم فاصله می گیرفتند و این در قرارداد یا پیمانشان ذکر می شد.

بعد از دورۀ نامزدی که بین 6 الی 12 ماه طول داشت، جشن عروسی Huppa صورت می گیرفت که حدود 7 روز بطول می انجامید.

پدر عروس موظف بود که در این هفت روز از مهمانان پذیرایی کند. خوراک و نوشیدنی و میوه و شیرینی در این 7 روز به عهدۀ میزبان بود.

به همین دلیل، پدر عروس بابت دخترش مبلغی از طرف داماد دریافت می کرد که حکم  شیربها و از جهاتی هم نقش مهریه را بازی می کرد. البته این مبلغ بین طرفین توافق می شد.

در هر حال، پدر عروس با این مبلغ، بخش زیادی از مخارج عروسی را تامین می کرد و باقی آن نزدش می ماند تا در صورت طلاق یا فوت شوهر به دختر بازپرداخت شود.

پس هدف ازمبلغ شیربها و مهریه، جبران بخشی از هزینه ها و بخش دیگر نیز بعنوان بیمۀ عمر در نظر گرفته شده بود.

منظور از همۀ این تشریفات، محکم نگه داشتن کانون خانواده بود.

به همین علت در متی 18:1 و 25 می خوانیم که :

متی 18:1و25 واقعه تولد عیسی مسیح به این شرح است: مریم، مادر عیسی که در عقد یوسف بود، قبل از ازدواج با او، بوسیله روح القدس آبستن شد….. اما با او همبستر نشد تا وقتی که او پسرش را بدنیا آورد؛ و یوسف او را «عیسی» نام نهاد.

پس، در همین دورۀ نامزدی بود که مریم از روح القدس حامله شد.

یوسف مرد بسیار با ایمان و دینداری بود و مریم را هم خیلی دوست داشت و هم به او اعتماد داشت.

از طرفی، یوسف وظیفۀ شرعی خود می دانست که از مریم جدا شود، اما از طرفی دیگر، نمی خواست آبرو ریزی بپا کند.

مریم حقیقت را می فهمد

در انجیل متی نوشته نشده که مریم از کجا به حقیقت پی می برد، اما لوقا لوقا 26:1-28 اطلاع بیشتری بما میدهد.

لوقا 26:1-28 در ششمین ماه بارداری الیزابت، خدا فرشته خود جبرائیل را به ناصره، یکی از شهرهای استان جلیل فرستاد، تا وحی او را به دختری به نام مریم برساند. مریم نامزدی داشت به نام یوسف، از نسل داود پادشاه. جبرائیل به مریم ظاهر شد و گفت: «سلام بر تو ای دختری که مورد لطف پروردگار قرار گرفته ای! خداوند با توست

اولاً از این آیه می فهمیم اینه که یحیی 6 ماه از عیسی مسیح بزرگتره، و دوم اینکه به مشروح ملاقات جبرئیل فرشته پی می بریم. بخصوص در ادامۀ آیات که به شرح پیام فرشته می پردازد.

لوقا 31:1-37 تو بزودی باردار شده ، پسری بدنیا خواهی آورد و نامش را عیسی خواهی نهاد. او مردی بزرگ خواهد بود و پسر خدا (الوهیت) نامیده خواهد شد و خداوند تخت سلطنت جدش داود (انسانیت مسیح) را به او واگذار خواهد کرد تا برای همیشه بر قوم اسرائیل سلطنت کند. سلطنت او هرگز پایان نخواهد یافت !» مریم از فرشته پرسید: «اما چگونه چنین چیزی امکان دارد؟(میپزیرد) دست هیچ مردی هرگز به من نرسیده است (باکره) !» فرشته جواب داد: «روح القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند. از این رو آن نوزاد مقدس بوده ، فرزند خدا خوانده خواهد شد. بدان که خویشاوند تو الیزابت نیز شش ماه پیش در سن پیری باردار شده و بزودی پسری بدنیا خواهد آورد؛ بلی ، همان کسی که همه او را نازا می خواندند. زیرا برای خدا هیچ کاری محال نیست !» مریم گفت : «من خدمتگزار خداوند هستم و هر چه او بخواهد، با کمال میل انجام می دهم . از خدا می خواهم که هر چه گفتی ، همان بشود.» آنگاه فرشته ناپدید شد.

