کریستین ساینس

درس 1

تاریخچه کریستین ساینس  و مصون از خطا بودن کلام خدا

رئوس مطالب
  • سرگذشت تاریخی فرقۀ کریستین ساینس
  • حقانیت کتابمقدس
سرگذشت زندگی و تاریخچه کریستین ساینس

خانم Mary Baker Eddy بنیانکذار فرقۀ علم مسیحی یا کریستین ساینس در تاریخ 16 جولای سال 1821 در New Hamshire در یک خانوادۀ مذهبی (Congregationalist) چشم به جهان گشود. او از 5 فرزند دیگر این خانواده کوچکتر بود. پدر مری یک کالکونیست متعصب و سخت گیر بود که با همسرش از جهات مختلف اختلاف نظرهای زیادی داشت. والدینش توجه زیادی به او میکردند بطوریکه مادرش میگوید گاهی اوقات فکر میکنم که توجه من به مری بیش از خدا شده است. مری دوران کودکی را با یک سری بیماریها گذراند. او از درد بیماری مزمن رعشه های نخاعی رنج میبرد که این بخشی از مشکلات او بود. درد این بیماری در مقابل تشنجات ناشی از حمله های صرعی که به او دست میداد قابل مقایسه نبود. شاهدان عینی میگویند که او گاهی از شدت درد بخود میپیچید، بر روی زمین میخزید، میغلطید، لگد میزد و فریاد میکشید. بعضی وقتها هم با بی حسی در سکوت در یکجا خشکش میزد و بی حرکت میماند. عامل بیماری اش برای همیشه یک معما باقی ماند.

علی رغم سواد کمی که داشت زمان زیادی را صرف مطالعه و نوشتن نثر و شعر میکرد و گاهاً آنها را در روزنامه های محلی به چاپ میرساند.

مری در ابتدا یک کالوینیست بود اما بعدها عقاید آنرا رد نمود. اختلاف او بر سر آموزه های اساسی ای چون داوری خدا و عذاب جاودان بود. این اختلافات و بیماری اش باعث شد که به اعتقادات دیگری گرایش پیدا کند.

ازدواج اول 1843

مری در سن 22 سالگی در سال 1843 میلادی با مردی بنام George Washington Glover در کارولینای جنوبی ازدواج کرد. او با جرج که دوست برادر ارشدش بود از 10 سالگی آشنا بود. آنها بلافاصله پس از ازدواجشان به کارولینای شمالی رفتند. جرج بازرگان پر تلاشی بود اما شش ماه بعد، در حینیکه خانم مری باردار بود بر اثر طب زرد فوت کرد. این تنها ازدواج موفق مری بود. او پس از این حادثه به خانۀ پدرش در New Hampshire بازگشت و پسرش جورج را بدنیا آورد.

فرماسیونرها پس از بررسی آثار شوهرش به او مدال افتخار دادند. به همین دلیل سالها بعد مری از سمبل تاج و صلیب فرماسونرها  برای جلد کتابهایش استفاده نمود.

او بعنوان یک زن بیوه زندگی خود را بطور مستقل اداره میکرد. سرانجام آثار بیماری مزمن عصبی با خوی بچه گانه بحالت شدیدی به او روی آورد. بهمین دلیل از سرپرستی پسرش کناره گیری کرد و او را به مادرش سپرد و برایش یک پیشخدمت استخدام کرد. پسرش بعد از فوت مادر بزرگش به خانوادۀ پیشخدمتشان ملحق شد و همراه آنها به غرب آمریکا رفتند. بین خانم مری و پسرش هیچ رابطۀ مادر و فرزندی ایجاد نشد.

مری در دوران جوانی در جلسات کلیسای Congregatinal و متدیستها شرکت میکرد. بیداریهایی که در کلیساهای متدیست ایجاد شده بود نیز بر مری تاثیر گذاشت و علاقمند شد که به آنها بپیوندد اما با مداخلۀ پدرش متقاعد شد که در کلیسای Congregational باقی بماند. چیزی نگذشت که او بر سر آموزه های پیش برگزیدگی و عذاب جاودانی با پدرش اختلاف نظر پیدا کرد و رفته رفته این اختلافات شدت گرفت.

مری پس از مرگ شوهر اولش ایمانی را که از دوران کودکی داشت از دست داد. او  بدلیل بیماری صرع و مشکلات عصبی که داشت درد زیادی میکشید و این باعث شد که به مسئلۀ شفا و تندرستی علاقمند شود.

یک گفتۀ معروف در آن زمان (یعنی قرن19)  این بود که برای رهایی از زندگی یکنواخت سنتی  شرق آمریکا یا باید به غرب و یا به دنیای ماوراء طبیعه متوسل شد ، که البته مری بیکر دنیای ماوراء را انتخاب نمود. او به مسائل مافوق طبیعه از جمله ارتباط با ارواح، جادو، غیب گویی و هیپنوتیزم بشدت علاقمند شد. کنجکاوی زیاد او در امور ماوراء طبیعه برای زن جوانی مثل او در آن دوران چیز غیر عادی نبود. Kate و Margaret نیز در آن دوران از افراد معروفی بودند که به ارتباط با ارواح اعتقاد داشتند و به گمان آنها صدای ضربه های مروموزی بگوششان میرسید. مری هم تصور میکرد که در تماس با عالم ارواح میباشد.

این علاقه ای نبود که ظرف یک شبانه روز در او ایجاد شده باشد بلکه مری از زمان کودکی صداهای مرموز میشنید و تصور میکرد که نامش را میخوانند. بخشی از علاقۀ او به عالم ارواح به شرایط جسمانی اش مربوط میشد.  او در جستجوی نه تنها رهایی از بیماری اش بود بلکه میخواست از اضطراب و فشارهای عصبی ای که از آن رنج میبرد نیز خلاصی یابد . یکی از نزدیکانش میگوید که معلولیت مری ناشی از بحران شدید عصبی او بود. بطوریکه گاهی اوقات آشنایانش بخاطر سوء تفاهمی که برایشان پیش میآمد از او ناراحت میشدند. گاهی نشستن و تاب خوردن روی صندلی های راحتی او را آرام میکرد و اغلب استفاده از مرفین نیز تنها چارۀ کار بود. ظاهراً او باقی عمرش، از این دارو برای تسکین استفاده میکرد.

ازدواج دوم 1853

مری در سال 1853 یعنی 9 سال پس از مرگ شوهر اولش با شوهر دومش بنام Daniel Patterson ازدواج کرد. مری در روز ازدواجش آنقدر مریض بود که شوهرش مجبور شد او را از اطاق خوابی که در طبقۀ دوم بود به پائین حمل کند و پس از انجام مراسم به آنجا برگرداند. شوهرش پس از مراسم ازدواج مری را نزد خواهرش گذاشت تا از او نگهداری کند. مری چند ماه بعد پس بهبودی نسبی به شوهرش ملحق شد.

آقای Petterson  شوهر مری در طی جنگ داخلی آمریکا بخاطر درگیر شدن در عملیات غیرقانونی بمدت  9 ماه به زندان افتاد. در این مدت مری از لحاظ فکر و رفتاری بسیار تغییر کرد بطوریکه شوهرش پس از آزادی و بازگشت به خانه، این تغییر و تحول همسرش را باور نمیکرد.

آشنایی با Quimby سال 1862

مری در طی غیبت 9 ماهۀ شوهرش با نام و کارهای آقای Phineas Parkhusrst Quimby  که متخصص درمان بیماری های روحی بود آشنایی پیدا میکند. از آنجائیکه، در آن زمان،  یک پزشک آلمانی بنام آقای دکتر Franz Anton Mesmer  بیماران خود را توسط هیپنوتیزم مداوا میکرد، این رشته توجه بسیاری را بخود جلب کرده بود. دکتر Mesmer به این نتیجه رسیده بود که یک سیال مغناطیسی مرموز باعث میشود که شخصی بتواند بر شخص دیگر تاثیر روانی بگذارد. آقای Quimby و بسیاری از آمریکائیان با استفاده از همین فرضیه اقدام به فریفتن مردم کردند. البته آنها پا فراتر از دکتر Mesmer گذاشتند و در نهایت بر این باور شدند که بیماریها را میتوان بجای هیپنوتیزم با ترویج رفتارهای سالم از جمله، افکار مثبت بجای منفی و یکسری پیشنهادات مداوا کرد.

آقای Petterson  برای مداوای همسرش مری با آقای Quimby تماس گرفت اما از آنجائیکه پاسخی دریافت نشد مری برای ایشان نامه ای رقت انگیز نوشت. این نامه نیز نتوانست Quimby را تحت تاثیر بگذارد. سرانجام مری تصمیم گرفت تا شخصاً به دفتر Quimby واقع در Portland  برود.

پس از گذراندن اولین جلسۀ درمانی با Quimby  مری اعلام میدارد که از زمان مسیح تا بحال کسی مثل  Quimby مردم را معالجه نکرده است.

حال سوال اینست که آقای Quimby چگونه بیماران را شفا میداد؟ و چه رازی کار او را از روش سایر شفا دهندگانی که مری نزد آنها مراجعه کرده بود، متمایز می ساخت؟

Quimby براحتی بیمارانش را متقاعد میکرد که اگر چه بیماریشان واقعی است اما عامل اصلی باور آنها به بیماریشان بود. پس اگر او قادر بود که باور آنها را عوض کند، آنگاه ریشۀ بیماری از میان برداشته میشد.  مری پس از حدود 3 ماه اقامت در  Portland به شهر خود بازگشت.

اگر چه Quimby نتوانست بطور کامل مری را از دردهایش شفا دهد اما باعث تحولات فکری خاصی در او شد. از آن زمان به بعد مری ادعا میکرد که راز درد و رنج را کشف کرده و به مشکلات اجازه نمیداد که بر او غلبه کنند. تحولات فوق در او بحدی بود که خود نیز مشتاقانه اقدام به شفای بیماران با روش Quimby کرد. از این زمان به بعد رابطۀ مری با Quimby فقط محدود به یک تماس روحی یکجانبه شد. مری قبلاً هم عادت داشت که روزانه در یک زمان معین با مادرش تماس روحی برقرار کند. البته تماس روحی ای که با Quimby داشت خیلی جدی تر از آن بود. او نه تنها روحاً حضور Quimby را احساس میکرد بلکه قادر بدیدن او نیز بود.

چندی بعد مری به شهر Portland برگشت تا از نوشته های چاپ نشدۀ Quimby نسخه برداری کند و با روش او از نزدیک آشنا شود. اما طولی نکشید که Quimby در سال 1866 درگذشت. اگر چه مرگ Quimby برای مری بسیار تکان دهنده بود اما اجازه نداد که این واقعه او را از پای درآورد.

از آنجائیکه مری معتقد بود که Quimby راز شفاهای عیسی مسیح را کشف کرده بود تصمیم گرفت که کار او را دنبال کند. اگر چه پیروان این فرقه ادعا میکنند که Quimby هیچ تاثیری بر عقاید مری نداشته اما محققین ثابت کردند که او بسیاری از نوشته های ایشان را برای آثارش استفاده کرده است حتی نام کریستین ساینس یا علم مسیحی نیز از ایشان گرفته شده.

حادثۀ روی یخ  1866

در روز اول فوریۀ سال 1866 یعنی دو هفته پس از فوت Quimby  مری بر اثر یک حادثه روی یخ میلغزد و زمین میخورد. این واقعه نقطۀ عطفی در زندگی او میباشد. جزئیات حادثه و شفای مری سالها موضوع بحث مردم بود. روایت مری از حادثه که بعدها با افسانه آمیخته شد با آنچه دوستان و آشنایانش بیان کردند بسیار متفاوت است. آقای Sibyl Wilbur  از زبان مری شرح واقعه را اینگونه بیان میکند. اگر چه صدمۀ حاصل از حادثه وخیم بود اما مری از مصرف دارو، بجز دارویی که در حین نیمه بیهوشی به او داده شد، خوداری میکند. او کسانی را که در اطاقش بودند به منزلهایشان میفرستد و بعد کتابمقدسش را باز میکند و میخواند.