پس، مریم از ملاقات با فرشته به حقیقت پی برد، اما تا اینجا یوسف هیچ اطلاعی از این موضوع داشت.

ازآنجائیکه این واقعه کاملا غیر منتظره و غیرعادی بود، یوسف طبیعتاً به مجازات سختی که کلام خدا در این شرایط در نظر گرفته بود فکر می کرد (تثنیه13:22 و21-22).

بهمین دلیل هم تصمیم به جدایی گرفت.

اما از آنجائیکه مریم را دوست داشت و خود نیز شخص باایمانی بود نمی خواست اینکار را با بی آبرویی بکند.

تصمیم یوسف نیز حاکی از قلب متفاوت (رئوف و مهربان) او بود.

عکس العمل آنها در آن شرایط سخت، ماهیت روحانی آنها را آشکار می کند.

در اینجا اصلاً صحبت از جنگ و جدلهای خانوادگی نیست.

سخنی از تحکم کردن، بدرفتاری و انتقام گیری نیز نیست.

پس می توان نتیجه گرفت که یوسف یک ایماندار عهدعتیقی تمام عیار است.

چون با وجود اینکه توی این شرایط سخت، که به نظر میرسه تقصیرها بگردن مریم هست، باز هم دلش برای مریم میسوزه.

در لوقا 35:1 فرشته در جواب سوال مریم که پرسیده بود این چگونه ممکن است،

فرشته پاسخ میدهد که اینکار بتوسط روح القدس صورت می گیرد.

توجه کنید که روح القدس همیشه در کار خلقت دست داشته.

در پیدایش باب یک در خلقت جهان و در اعمال باب 2 تولدکلیسا، و الان، در سرگذشت تولد عیسی مسیح، روح القدس در تجسم مسیح خداوند دست دارد.

روح القدس تنها کسی است که قادر است از هیچ، همه چیز خلق می کند.

بگفتۀ فرشته نزد خدا هیچ کاری محال نیست.

تولد از باکره به توسط روح خدا، راه حلیست که خدا از همان ابتدای آفرینش وعده اش را داده بود. چنانکه در پیدایش 15:3 خداوند به شیطان چنین چنین گفت:

پیدایش 15:3 بیـن‌ تـو و زن‌، و نیـز بین ‌نسـل‌ تو و نسل ‌زن‌، خصـومت ‌می‌گذارم‌. نسـلِ زنْ سر تـو را خواهد کوبیـد و تو پاشنـه ‌وی ‌را خواهـی ‌زد.

مطابق با این نبوت تورات در می یابیم که خدا از همان ابتدا مقرر کرده بود تا از نسل زن، یعنی تولد از باکره، مسیح را بفرستد تا بر روی صلیب جلجتا سر شیطان را بکوبد.

دومین مطلبی که به آن می پردازیم مخالفتی است که با مریم باکره می شود.

2) مخالفت با مریم باکره

در آیۀ 19 میخوانیم و امّا شوهرش یوسف چونکه مرد صالح بود و  نخواست او را عبرت نماید، پس اراده نمود او را به پنهانی رها کند.

همانطور که اشاره شد، یوسف مرد صالحی که با هزار امید و آرزو دوران نامزدیش را با مریم می گذراند.

تلاش می کرد تا پس از ازدواجش با مریم تشکیل یک خانوادۀ نمونه را بدهد.

اما افسوس که این واقعۀ نابهنگام، یعنی حاملگی مریم باکره، همه چیز را نقش بر آب کرد.

یوسف در رابطه با پیامی که فرشته به مریم گفته بود چیزی نمی دانست و تا اینجا بنظر می رسید که رویاهای زندگی او با مریم به پایان غم انگیزی رسیده.

“و اما شوهرش یوسف”

اولین چیزی که از این آیه میفهمیم اینکه یوسف علی رغم اینکه دورۀ نامزدیش رو با مریم میگذراند در اینجا شوهر او محسوب میشد.

“مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نماید”این دو موردی که در رابطه با یوسف گفته شده شخصیت روحانی او را به ما معرفی میکنه. یوسف یک قدیس بود. یوسف مرد شریف و خداترسی بود. شریعت خدا را تمام و کمال بجا میآورد. تنها چیزی که از این قضایا میدانست این بود که حامله شدن نامزدش در این شرایط یک واقعۀ غیرعادی و مخالف با کتابمقدس است. او وظیفۀ دینی خود میدانست که هر چه زودتر از نامزدش جدا شود.

“اراده نمود او را به پنهانی رها کند”

اگه یوسف و مریم در دوران موسی زندگی میکردند (کتاب تثنیه) مجازات مریم بسیار سنگین بود، اما در آن زمان رهبران یهودی جدیت سابق را در اطاعت از تورات نشون نمی دادند.

مسائل مذهبی سست و بیرنگ شده بود و در واقع بیشتر حالت تشریفاتی داشتند.

این مسئله رو می تونیم در برخورد رهبران مذهبی یهود با مسیح ببینیم.

به هر حال در رابطه با یوسف و مشکلی که پیش آمده بود مطابق با عُرف و سنت آن زمان دو راه جلوی روی خود می دید.

یکی اینکه مسئله را کاملا علنی کنه. نامزدش را به دادگاه بکشاند و رسما از او طلاق بگیرد. شاید این تصمیمی باشه که هر شوهر یا نامزدی که به او خیانت شده می گیره. البته فرهنگها با هم فرق می کنند.

اگر این مسئله در غرب اتفاق بیافته احتمالا بعد از یکسری جنگ و جدلهای دو طرفه کار به دادگاه کشیده می شه و طرفی که صدمه خورده تا ریال آخر حقش رو از همسرش می گیره. اما در کشورهای شرقی و مذهبی که مردم متعصبند، با این گونه مسائل کمی خصوصی تر برخورد می شه.

احتمالا شوهر پس از کشف موضوع، هر دو را به قتل میرساند. یا حداقل اینکه پس از کتک کاری های فراوان، همسر زناکارش را بدون هیچ رحم و مروتی از خانه اش بیرون می کند.

یوسف هم در شرق زندگی میکرد و طبعا” شاهد اینطور وقایع بود. اما تصمیم دیگری می گیرد. چارۀ دیگر آنها این بود که در حضور 2 یا 3 شاهد طلاقنامه ای را تنظیم کنند (تثنیه 24). بدینصورت دیگر پای دادگاه و گذشتن از مراحل قانونی در کار نیست. اصلا” نیازی هم نخواهد بود که دلیل طلاق را قید کنند و بدون اینکه اخبارش بین مردم پخش شود بی سر و صدا مسئله حل می شود. البته این روش الهی و کتابمقدسی نیست، اما در آن زمان مجاز بود. در اینجا می گوید که یوسف قصد طلاق مریم را داشت، اما نه در ملاء عام، نه در حضور مردم. در ادامۀ آن در آیه 20 میخوانیم که: امّا چون او در این چیزها تفکّر می کرد،” پس معلومه که این مسئله خیلی فکر یوسف را بخود مشغول کرده بود و حسابی نگران بود و با همین افکار در منزلش واقع در ناصره بخواب می رود. و در اینجاست که به نکتۀ سوم یعنی روشن شدن موضوع حاملگی مریم باکره می رسیم.

3) روشن شدن مسئلۀ مریم باکره

درست پس از این قضایا، پرده از اسرار این مسئله برداشته می شود و موضوع  و دلیل حاملگی مریم باکره روشن می گردد.

بله در آیۀ 20 خواندیم که یوسف با نگرانی به خواب رفت و کلام خدا ادامه میدهد که “ ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده،

آیۀ 20 “ ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده،

توجه داشته باشید که این یک خواب یا رویا نیست بلکه نوعی مکاشفه واقعی است.

آن فرشته واقعی بود و یوسف با چشمانش فرشته را دید. ضمنا” خوب است بدانید که این واقعه برای متی یک واقعۀ غیرعادی نیست.

در این انجیل 6 بار دیگر می بینیم که چنین ملاقاتهایی بین فرشتگان و افراد انجام شده است.