مری  ادعا کرد که با مطالعه داستان شفا یافتن دختر یائرس (لوقا 8: 40 56) توانسته است به راز شفای عیسی مسیح دست یابد. او میگوید که بر اثر زمین خوردن بر روی یخ جراحتی بر بدنش ایجاد شده بود که در اثر آن فقط 3 روز فرصت زنده ماندن را داشت (البته پزشکش این مسئله را تکذیب میکند). مری میگوید که در روز سوم متی 2:9 را مطالعه میکرد که می فرماید:

متی 2:9 ناگاه مفلوجی را بر بستر خوابانیده، نزد وی آوردند. چون عیسی ایمان ایشان را دید، مفلوج را گفت: «ای فرزند، خاطر جمع دار که گناهانت آمرزیده شد.»

پس از مطالعۀ این بخش از انجیل مری بطور معحزه آسایی شفای خدا را تجربه میکند. او میگوید که حقیقت شفابخش در ذهنم طلوع نمود و خدمت شفای الهی در زندگی ام تولد یافت. او در این رابطه چنین میگوید:

من علم مسیح یا قوانین الهی مربوط به زندگی، حقیقت و محبت را کشف کرده ام و آنرا Christian Science یا علم مسیحی مینامم. خدا در طی سالهای گذشته مرا با فیض خود آماده نمود تا مکاشفۀ نهای اش یعنی اصل مطلق الهی در دانش شفای ذهن را دریافت نمایم.

دکتر Cushing پزشکی که مری را معالجه کرد میگوید لحظاتی پس از حادثه وقتی او  را ملاقات کردم دیدم که بسیار عصبی و تقریباً نیمه هوشیار بود و از درد شدیدی که در پشت سر و گردنش داشت مینالید. دکتر برای آرام کردن درد به مری دارو از جمله مورفین میدهد. او چند بار دیگر مری را ملاقات میکند تا اینکه ظرف کمتر از دو هفته یعنی در روز 13 فوریه سلامتی خود را بدست میآورد. دکتر اضافه میکند که شرایط  مری هرگز طوری نبوده که امیدی به زنده بودنش وجود نداشته باشد. جالب اینجاست که در نامه ای که مری در روز 14 فوریه یعنی یک روز بعد از آخرین ملاقات دکترش به خانم Julius Dresser  (که قبلاً یکی از مریضان آقای Quimby بوده) مینویسد که دکتر به من گفته که تمام سعی خودم را کرده ام و بیش از این کاری از من ساخته نیست.

اگرچه حادثه ای که برای مری اتفاق افتاد آغازگر فرقۀ کریستین ساینس محسوب شد اما مری پس از آن حادثه با مشکلات زیادی مواجه شد.  زندگی زناشویی اش از هم پاشیده شد و حتی خواهرش هم پذیرای او نبود. نزد هر کدام از دوستانش که می ماند با آنها مشکل پیدا میکرد. در سال 1866 مجبور شد که حداقل هشت بار نقل مکان کند. بالاخره در سن 45 سالگی در پانسیونی در شهر Lynn  واقع در ایالت Massachusett برای مدتی اقامت کرد و به توسعۀ خدمات شفای خود ادامه داد. در آنجا افرادی را یافت که به کارش علاقمند شدند. خانم مری با آن گروه مشغول به کار هیپنوتیزم  شد. در شهر Lynn خود را بعنوان جانشین Quimby معرفی کرد و چیزی نگذشت که طرفدارانی را بخود جلب کرد.

در سال 1870  مری شاگرد جوانی بنام Richard Kennedy  داشت که حاضر بود بیش از نصف درآمدش را به او واگذار کند. خانم مری از شاگردانش برای هر 12 جلسه تدریس 100 دلار دریافت میکرد که بعداًً به 300 دلار افزایش یافت. شاگردان مری اغلب کارگران سخت کوشی بودند که در عرض روز نمیتوانستند در کلاسهای مری شرکت کنند. به همین دلیل کلاسها در شب برگزار میشد.

مری در سال 1873 از شوهر دومش Daniel Patterson  از دادگاه درخواست طلاق میکند و ادعا میکند که شوهرش به او وفادار نبوده است.

مری معلم سخت گیری بود و اغلب با شاگردانش دچار اختلاف میشد. شاگردان مری رفته رفته بخاطر مشکلات عصبی ای داشت از او جدا شدند.  البته او عامل این ناسازگاریها را مغناطیس حیوانی بد یا MAM (Malicious Animal Magnetism) میدانست که به گفته او ناشی از بدگمانی یا بد اندیشی برخی از شاگردانش بود. مری میگوید عامل بسیاری از تشنجات عصبی و بیماریهایش، امواج مغناطیسی منفی است که از طریق افکار بد شاگردان بی وفایش به او رسیده است.

تاسیس فرقۀ کریستین ساینس 1875 و ازدواج سوم 1877 میلادی

مری حدود ده سال پس از حادثۀ لیز خوردن  بر روی یخ بعنوان یک شفاگر روان شناخته شد. علی رغم ادامۀ فشارهای جسمی و روحی ای که داشت، موفقیتهای کاری بسیاری کسب نمود. در سن 54 سالگی یعنی در سال 1875 میلادی همزمان با تاسیس سازمان علم مسیحی، کتابی تحت عنوان دانش و تندرستی با کلید کتاب مقدس را بچاپ رساند. او میگوید که این کتاب را با الهام خدا نوشته است و ادعا میکند که آخرین مکاشفۀ خدا به انسان میباشد.  واژۀ کلید که در نام کتاب مری ادی آمده به خود او اشاره میکند. پیروانش معتقدند که  او همان زنی است که در مکاشفه 12 به آن اشاره شده. به عقیدۀ مری کتابمقدس خطایای بیشماری دارد اما خدا توسط کتابش آنها را اصلاح نموده است.

او در سال 1877 برای سومین بار ازدواج کرد. آقای Asa Gilbert Eddy همسر سومش شاگرد و خادم مسیحی  او بود. سپس در سال 1879 مری و چند نفر از پیروانش تصمیم گرفتند که در شهر بوستن کلیسای علم مسیحی (The Church of Christ, Scientist) را شروع کنند.  سرانجام این فرقۀ با 5 نفر عضو هیت مدیره رسماً تاسیس گردید و مثل هر گروه کاذب دیگر مدعی شد که تنها کلیسای حقیقی بر روی زمین میباشد. البته مری کلیسای علم مسیحی را یک فرقۀ مسیحی نمیدید. او در این رابطه میگوید:

ما برای شفای بیماران و انجام اصلاحات نیازی به کلیساهای سازماندهی شده و آئین نامه های آن نداریم… اشتباه شاگردان مسیح در این بود که کلیساها تاسیس کردند و مراسم مذهبی تعیین نمودند. اما عیسی مسیح وقتش را با تاسیس کلیسا، انجام تشریفات و تبلیغات مذهبی حدر نداد.