در بابهای 1، 2 و 27 و اعمال 17:2 شاهد این جور ملاقاتها است.

پس یوسف خواب یک فرشته را ندید، بلکه او پس از اینکه خوابید، فرشته ای در رویا به ملاقات او می آید و خواب او به یک ملاقات واقعی تبدیل می شود.

در ادامۀ ماجرا فرشته بدو گفت:  «ای یوسف پسر داود، از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا که آنچه در وی قرار گرفته است، از روح القدس است،

متی با ثبت این ماجرا نبوت اشعیای نبی را یادآوری می کند که میگوید.

اشعیا 6:9 زیرا که برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.

  بنابراین خدا به توسط فرشته از یوسف می خواهد که نگران ازدواج با نامزدش نباشد، چون طفلی که در رحم مریم قرار داشت از روح القدس بود. آیه 21 اطلاعات بیشتری به او میدهد.

آیۀ 21

متی 21:1 و او پسری خواهد زایید و نام او را عیسی خواهی نهاد، زیرا که او امّت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید.»

در نام عیسی در زبان عبری همان یوشع می باشد که به مفهوم “یهوه نجات خواهد داد” می باشد.

نکتۀ دیگری که اینجا لازم است بدانیم این است که در ابتدای همین آیه میگوید “و او پسری خواهد زائید” منظور مریم است.

فرشته می توانست بگوید که تو صاحب پسری خواهی شد بالاخره بعد از این همه نگرانی و فشار فکری و عصبی، بنظر میرسه که اگه فرشته می گفت خدا قراره یه پسر کاکل سری بهت بده شاید، یوسف بیشتر خوشحال می شد.

اما از آنجائیکه کلمات فرشته حساب شده بود و حامل پیام ویژه ای از طرف خدا بود، اینگونه بیان شد که

“او (یعنی مریم) پسری خواهد زائید” دلیلش این است که خدا خیلی مواظب است که یوسف را پدر عیسی ننامد.

برای همین هم مرکز تمام اشارات کتاب مقدس در این واقعه، به مریم و عیسی هست.

برای مثال:

متی 13:2 میگوید که “ و چون ایشان روانه شدند، ناگاه فرشته خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده، گفت: «برخیز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار کن

در اینجا، نیز فرشته بجای اینکه بگوید همسر و پسرت را برداشته به مصر فرار کن می گوید طفل و مادرش را…

و باز در متی 20:2 می خوانیم که پس برخاسته، طفل و مادر او را برداشت و به زمین اسرائیل آمد.

پس میبینید که هر وقت اشاره به مسیح و مادرش می شود یوسف بعنوان پدر، حذف می شود.

تمام تاکید بر مولودیست که از باکره متولد شده، و خدا می خواهد که تمام توجه ما به او باشد.

در اعمال 12:4 میخوانیم که:

و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر در زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.ـ»

حال در ادامۀ ماجرا، در آیات 22 و 23 به نکتۀ بعدی، یعنی ارتباط این واقعه با نبوتهای کتابمقدس می پردازیم.

4) مریم باکره و نبوتهای کتابمقدس

متی 22:1-23 این‌‌همه رخ داد تا آنچه خداوند به زبان نبی گفته بود، به حقیقت پیوندد که: باکره‌ای آبستن شده، پسری به دنیا خواهد آورد و او را عِمانوئیل خواهند نامید، که به معنی خدا با ما است.

متی در اینجا کار جالبی می کند. واقعۀ تولد مسیح از باکره را به نبوت اشعیا 14:7 مربوط میسازد که میفرماید.

اشعیا 14:7 بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینک باکره حامله شده، پسری خواهد زایید و نام او را عمّانوئیل خواهد خواند.

بعبارتی، متی در اینجا می گوید این واقعۀ تاریخی نه تنها یک افسانه نیست بلکه ریشه در نبوتهای کتابمقدس دارد و با اشاره به این حقیقت، دهان منتقدینی که این واقعه را به افسانه های باستان یونانی یا آشوری ربط می دادند، بسته می شود.