مری بعدها به Boston نقل مکان کرد. او در سال 1881 یعنی در سن 60 سالگی رسماً بعنوان کشیش دستگزاری شد و سپس مدرسۀ عالی متافیزیک ماساچوست را بنا نمود. آقای Asa Gilbert Eddy، همسر سومش یک سال بعد یعنی در سال 1882 بعلت بیماری قلبی فوت کرد. التبه به اعتقاد خانم ادی فوت همسرش ناشی از مغناطیس حیوانی بد یا MAM (Malicious Animal Magnetism) بود.

از آنجائیکه فعالیت زنان در جامعۀ آن زمان بخصوص در کلیساها بسیار محدود بود زنان بسیاری به خانم مری پیوستند. ناگفته نماند که در آن موقع مورمونها و شاهدان یهوه نیز روی کار آمده بودند اما به زنان آزادی عمل نمیدادند.

  • در آن دوره از فرقۀ دانش مسیحی رهبران و رقبای دیگری نیز ظهور کردند که اکثراً در غرب آمریکا به تاسیس کلیساها و سازمانهای دیگر پرداختند.

مری در سال 1886 بیانیۀ طولانی ای علیه رقبای خود اعلان نمود که بخشی از آن  به این شرح میباشد.

لکۀ سیاهی که فرقۀ علم مسیحی در  افق افکار معنوی آشکار میسازد رشک و حس برتری میباشد. برخی با این نوع رفتار مسیحیت را رد کرده و مثل دزدان که نه از درب اصلی حقیقت بلکه از راههای دیگر وارد میشوند. اینها افراد بی سوادند که با مطالب بی ربط نه تنها قادر به شفای معنوی نیستند بلکه عامل مرگ روحانی نیز هستند. قدرت آنها از شیطان است که از طریق ذهن افراد کار میکنند و کاملاً فاسد میباشند.

علی رغم این رقابتها و مسائل بحث انگیز دیگری که در آن زمان وجود داشت مری توانست به پیشرفتهای شایانی دست یابد. او بین سالهای 1881 الی 1889 در مدرسۀ عالی متافیزیک به حدود 4000 دانشجو با شهریۀ نفری 300 دلار تدریس نمود و 16 کتاب دیگر نیز منتشر کرد و از این طریق ثروت هنگفتی بدست آورد.

در سال 1892 کلیسای آنها به رسمیت شناخته شد و در سال 1895 آئین نامۀ آن منتشر گردید که در آنجا شرح حال ساختار کلیسا و ماموریتهای آن نوشته شده است. در نهایت خانم Mary Baker Eddy در سال 1910 درگذشت.

کریستین ساینس و مورد کتابمقدس

خانم Linda Kramer که 30 سال از زندگی خود را در پیروی از این فرقه گذراند میگوید که کریستین ساینس ادعا میکند که تفسیر روحانی کتابمقدس، یعنی به گفتۀ آنها همان تفسیری را که عیسی مسیح در مد نظر داشت را کشف نموده است.

خانم مری بیکر ادی

خانم بیکر ادی با کتابمقدس همان کاری را میکند که همۀ بدعتگزاران میکنند. ابتدا میگویند که کتابمقدس پر از اشتباه است. سپس ادعا میکنند که خدا مکاشفه ای تازه به آنها بخشیده است. خانم ادی در این رابطه میگوید.

ما بعنوان اشخاصی که از حقیقت پیروی میکنند باید کلام الهامی خدا را راهنمای کاملی برای زندگی جاوید بدانیم.

در نگاه اول بنظر میرسد که خانم ادی ایمان کامل به کتابمقدس دارد اما واقعیت این است که تعریف ایشان از کلام الهامی خدا چیز دیگریست. اوست که تعیین میکند کدام بخشهای کلام خدا الهامیست کدام غیر الهامی است. و اوست که آیات کتابمقدس را با تفسیرهای شخصی او تغییر میدهد.

همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم خانم مری بیکر ادی کتاب دانش و تندرستی با کلید کتاب مقدس را در سال 1875  بچاپ رساند، او میگوید که این کتاب با الهام خدا نوشته شده است و ادعا میکند که آخرین مکاشفۀ خدا به انسان میباشد.

حال بیائید ببینیم که آیا ادعاهای خانم ادی مبنی بر اشتباهات کتابمقدس و مکاشفات شخصی او درست میباشد یا خیر.

عاری از خطا بودن کتابمقدس

از آنجائیکه مبحث عاری از خطا بودن کتابمقدس آنقدر وسیع است که از حوصلۀ این درس خارج است من فقط به چند مورد اساسی آن اشاره میکنم تا کذب ادعای تمام کسانیکه کتابمقدس را یک کتاب تحریف شده یا پر از مشکلات میدانند اثبات کنم.

به تصور برخی خدا وقتی پیامبران را نزد مردم میفرستاد به توسط آنها گفته های پیامبران پیشین را لغو میکرد و به آنها دستورات جدید میداد. برخی دیگر میگویند دلیل اینکه خدا پیامبران زیادی فرستاد این بود که آنچه پیامبران پیشین گفته بودند توسط مردم تحریف میشد و خدا مجبور بود که پیامش را توسط انبیای بعدی اصلاح و بروزرسانی کند.

اما هم از نظر منطقی و هم الهیاتی این طرز تفکرها کاملاً اشتباه میباشند. همۀ ما میدانیم خدایی که آفرینندۀ کل کائنات میباشد قادر مطلق است. به همین دلیل او خود محافظ و پشتیبان کلامش میباشد. عیسی مسیح در این رابطه میگوید:

متی   5 :  18 زیرا هر آینه به شما می گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.

متی   24 :  35 آسمان و زمین زایل خواهد شد، لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد.