توجه کنید در آیۀ 23 میگوید این همه رخ داد چون خداوند گفته بود یعنی پیشگویی این واقعه توسط خدا از زبان پیامبران خیلی وقت پیش اعلام شده بود.

متی این روش را برای متقاعد کردن مخاطبین یهودی اش بارها بکار گرفته است.

متی در انجیلش 50 بار بطور مستقیم از آیات عهدعتیق نقل قول می کند و علاوه بر اینها هفتاد و شش بار بطور غیر مستقیم به آنها اشاره دارد.

بله، سرگذشت تولد مسیح از باکره، داستانی نیست که یک شبه سرهم شده باشه.

قصه ای نیست که از افسانه های باستان آریه گرفته شده باشند،

بلکه تحقق آنچه خدا بزبان انبیا پیشگویی کرده بود، می باشد.

پس، ما مسیحیان، تولد از باکره را مربوط به پیشگویی های کتاب مقدس می دانیم.

حال بیائید، قدری به بررسی پیشگویی که متی به آن اشاره کرده بپردازیم.

اشعیا 14:7 از کلمۀ عبری Almah یعنی باکره بجای Bethulah که یک واژۀ کلی است استفاده می کند.

متی در نقل قول از این آیه از کلمۀ یونانی Prthenos یعنی باکره استفاده می کنه و با این کارش به مخاطب می فهماند که با معنای این واژه آشناست.

حال ببینیم که زمینۀ تاریخی این پیشگویی چه بوده.

آحاز پادشاه نگران از پاشیدگی سلطنت یهودیه توسط سوریه و اسرائیل بود. او در سلطنت جنوبی ساکن بود و نگران حاکمیت بخش شمال بود. آحاز می ترسید که رشتۀ پادشاهی از هم گسسته بشه. اما خدا به او یک وعده می ده. و از طریق اشعیای نبی به او اطمینان می دهد که نسل پادشاهی صدمه ای نخواهد خورد. هیچ کس رشتۀ سلطنت را از بین نمی برد،  به این نشان یا علامت که در آینده از یک دختر باکره پسری بدنیا خواهد آمد که او عمانوئیل یعنی خدا با ما خواهد بود.

بعبارتی، خداوند از زبان اشعیای نبی به آحاز پادشاه می گوید، اگر قادر باشی به آینده نگاه کنی، خواهی دید که خدا بتوسط شخصی که از باکره متولد می شود، تخت سلطنتی داود تضمین کرده و  برای همیشه باقی نگاه می دارد.

پس، خبر خوش متی این است که عیسی مسیح با تولدش از مریم باکره، در تحقق این وعده که توسط اشعیا به آحاز پادشاه گفته شده بود، بدنیا آمد، تا ثابت کند که خدا به وعدۀ خود عمل میکند و تخت سلطنت داود هرگز گسسته نخواهد شد بلکه برای همیشه برقرار خواهد ماند.

بنابراین، رازِ تولد از باکره، کاملا آشکار می شود.

یک نکتۀ دیگر هم اینکه “ نام او را عمّانوئیل خواهد خواند.El که در آخر نام عمانوئیل آمده یعنی “خدا”. Immanu یعنی با ما. پس مفهوم آن خدا با ما می باشد.

نامهای دیگر خدا El Shadai، Elyo و El Mogodeshkim  هستند.

حالا سوال اینجاست که:

پس چرا مریم و یوسف نام عیسی را عمانوئیل نگذاشتند؟

دلیلش این است که عمانوئیل، یک لقب یا اسم نیست که بتوان کسی را با آن خطاب کرد.

عمانوئیل یک کلمۀ تشریحی است. بعبارتی، عیسی عمانوئیل، یعنی خدا با ماست.

پس با روشن شدن و افشای اسرار الهی در تولد مسیح از باکره، دیدیم که چگونه این واقعه با پیشگویی کتابمقدس به گذشته مربوط می شود.

حال به پنجمین و آخرین نکته و آن هم سرانجام سرگذشت مریم باکره بپردازیم.

5) سرانجام سرگذشت مریم باکره

آیه 24 سرانجام سرگذشت مریم باکره را برایمان بازگو میکند.