در دانشگاههای معتبر الهیات (البته دانشگاههای معتبری که تعالیم صحیح کتابمقدسی میدهند/ منظور دانشگاههای لیبرال یا بدعت آمیزنیست) قبل از هر چیز حقانیت و عاری از خطا بودن کتابمقدس را از جنبه های مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند. برای اینکار به چند سوال مهم پاسخ میدهند. این سوالات شامل موارد زیر هستند. کتابمقدس چیست؟ چگونه نوشته شد؟ چگونه بدست ما رسید؟ آنرا چگونه تفسیر میکنیم؟ منظور از کانون چیست؟ کانون چطور جمع آوری شد؟ ….

  • کتابمقدس چیست؟

کتاب مقدس مسیحیان مجموعه ای از 66 کتاب است که شامل دو بخش عهدعتیق (39 کتاب)  و عهدجدید (27 کتاب) میابشد. حال سوالی که بوجود میآید این است که این کتاب چگونه نوشته شد؟

  • کتابمقدس چگونه نوشته شد؟

مکاشفۀ الهی ابتدا به انبیا الهام شد. کتابمقدس کلمه به کلمه به نویسنده دیکته نشده بلکه خدا به آنها این اجازه را داده بود که پس از دریافت مکاشفه آنرا با سبک نگارش خود بنویسند. حال سوال دیگری که پیش میآید این است که از مجموعه نوشته هایی که موجود بود چطور مردم میتوانستند تشخیص بدهند که کدام نوشته کلام خداست و چگونه این مجموعه کتب بعنوان کتابمقدس تعیین شد؟

  • منظور از واژۀ “کانون” چیست؟

واژۀ کانون  از کلمۀ عبری qaneh  و یونانی κανών  گرفته شده که به معنی خط کش چوبی است که برای اندازه گیری استفاده میشد. همانطور که یک خط کش وسیله ای برای اندازه گیری جهت تعیین معیار میباشد کانون کتابمقدس نیز یک معیار سنجش برای ایمان و عمل میباشد. مردم میتوانند زندگی خود را با آنچه کلام خدا از آنها میخواهد بسنجند و مطابقت دهند. علاوه بر این کان

حال بیائید ببینیم که نوشته هایی واجد شرایط کانون چه بودند؟ صاحب نظران کانون را چگونه آزمایش و ارزیابی میکردند؟ علاوه بر این کانون به مفهوم فهرست کتابهای کتابمقدس نیز میباشد. حال سوالی که پیش میآید این است که کتبی که در کانون یا فهرست کتابمقدس قرار دارند چگونه ارزیابی شدند.

سه مورد ارزیابی کانون

  1. کتبی در کانون پذیرفته میشدند که توسط یک نبی نوشته شده باشند. از آنجائیکه کتاب مقدس مکاشفۀ خدا به انسان است پس طبیعی است که این کلام ابتدا باید به پیامبران مکشوف شده سپس توسط آنان نوشته شده باشد.
  2. پیام کتب کانون باید تمام نسلها را در بر گیرد. یکی از شرایط کتبی که در کانون میباشد این است که کاربرد پیام آنها نباید منحصراً به یک مخاطب، یک نسل در یک زمان محدود باشد. اگر نوشته ای از طرف خدا باشد پیام آن باید برای همه در هر زمان مربوط باشد. ممکن است که نامه یا رساله ای به گروه یا مخاطب خاصی نوشته شده باشد اما آموزۀ آن باید برای همه کاربرد داشته باشد.
  3. کتب کانون باید با نوشته های قبلی کاملاً مطابقت و همخوانی داشته باشند. کتاب یا نوشته ای که در کانون قرار دارد نباید در تظاد با با سایر نواشته ها داشته باشد.
  • کانون چگونه تشکیل شد؟

با در نظر گرفتن اصول فوق مردم کم و بیش تشخیص دادند که کدام کتب را بعنوان کلام خدا بپذیرند. با اینحال در میان مردم قدری اختلاف نظر بوجود آمد. برای همین منظور در مناسبتهایی خاص رهبران یهود برای حل مجموعه ای از اختلافات از جمله تعیین کانون جلساتی تشکیل دادند و مسائل را حل و فصل نمودند.

  • متون خطی و نسخه برداری کتابمقدس چگونه انجام شد؟

کتب مقدسه توسط اشخاصی بنام کاتبان با دقت بسیار بصورت دست خطی نسخه برداری و مواظبت میشدند. کاتبان معتقد بودند که اصل کلام خدا را نسخه برداری میکنند و به همین دلیل این کار برایشان بسیار حائز اهمیت بود و در نگاهداری نسخه هایی که در دست داشتند بسیار مواظب بودند. ماسورات ها نام گروهی از کاتبین است که از قرن 5 الی 10 میلادی با دقت بیشماری به کار نسخه برداری کتابمقدس اشتغال داشتند. وقتی میخواستند که این متون را بنویسند دقت خیلی زیادی بکار میبردند. اگر یک حرف از نسخه ها غلط در میآمد تمام نسخه را رد میکردند. برای جلوگیری از کم و زیاد شدن کلمات و اینکه  متن اصلی دست نخورد. در حاشیه صفحات کتاب تعداد کلمات را روبروی خط مینوشتند و همچنین کلمۀ وسط آنرا نیز مینوشتند و اگر کوچکترین تظادی میشد آن نسخه را رد میکرند.

ماسورات ها برای این  که عمل نسخه برداری را با دقت و صحت هر چه تمام تر انجام دهند روشی تدوین کردند که سه مرحله در آن انجام شد.

  • ابتدا یک سیستم صدا گذاری برای حروف تعیین کردند. تا آن زمان نوشته های عبری فقط از حروف بی صدا استفاده میشد. ماسوراتها سیستم صدا گزاری را تدوین کردند تا آنچه از نسل های قبل دریافت کرده بودند برای نسلهای آینده به سادگی باقی بماند.
  • کار دیگری که ماسوراتها انجام دادند ایجاد یک روش تاکید گذاری در جمله بود. این عمل نه تنها باعث راحتی کار در تلفظ کلمات شد بلکه ارتباط کلمات یک جمله را نسبت به هم نیز تعیین میکند. بدینطور درک بخشهای مشکل آسانتر گردید.
  • روش دیگری که آنها تدوین نمودند یک نوع علامت گذاری در متن بود که بتوسط آن قادر بودند دقت متن نسخه ها را چک کنند. کلمۀ عبری که برای کاتب بکار برده شده به مفهوم شمارنده است. ماسورات ها هر چیز در متن را شمارش میکردند. بعنوان مثال آنها میدانستند که تورات شامل 5 کتاب است که در آن 400،945 حرف بکار برده شده است. آنها میدانستند که کلمۀ وسط تورات در عبری واژۀ جستجو در لاویان 42:11 میباشد. شاید امروز این اعداد و ارقام بنظر بی اهمیت بیایند اما برای کار نسخه برداری در آن زمان برایشان بسیار مهم بود.