متی 24:1 پس چون یوسف از خواب بیدار شد، چنانکه فرشته خداوند بدو امر کرده بود، بعمل آورد و زن خویش را گرفت.

من فکر می کنم که این هم مثل خوابی که آدم در باغ عدن داشت، بهترین خوابی بود که یوسف به عمرش دیده بود. چون وقتی بیدار شد تمام مشکلاتش حل شده بود.

آدم با کلی فکر و نگرانی بخوابه بعد با خیال آسوده بیدار بشه!

تا چند لحظه قبل فکر میکرد که با این آبرو ریزی بزرگ چکار کنه، ولی الان داره فکر می کنه که چه افتخار بزرگی نصیبش شده.

بخودش میگه که من نه تنها با مریم ازدواج می کنم، بلکه قرار پدرخوندۀ شاه شاهان باشم.

یوسف باید آدم خوبی بوده باشه، چون خدا یگانه فرزندش رو به او سپرده.

فکرش رو بکنید اگه خدا این طفل رو بدست یه مرد، تنبل و شرور و بیرحم می سپرد، چی می شد.

بله قطعا” یوسف مرد مهربان و دلسوز و خداترسی بود.

خدا می دونست که پسر یگانۀ خودش رو به چه کسانی بسپاره.

درسته که فقیر بودند، از لحاظ اجتماعی زندگی خوبی نداشتند، اما با خدا معامله نکردند و دلشان تماماً تسلیم به خدا بود.

فراموش نکنید که خدا به دل نگاه می کند نه ظاهر. چون قلب سرچشمۀ همۀ انگیزه ها و احساسات و تفکرات ماست.

در نتیجه، یوسف در اطاعت از آنچه فرشته گفته بود با مریم Huppa یعنی ازدواج می کنه.

البته مطابق با آنچه در آیۀ 25 میخوانیم:

“و تا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت؛ و او را عیسی نام نهاد.”

یوسف منتظر می شه، تا مریم فرزندش رو بدنیا بیاره بعد نامش را عیسی می گذاره و  بعد با هم ازدواج می کنن. 

خیلی ها سوال می کنند که بعدش چی میشه؟

آیا آنها باز هم صاحب بچه می شن؟

بله، در انجیل یوحنا باب 7 می بینیم که صحبت از برادارن عیسی می کنه. جالبه که در متی 25:1 میخوانیم که “و تا مریم پسر نخستین خود را نزایید، یوسف با او همبستر نشد؛”

از اینجا میفهمیم که مریم و یوسف پس از بدنیا آمدن عیسی زندگی معمولی خودشونو آغاز می کنند، و مثل هر زن و شوهر دیگری صاحب فرزندان می شوند.

عیسی نیز مثل هر کودک دیگری بین آنها زندگی می کنه و بزرگ می شه.

متی با طرز باشکوهی این بخش از پیامش را با نام عیسی خاتمه می دهد.

با اینکار یکبار دیگه یادآور می شود که عیسی یعنی خدای نجات دهنده با ماست.

نتیجه گیری

خبر خوش انجیل این است که:

خدا، در مقطعی از تاریخ بشری، بتوسط عیسی مسیح در جسم انسانی، به دنیای ما آمد، تا بخشش برای گناهکاران، آزادی برای دیوزدگان، و خلاصه نجات برای همۀ اسیران و تمام کسانیکه او را قلبا” پذیرفتند به ارمغان بیاره.

سرگذشت زندگی مریم و یوسف، می تونه شرح حال زندگی هر کدام از ما باشه.

جای دوری نریم از زندگی خودم براتون بگم:

یک روز عیسی مسیح مثل یک طفل آسیب پذیر وارد زندگی من شد. با او مثل یک طفل رفتار می کردم. اما با گذشت زمان، مسیح را بیشتر شناختم و بهش اعتماد کردم.

الان او خداوند و نجات دهندۀ من است.

او خدائیست که حاکمیتش بی انتهاست، تمامی قدرت آسمان و زمین در دستان اوست.

بنابراین سوال من از شما اینه که چه کسی شایسته تر از عیسی مسیح است که بخواهیم زندگی مان را به او بسپاریم؟