علاوه بر نسخه هایی که از ماسورات ها برای ما بجا مانده نسخه های سامریها و طومارهای دریای مرده و نسخه های سپتواجنت یا ترجمۀ 70 عهدعتیق نیز میباشد.

  • کتابمقدس بعنوان یک سند تاریخی (تعداد نسخه های خطی):

نکتۀ دیگر تعداد نسخه های کتابمقدس است. ما الان حدود 5300 نسخه کتابمقدس به زبان یونانی داریم. 10 هزار انجیل به زبان لاتین داریم و حدود 9300 نسخه به زبانهای دیگر وجود داریم. این نسخه ها را در نقاط جغرافیایی دور نگه میداشتند. از ایران، خاورمیانه تا شمال آفریقا، جنوب اروپا محل نگه داری این نسخه ها بود. تمام این نسخه ها متشون با هم هماهنگی دارد. امکان دست بردن در این متون غیر ممکن است. اگر کلیساها میخواستند که انجیل را عوض کنند یک پروژۀ خیلی بزرگ میشد. باید تمام نسخه ها را از سراسر جهان جمع میکردند و بعد آنها را عوض میکردند که این غیر ممکن است. مورخین حتماً متوجه میشدند. کسانیکه میگویند تحریف شده باید ازشان پرسید در چه تاریخی تحریف شده، کجا تحریف شده و چه کسانی آنرا تحریف کردند. طومارهای دریای مرده: تا قبل از سال 1947 مربوط به قرن 9 میلادی میشد اما با کشف نسخ دریای مرده تاریخ به 150 سال قبل از میلاد است یعنی بیش از 1000 سال تفاوت. هیچ گونه تظادی با هم ندارند. نسخه های عهدجدید تا سال 70 میلادی نوشته میشود و بعد بین کلیساها پخش شده است.

مقایسۀ نسخه های موجود انجیل با سایر نسخه های تاریخی

وقتی تعداد نسخ و قدیمی ترین کتابمقدس را  با کتب دیگر تاریخی مقایسه میکنید میبینید قابل مقایسه نیست. مثلاً کتاب هرودت تاریخ شناسان معتقدند که این کتاب از سالهای بین 480 و 425 قبل از میلاد تخمین زده اند. قدیمی ترین نسخه ای که از این کتاب موجود است مال 900 بعد ازمیلاد است. یعنی حدود 1300 سال فاصله وجود دارد. یعنی بین اولین نگارش با تاریخ نگارش نسخه ای که الان در دست است. و از این نسخه ها 8 عدد وجود دارد. اما انجیل در سال 70 میلادی نگارش پیدا کرد. نسخه هایی که الان در دست داریم مربوط به اوایل قرن دوم میلادی است. یعنی فاصله زمانی حدود 30 الی 50 سال است حتی اگر بخواهیم 100 سال هم در نظر بگیریم باز هم با 1300 سال با تاریخ هرودت. در مورد نسخ نیز همینطور است ما فقط 8 نسخه از تاریخ هرودوت در دست داریم اما نسخ موجود از انجیل مقدس 25هزار نسخه میباشند. نوشته های ارسطو بین سالهای 384 و 322 قبل از میلاد نوشته شده اما قدیمی ترین نسخه هایی که ما از این نوشته ها در دست داریم بر میگردد به 1100 میلادی. فاصله زمانی بین این دو 1400 سال است.  تعداد نسخه های موجود هم 5 عدد است. هر چقدر فاصلۀ زمانی نسخه ای که الان داریم با زمان وقوع اون حوادث کمتر باشه اعتبار آن بالاتر است. این اطلاعاتی است که غیر مسیحیان بما میدهند.

  • شهادت خود کتاب: علاوه بر شهادت عیسی مسیح سایر نویسندگان کلام خدا نیز به حقانیت کتابمقدس شهادت میدهند.

دوم تیموتاوس 16:3 تمام کتاب مقدّس از الهام خداست و برای تعلیم حقیقت، سرزنش خطا، اصلاح معایب و پرورش ما در نیکی مطلق مفید است

مزامیر 4:33 کلام خداوند حق، و تمام کارهایش قابل اعتماد است.

امثال 5:30  تمامی کلمات خدا مُصَفّی است. او به جهت متوکلاّن خود سپر است.

مزامیر 89:119  خداوندا، کلام تو تا ابد باقی است؛ آن کلام در آسمانها پایدار است.

مزامیر 96:119 هر چیز پایانی دارد، امّا کلام تو بی انتهاست.

زکریا 6:1  امّا کلام و احکام من ابدی و جاودانی است.

دانیال 6:9 ما به سخنان انبیایی که از طرف تو بودند و کلام تو را به پادشاهان و بزرگان قوم و اجداد ما بیان کردند، گوش ندادیم.

یوحنا 17:17  آنان را به وسیله راستی خود تقدیس نما، کلام تو راستی است.

اول یوحنا 5:2  امّا وقتی کسی مطابق کلام خدا زندگی می کند، محبّت خدا در او به طور واقعی به کمال رسیده است. از این راه می توانیم مطمئن باشیم که در خدا زندگی می کنیم:

  • شهادت شاهدان عینی و روح القدس (از جمله مامورین دولت روم، نویسندگان و مورخین معاصر، شاگردان و رسولان مسیح). (یوحنای رسول میگوید … آنچه به چشم دیده ایم و …) مسیح تائید میکند که تورات و کتب انبیا منشا الهی دارند. در عهدجدید 263 بار به آیات عهدعتیق اشاره شده. مسیح در پاسخ به شیطان در تجربۀ بیابان به تورات اشاره میکند. متی 17:5 مسیح میگوید تا ابد تورات و کتب انبیا هرگز از بین نخواهد رفت تا اینکه همه به انجام رسد. مسیح میگوید این کتب عاری از اشتباه هستند. مسیح خطاب به صدوقیان چنین میگوید شما در اشتباهید چون کتب را نمیفهمید. مسیح صحت تاریخی کتب انبیا را تائید میکند متی 37:24-38. یوحنا 30:5-40 مسیح آمد تا کتب انبیا را تحقق بخشد.
  • هیچ گونه ضد و نقیض گویی در کلام خدا یافت نمیشود. (منظور در پیام اصلی این کلام است نه در نقل قولهای آن). (آیه ای که میگوید که کلامی که از دهان خدا گفته نشده باشد آن نبی باید کشته شود). یا اینکه اگر رسولان سخنی را گفته اند رسولان دیگر در نوشته هایشان آنرا تائید و دنبال کردند. حتی رسولان در رسالاتشان به هم اشاره میکنند. مسیح از نظر علمی مطالب کتابمقدس را تائید میکند. اگر کتابمقدس از جهان فیزیکی درک درستی نداشته باشه چطور میتوانیم به آن در دنیای روحانی اعتماد کنیم. مسیح داستان آفرینش را تائید میکند. آن ده قدمی را که فیزیک امروز درس میدهد را تائید میکند. اگر یهودیان میخواستند که کتابشون را تغییر بدهند تمام مطالب منفی را در مورد قومشان، شکستها، گناهان و غیره را از کتابشان حذف میکردند و خودشان را مقدس و بی عیب جلوه میدادند.
  • اطلاعات تاریخی که در کتابمقدس به آن اشاره شده (اعم از نام شهرها، شخصیتها، رسم و رسومها، فرهنگها، زبانها و غیره) از لحاظ تاریخی و باستانشناسی ثابت شده است. مورخین رومی و یهودی به وقایع کتابمقدس اشاره میکنند که مطابقت میکند با کتابمقدس. یعنی نویسندگان غیرمسیحی نیز وقایع آن را تائید میکنند. آثار شهر اریحا کشف شده. آداب و رسوم اقوامی که در آن زمان وجود داشته اند. مثل قوم حتی یان که با قوم ابراهیم هم دوره بودند.
  • یک نکتۀ دیگر این است که خود کلام خدا خواننده را تشویق میکند که صحت آنرا تفتیش کند. اما در ادیان دیگر این اجازه و آزادی را به پیروانشان نمیدهند.

یوحنا 32:8 حقیقت را خواهید شناخت و حقیت شما را آزاد خواهد کرد.

اول تسالونیکیان 5 :21 همه چیز را تحقیق کنید، و به آنچه نیکو است متمسّک باشید.

تیطس 9:1 (اسقف باید) مُتِمَسِّک به کلام امینِ برحسب تعلیمی که یافته تا بتواند به تعلیم صحیح نصیحت کند و مخالفان را توبیخ نماید.

لوقا 24: 27 پس از موسی و سایر انبیا شروع کرده، اخبار خود را در تمام کتب برای ایشان شرح فرمود.

لوقا 45:24 و در آن وقت ذهن ایشان را روشن کرد تا کتب را بفهمند.

مرقس 42:21 عیسی بدیشان گفت: « مگر در کتب هرگز نخوانده اید این که سنگی را که معمارانش ردّ نمودند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است.

مرقس 24:12 عیسی در جواب ایشان گفت: «آیا گمراه نیستید از آنرو که کتب و قوت خدا را نمی دانید؟

اعمال 11:17 و اینها از اهل تسالونیکی نجیب تر بودند، چونکه در کمال رضامندی کلام را پذیرفتند و هر روز کتب را تفتیش می نمودند که آیا این همچنین است.

  • پیشگویی های کتابمقدس: مثلا در رابطه با عیسی مسیح بیش از 300 پیشگویی شده. خصوصیات ماشیح موعد در مورد عیسی مسیح کاملاً تحقق پیدا میکند. مثلا پیدایش 18:3 متی باب اول مسیح باید از قوم یهودا بیاید… از نسل داود باشد…در شهر بیت لحم متولد شود (میکاه 2:5)، دانیال 24:9 زمان تولد.
جدول پیشگوئیهای انجام شده در رابطه با مسیح
1 تولد او از زریت زن (پیدایش 14:3-15 / غلاطیان 4:4 27 27. شهادت دروغ بر علیه او میدهند (مزمور 12:27 و 11:35 / متی 59:26-61 و مرقس 55:14-57)
2 از سبت یهودا (پیدایش 10:49 / لوقا 33:3 28 28. او از خود دفاع نمیکند (اشعیا 7:53 / مرقس 3:15-5 و متی 13:27-14)
3 از نسل ابراهیم و اسحاق و یعقوب (پیدایش 17:3، 17:17، 19 و اعداد 17:24 / متی 1:1-2، 16و لوقا 34:3، 38 29 29. شیطان پاشنۀ او را زخمی میکند (پیدایش 15:3 / یوحنا 18:19 و یوحنا 31:12-33)
4 وارث تخت داود (اشعیا 6:9-7 / لوقا 32:1) 30 30.  شکنجه خواهد شد (اشعیا 6:50 / متی 26:27 و مرقس 15:15)
5 5. مسح ابدی مسیح (مزامیر 6:45-7 / عبرانیان 8:1-10) 31 31. زخمهای بدن او (مزمور 16:22-17 و اشعیا 14:52 / متی 26:27، 29-30 و یوحنا 1:19-3)
6 6. محل تولد او در بیت لحم (میکا 2:5 / لوقا 4:2-7) 32 32. بخاطر گناهان مردم دنیا رنج خواهد کشید (اشعیا 4:53-6 و 10-11 / رومیان 6:5-8)
7 7. زمان تولد مسیح (دانیال 24:9-25 / لوقا 1:2-5) 33 33. به او بی احترامی میشود (مزمور 9:69 و 19-20 / متی 55:26 و 65-66 و 27:27-30)
8 8. تولد او از باکره اشعیا 13:7-14 / لوقا 26:1-27 و 30-31) 34 34. دستها و پاهای سوراخ شدۀ مسیح (مزمور 15:22-16 و زکریا 9:12-10 / یوحنا 33:19-35 و 25:20-27
9 9. کریه و زاری رامه در زمان تولد مسیح (ارمیا 15:31 / متی 16:2-18) 35 35. با جنایت کاران محکوم خواهد شد (اشعیا 12:53 / لوقا 33:23)
10 10. از مصر فرا خوانده میشود (هوشع 1:11 / متی 13:2-15) 36 36. رهگذاران به او کفر میکویند (مزمور 7:22-8 و 25:109 / متی 39:27-40)
11 11. صدای ندا کننده در بیابان (اشعیا 3:40-4 / لوقا 3:2-5) 37 37. او را مسخره میکنند (مزمور 7:22-8 / متی 39:27-43 و لوقا 35:23)
12 12. پیام آوری که قبل از خداوند می آید (ملاکی 1:3 / لوقا 24:7-27) 38 38. او جریمۀ گناهان قاتلانش را نیز پرداخت میکند (اشعیا 12:53 / لوقا 33:23-34)
13 13. نبی برگزیدۀ خدا (تثنیه 15:18 / اعمال 20:19و22) 39 39. بر سر ردای او قرعه میاندازند (مزمور 18:22 / متی 35:27 و یوحنا 23:19-24)
14 14. پسر خدا خوانده خواهد شد (مزمور 7:2 / متی 13:3-17) 40 40. بسیاری به او که بر صلیب است خیره خواهند شد (مزمور 16:22-17 / متی 36:27و 55 و لوقا 48:23)
15 15. خدمت او در جلیل (اشعیا 1:9-2 / متی 12:4-16) 41 41. خانواده و دوستانش شاهد رنج کشیدن او میباشند (مزمور 10:38-11 / لوقا 48:23-49 و متی 55:27-56)
16 16. او حقایق را به مثلها بیان خواهد کرد، (مزمور 1:78-2 / متی 34:13-35) 42 42. خدا او را ترک میکند (مزمور 1:22-2 / متی 45:27-46)
17 17.  شکسته دلان را التیام خواهد داد (اشعیا 1:61-3 / لوقا 17:4-21) 43 43. به او سرکه مینوشانند (مزمور 21:69 / متی 34:27 و مرقس 23:15 و یوحنا 28:19-30)
18 18. کاهنی چون ملکیصدق (مزمور 1:110، 4 / عبرانیان 5:5-6) 44 44. پهلوی او سوراخ خواهد شد (زکریا 10:12 / یوحنا 34:19)
19 19. مردم بخصوص یهودیان او را رد میکنند (اشعیا 1:53-4 / یوحنا 11:1، 37:12-40 و لوقا 20:23-21) 45 45. او روحش را به خدا تسلیم خواهد کرد (مزمور 5:31 / لوقا 46:23 و یوحنا 30:19
20 20. تنفر بی دلیل نسبت به او (مزمور 19:35 / یوحنا 23:15-25) 46 46. هیچ کدام از استخوانهایش شکسته نخواهد شد (خروج 43:12 و 46 و مزمور 19:34-20 / یوحنا 33:19-36)
21 21. ورود مظفرانۀ او به اورشلیم (زکریا 9:9 / مرقس 7:11-11) 47 47. مسیح قربانی فصح ما خواهد بود (اشعیا 7:53 / یوحنا 29:1 و اول قرنتیان 7:5 و اول پطرس 18:1-19)
22 22. از زبان کودکان مورد حمد قرار میگیرد (مزمور 1:8-2 / متی 15:21-16) 48 48. او برای دیگران کشته خواهد شد (دانیال 26:9 / یوحنا 49:11-52)
23 23. یکی از دوستانش به او خیانت میکند (مزمور 9:41 / متی 14:26-15 و مرقس 10:14 و لوقا 48:22 و یوحنا 18:13 49 49. در قبر یک شخص ثروتمند دفن خواهد شد (اشعیا 8:53-9 / متی 57:27-60)
24 24. پیشگویی بهای خیانت به مسیح (زکریا 12:11 / متی 14:26-15) 50 50. جسد او سه شبانه روز در قبر خواهد بود (متی 39:12-40 / متی 57:27-60)
25 25. با پولی که به او خیانت شده بود چکار کردند (زکریا 13:11 / متی 3:27، 5-7) 51 51. جسد او فاسد نخواهد شد (مزمور 9:16 / اعمال 24:2، 27، 31)
26 26. شاگردانش او را ترک میکنند (زکریا 7:13 / مرقس 50:14 و متی 31:26) 52 52. رستاخیز او از مردگان (مزمور 10:16-11 و مزمور 15:49 / مرقس 5:16-6)
  • اگر بخواهیم از لحاظ آماری هم در نظر بگیریم می بینیم که 48 تا از این 300 پیشگویی عهدعتیق دقیقاً به تحقق پیوسته و این خود دال بر حقانیت کلام خداست. اگر میخواستیم بگوئیم که اگر میخواست اتفاقی انجام بشود شانسش کمتر از 1 در 10 به توان 157 است.

نتیجه اینکه وقتی حقانیت کتابمقدس ثابت شد باید از آن اطاعت کرد.

– بسته بودن کانون

– علاوه بر شواهد محکمی که بر حقانیت کتب عهدعتیق وجود دارد باید توجه داشت که عیسی مسیح نیز در زمان خود از آنها چون کلام خدا یاد میکند. از آنجائیکه عیسی مسیح کتب عهدعتیق را به رسمیت شناخت و مرتبط از آنها نقل قول میکرد، مسیحیان نیز آنها را چون کلام خدا تفتیش و بررسی میکردند.

–  ترتیب قرار گرفتن کتب درکتابمقدس یهودیان با آنچه ما در عهدعتیق داریم فرق میکند. کتابمقدس یهودیان (در دوران قدیم) شامل 24 کتاب است که در سه بخش تقسیم بندی شده است. بخش اول تورات (پنج کتاب اول موسی)، بخش دوم انبیا نام دارد که شامل چهار نبی اولیه (یوشع، داوران، سموئیل، پادشاهان) و چهار نبی ثانویه (اشعیا، ارمیا، حزقیال و کتاب دوازده نبی دیگر است). بخش سوم کتابمقدس یهودیان نوشته ها نام دارد که شامل 11 کتاب است (مزامیر، امثال، ایوب و یک گروه پنج تایی بنامهای غزلهای سلیمان، روت، مراثی ارمیا، جامعه و استر است، در نهایت دانیال، عزرا، نحمیا یک کتاب هستند و در آخر کتاب تواریخ میباشد.